Saturday, April 20, 2013

ایران زندانی بزرگ برای اقلیت های دینی و مذهبی !


در حالی که حق داشتن اختیار برای انتخاب و اعتقاد به مذهب حداقل خواسته هر فردی می‌تواند باشد، نظام جمهوری اسلامی از تمام توان و امکانات خود استفاده می‌کند تا با تغییر اعتقادات مردمی مقابله کند که نمونه بارز آن را در برخوردهای قهرآمیز با نوکیشان مسیحی می‌بینیم.
 در حالی‌که آزادی مذهبی یکی از عناصر حیاتی جوامع دموکراتیک و با ثبات در هر جای جهان است، رژیم جمهوری اسلامی تلاش بسیاری کرده تا به عنوان یک حکومت اسلامی شیعه، کنترل همۀ جنبه‌های زندگی سیاسی و مدنی، تمامی اندیشه‌ها و اظهارات مذهبی در ایران را تحت کنترل خود درآورد.
حاکمیت کنونی ایران و سران آن اعتقاد دارند که برخی از گروه‌های مذهبی دشمنان کشور هستند، زیرا باورهای مذهبی آنها ممکن است وفاداری به نظام را دچار چالش کنند و به بهانه حفظ امنیت سیاسی، سرکوب فعالیت‌های مذهبی را سرلوحه عناد با ادیان دیگر را قرار داده‌اند.
جمهوری اسلامی ادعا می‌کند بیش از 90 درصد از مردم ایران مسلمان و شیعه هستند، اما تردیدی نیست ایران کشوری متشکل از اقوام و پیروان ادیان و مذاهب مختلف از جمله کلیمیان، مسیحیان و زرتشتیان می‌باشد و در این کشور بهائیان، دراویش و صابئین نیز وجود دارند که این ادیان و مذاهب از طرف نظام نه تنها به رسمیت شناخته نشده، بلکه برای جلوگیری از توسعه آنها از هر شیوه‌ای برای سرکوب پیروان و مبلغانشان استفاده می‌شود.
این در حالی است که در قانون اساسی جمهوری اسلامی، اصول 4، 12، 13 و 14 درباره وضعیت مذهبی و حقوق اقلیت‌های مذهبی شرایطی را مقرر کرده که البته حکومت زیر بار اجرای همان‌ها نیز نمی‌رود و فضایی تهدیدکننده برای مذاهب و پیروان غیرشیعی به ویژه برای بهائیان، دراویش، مسیحیان و یهودیان ایجاد کرده است.
در حالی که حق داشتن اختیار برای انتخاب و اعتقاد به مذهب حداقل خواسته هر فردی می‌تواند باشد، نظام جمهوری اسلامی از تمام توان و امکانات خود استفاده می‌کند تا با تغییر اعتقادات مردمی مقابله کند که نمونه بارز آن را در برخوردهای قهرآمیز با نوکیشان مسیحی می‌بینیم.
دین اسلام در ایران قبل از اینکه یک اعتقاد دینی باشد، یک ارثیه دینی است که از والدین به فرزندان به ارث رسیده و برخی از افرد با رسیدن به بلوغ فکری، این حق را برای خود قائل می‌شوند تا در این زمینه دین اسلام را به چالش کشیده و خود انتخاب‌گر تدین خود باشند، نه دنباله‌رو دین وراثتی.
این قشر از مردم ایران به دلایل مختلف که برای هر فرد قابل احترام است به دین مسیحیت گرویده و خود را از تاروپود اسلام حاکمیتی رهانیده‌‌اند، اما نظام جمهوری اسلامی بر خلاف شعارها و ادعاهای خود این گونه اعمال را شامل مجازات دانسته و با بازداشت و زندانی کردن این نوکیشان سعی در جلوگیری از فراگیر شدن مسیحیت در ایران را دارد.
این در حالی است که بنیانگذار جمهوری اسلامی روح الله خمینی در سال 57 طی مصاحبه‌ای با یک مجله‌ آلمانی اعلام کرده بود: " دین اسلام بیش از هر دین و مسلکی به اقلیت‌های مذهبی آزادی داده است. آنان باید در کشورهای اسلامی از حقوق طبیعی خودشان که خداوند برای همه‌ انسان‌ها قرار داده است بهره‌مند شوند. تمام اقلیت‌های مذهبی در حکومت‌ اسلامی می‌توانند به کلیه‌ فرائض مذهب خود آزادانه عمل کنند و حکومت اسلامی موظف است از حقوق آنان محافظت نماید."
اما امروز به طور واضح مشاهده می کنیم اقلیت‌های مذهبی‌ چه رسمی‌ و چه غیر رسمی‌ امکان تبلیغ و ترویج مذهب خود را نداشته و هرگونه تبلیغی جرم محسوب می شود، علاوه بر آن امکان تشکیل احزاب سیاسی ،روزنامه و یا هفته نامه، کانال تلویزیونی و اجلاس رسمی‌ و عمومی را ندارند و در کتب درسی‌ مدارس نیز هیچگونه درس و یا مطلبی در ارتباط با شناساندن مذاهبی غیر از اسلام وجود ندارد.
در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، طبق اصول 13 و 14، ایرانیان زرتشتی، کلیمی و مسیحی، اقلیت‌های دینی شناخته می‌شوند که در انجام مراسم دینی خود آزادند و در احوال شخصیه و تعلیمات دینی، بر اساس آیین خود عمل می‌کنند، اما تنها چیزی که به آن توجه نمی‌شود همین آزادی انجام مراسم دینی توسط حاکمیت است و هر روز قید وبندهای جدیدی اعمال می‌شود.
به عنوان مثال وزارت خارجه آمریکا تخمین زده است که بزرگ‌ترین اجتماع غیرمسلمان در ایران را بهائیان تشکیل می‌دهند و صوفی‌ها و دراویش نیز با جمعیتی در حدود دو تا پنج میلیون نفر از آزادی مورد نظرشان برای انجام هرگونه فعالیت‌های مذهبی در ایران محروم هستند.
اما بنیانگذار جمهوری اسلامی در صحیفه اش ذکر کرده است:" تمام اقليت های مذهبی در ايران برای اجرای آداب دينی و اجتماعی خود آزادند و حكومت اسلامی خود را موظف می‌داند تا ازحقوق و امنيت آنان دفاع كند و آنان هم مثل ساير مردم مسلمان ايران ، ايرانی و محترم هستند". ( ج 4، ص 641)
امروزه دستاورد نظام جمهوری اسلامی در خصوص ادیان دیگر در ایران این‌گونه نمود پیدا کرده است؛ ممنوعیت ساخت و ساز کلیساهای ساختمانی؛ دستگیری و زندانی کردن نوکیشان مسیحی و تحت تعقیب قرار دادن متولیان کلیساهای خانگی، ممنوعیت کسب و کار یهودیان، کلیمیان و بهائیان و جلوگیری از ادامه تحصیل آنان در مدارس و دانشگاه‌ها، اخراج اساتید و دانشجویان بهایی از دانشگاه‌ها، اخراج بسیاری از نوکیشان مسیحی از سازمان‌ها و ادارات دولتی، ویران شدن خانقاه‌های دراویش و زندانی شدن آنها، که به جرات می توان گفت سیمای امروز ایران چیزی نیست جز زندانی بزرگ برای اقلیت های دینی و مذهبی.