Wednesday, May 28, 2014

سخنِ چه کسی را باور دارید؟


سخنِ چه کسی را باور دارید؟

 راستی چه می‌شد اگر دوستان و آشنایان ما وقتی به ما قول یا تعهدی می‌دادند، سر قول و تعهد خود می‌ایستادند و به قولِ معروف، می‌شد رو حرف‌هاشون حساب کرد؟ متأسفانه آنچه که ما مکرراً با آن روبرو هستیم، اعمالی ناهماهنگ با‌گفته‌هاست، تعالیمی خوبْ ولی بدونِ عملکردِ شخصی! دوستِ عزیزی اصطلاحی را سال‌ها پیش به من آموخت که خوب به خاطر دارم: «واعظِ غیرِ متعظ.»چرا بشر به آنچه می‌گوید عمل نمی‌کند؟ آیا به خاطرِ این نیست‌که در ذاتِ بشر ضعفی وجود دارد که باعثِ ناهماهنگ‌بودنِ اعمال با گفته‌های او می‌شود؟ چطور است که حتی پیامبرانِ ادیان هم که گفته‌های اخلاقیِ خوبی دارند به آنچه گفته‌اند نتوانسته‌اند عمل نمایند؟ کلامِ خدا منشاء این ناهماهنگی را در ذاتِ گناه‌آلود بشر که از جد خود آدم و حوا به ارث برده است می‌داند. «۲۳همه گناه کرده‌اند و از جلال خدا محرومند.»(رومیان ۲۳:۳) با این واقعیت، یکی از مشخصاتِ بارزِ عیسی مسیح این است که او به آنچه می‌گفت عمل می‌کرد. او هرآنچه را که تعلیم می‌داد در وحلة اول در خصلتِ خود می‌داشت. مسیح تنها شخصی است که بر مبنای هر آنچه تعلیم داد زندگی نمود. بوده‌اند کسانی که ادعای قدوسیت و حتی الوهیت هم نموده‌اند ولی نتوانستند در عمل ادعای خود را ثابت نمایند. فقط عیسی مسیح است که می‌تواند الگوی زندگی من و شما دوستِ حق‌جو باشد. ولی چگونه می‌توان، با ناتوانی‌ائی که بالا گفته شد، قدرتِ پیروی از چنین الگوئی را داشت؟ جواب این است که برخلافِ دیگران، خود عیسی مسیحْ قدرتِ اطاعت از تعالیم و فرامینِ خود را به کسانی که به او به عنوان نجات‌دهنده و خداوندِ خود ایمان می‌آورندْ می‌دهد. عیسی مسیح با اعطای قدرتِ الهی به ایماندارانشْ توانائی انجام خواسته‌های خود را به آنها می‌دهد. او خود در روح‌ِ مقدسشِ در شخص ایماندارِ مسیحی زندگی می‌کند. او می‌فرماید: «۴ در من بمانید و من در شما. همان‌طور كه هیچ شاخه‌ای نمی‌تواند به خودی خود میوه دهد مگر آنکه در تاک بماند، شما نیز نمی‌توانید ثمر بیاورید مگر در من بمانید. ۵  ... شما نمی‌توانید جدا از من کاری انجام دهید.»(یوحنا ۵-۴:۱۵)باشد که شما دوست عزیز با ایمان به مسیح صاحبِ قدرتِ انجامِ خواسته‌های خدا شوید.

Friday, May 23, 2014

Ministry makes animated pitch against Iran nuke deal

Ministry makes animated pitch against Iran nuke deal

YouTube video sent to Jewish leaders warns of dangers posed by potential final agreement that leaves Tehran with nuclear weapons capability










As Iran and six world powers prepare for more talks on a final agreement over the Islamic Republic’s rogue nuclear program, Israel’s Ministry of Diaspora Affairs released an animated video Tuesday exhorting against a bad deal and saying that a nuclear-capable Iran would pose a danger to the world.
The short video, which was uploaded to YouTube and sent to Jewish leaders and groups, shows a cartoon version of Iranian President Hassan Rouhani holding a bowling ball shaped like a bomb as he aims to topple several pins bearing the flags of China, Russia, Britain, France, Germany and the US.
In the slickly produced film, a narrator warns against a deal taking shape that, he says, would allow Iran to retain the ability to produce a nuclear weapon.
“Iran with a nuclear weapon is a global threat and will turn the Middle East into a nuclear nightmare,” the narrator says in English.
The film concludes with a huffing and tired Rouhani attempting to push a cart with the nuclear symbol inscribed upon it up a hill.
A Diaspora Affairs Ministry spokesperson said the video, the first of a planned series on different topics, was intended to raise awareness among the Jewish community “of how bad the situation [in the negotiations] has gotten.”
“The film reveals Iran’s true motives and why the world needs to insist that Tehran dismantle its uranium-enrichment capabilities before a deal is signed,” the ministry said in a statement.
The spokesman said the video was done without consultation with the Foreign Ministry or the Prime Minister’s Office.
Diaspora Affairs Minister Naftali Bennett, head of the Orthodox-nationalist Jewish Home party, no stranger to making YouTube pitches, called for action against the nuclear deal he saw emerging.
“Now is the time to speak up and take action to stop a bad deal from being signed that will allow Iran to obtain a nuclear weapon,” Bennett, who also serves as economy minister, wrote in a letter accompanying the film.

شریعت و رستگاری

شریعت و رستگاری

یکی از آشنایانْ بعد از اینکه متوجه شدند که من به عیسی مسیح به عنوان نجات‌دهنده و خداوندِ خود ایمانِ قلبی آورده‌ام گله‌مند بودند که این مسیحیت دیگر چه نوع دینی است، نه مشخص می‌نماید که چند وعده باید نماز داشت و نه فرمانی برای زمان و روزهای روزه. جالب است که عیسی مسیح دربارة دعا و روزه تعلیم داده است ولی این تعلیمات با آنچه من در ایران با آن بزرگ شده بودم بسیار متفاوت است. عیسی مسیح در بارة دعا می‌فرماید: «۵وقتی دعا می‌کنید مانند ریاكاران نباشید. آنان دوست دارند در کنیسه‌ها و گوشه‌های خیابانها بایستند و دعا بخوانند تا مردم آنان را ببینند. یقین بدانید كه آنها اجر خود را  یافته‌اند! ۶هرگاه تو دعا می‌کنی به اندرون خانة خود برو، در را ببند و در خلوت، در حضور پدر نادیدة خود دعا كن و پدری كه هیچ چیز از نظر او پنهان نیست، اجر تو را خواهد داد.» (متی ۶-۵:۶) باضافه در بارة روزه هم می‌فرمایند: «۱۶وقتی روزه می‌گیرید مانند ریاكاران، خودتان را پریشان نشان ندهید. آنان قیافه‌های خود را تغییر می‌دهند تا روزه‌دار بودن خود را به رُخ دیگران بكشند. یقین بدانید كه آنها اجر خود را یافته‌اند! ۱۷امّا تو وقتی روزه می‌گیری، سر خود را شانه کُن و صورت خود را بشوی  ۱۸ تا مردم از روزة تو باخبر نشوند، بلكه فقط پدر تو كه در نهان است، آن را بداند و پدری كه هیچ چیز از نظر او پنهان نیست، اجر تو را خواهد داد. .»(متی ۱۸-۱۶:۶) توجه نمودید عزیزان که عیسی مسیح نمی‌گوید اگر یا باید، بلکه، وقتی‌که دعا می‌کنیم و وقتی‌که روزه می‌گیریم. خدای خالق‌ از همه چیز با خبر است و به انگیزه‌ و قلبِ ما نگاه می‌کند. برای خدا شخصیتِ درونی ما مهم است نه فقط آنچه در عمل انجام می‌دهیم. دوست عزیزْ حقیقتِ امر این است که بشر هیچوقت با انجامِ احکامِ مذهبی و شریعت رستگار نشده و نمی‌شود. کلامِ خدا در کتاب‌مقدس می‌فرماید: «۱۶خوب می‌دانیم كه هیچ‌کس با اجرای مقرّرات شریعت در حضور خدا کاملاً نیک محسوب نمی‌شود. بلكه فقط بر اثر ایمان به عیسی مسیح نیک محسوب می‌گردد. ما خود نیز به مسیح عیسی ایمان آوردیم تا به وسیلة ایمان و نه با اجرای شریعت نیک شمرده شویم. نه فقط ما بلكه هیچ بشری از راه انجام احكام شریعت نمی‌تواند نیک محسوب شود.»(غلاطیان ۱۶:۲) باشد که شما دوست عزیز هم با ایمانِ قلبی به عیسی مسیح، تنها منجی عالم، رستگاری را شاملِ حال خود نمائيد.

Wednesday, May 14, 2014

حق آزادی بیان

احترام به حقوق “دیگری” و از آن مهم تر قائل شدن “حق آزادی بیان” در معنی وسیع اش یعنی هم بیان کلمات هم بیان “تن” به معنای بی طرفی نیست. هر فردی قطعا در مورد هر پدیده ای نظری دارد نقدی دارد. به طور مثال شاید من با خیلی از پدیده ها و گفته ها و “بروز” ها مخالف باشم. اتفاقن آزادی بیان واقعی آن است که “نقد” مشخص خود را بگویم. در این جا مسئله بی طرفی “قدرت” است. یعنی مسئله این است که “قدرت مسلط ” در جامعه در قالب حکومت تبلور می یابد باید در مقابل تمام این افکار ، عقاید و اعمال بی طرف باشد. نه تک تک شهروندان.
در نتیجه می توان مخالفت خود را با چیزی اعلام کرد در عین حال حق آزادی بیان و بروز آن امر را نادیده نگرفت. می توان در مورد پدیده ای نظر شخصی داشت. نظر شخصی را اعلام کرد اما حق ابراز متقابل را به آن پدیده داد. مسئله این است که قدرت مادی را تنها با قدرت مادی باید جواب داد کلمات را با کلمات! تن را با تن! تفنگ را هم شاید با تفنگ یا سنگ! انتفاضه را ترجیح می دهم به مبارزه مسلحانه! درسی که از ابوعمار گرفته ام.
در جامعه ی امروز ایران بعد از مسئله اقتصادی که اکثریت قاطع مردم در موردش همنظر هستند که باید بهبود یابد . البته جدال هنوز طبقاتی نشده است و فراطبقاتی است! تضاد هنوز شکل نگرفته است چه برسد به این که آنتاگونیستیک بشود. ( بحثش طولانی است. بعدا حال داشتم بهش می پردازم)
در مورد مسئله #مذهب، مسئله مرتبط با #قومیت ها ساکن در ایران مسائل مرتبط با #جنسیت و #جنسی sex & gender نیاز این است که “قدرت مسلط” را وادار به بی طرفی کنیم. خود ما نیازی نیست بی طرف باشیم. قرار نیست به زور ژست بگیریم که ما بی طرفیم. قطعا هر کسی در مورد بهاییت، پان ترکسیم، همجنسگرایی، اسلام، پان ایرانیسم و ناسیونالیسم ایرانی، مرد سالاری و فمینیسنم، زن ریش دار، تراجنسیتی، خواننده فلان و… دهها نمونه ی دیگر از این دست نظری دارد. قرار نیست نظرمان را به اسم احترام به نظر “دیگری” سانسور کنیم و در مورد این مسائل سکوت کنیم . اتفاقن باید نقد کنیم. نقد متقابل بشنویم. این “قدرت مسلط ” تبلور یافته در حکومت است که باید در قبال مذهب، قومیت و ملیت، جنسیت بی طرف باشد. بعضا البته “تبعیض مثبت” هم اعمال کند.

Tuesday, May 13, 2014

عجیب است این مسیح!

عجیب است این مسیح!

جالب این بود که هیچوقت معنی اصلی این جشن را نمی‌دانستم و کسی برای من دربارة مسیح و میلادش توضیحی نداده بود. ولی من شیفتة آنچه می‌دیدم شده بودم تا بالاخره روزی فکر و ذهنِ من به اصل موضوع روشن شد. البته این هم کار خدائی است که ما را دائماً محبّت می‌کند. تولد مسیح یا میلادِ مسیح که تاریخِ بشریت را به دو بخش تقسیم نموده ماجرای عجیبی است که طبقِ پیشگوئی‌های تورات و انبیاء به وقوع پیوست. کلام خدا می‌گوید: »۱۴خداوند خودش به شما علامتی خواهد داد و آن این است که باکره حامله شده پسری خواهد زائید که نامش عمانوئیل خواهد بود.«(اشعیاء ۱۴:۷) عمانوئیل یک لغتِ مرکبِ عبری است که معنای آن »خدا با ما« است. عجیب! چطور؟ وقتی جبرائیلِ فرشته مژدة تولد عیسی را به مریمِ باکره می‌دهد می‌گوید: »۳۵روح‌القدس بر تو خواهد آمد و قدرتِ خدای متعال بر تو سایه خواهد افکند و به این سبب آن نوزادِ مقّدس، پسرِ خدا نامیده خواهد شد.«(لوقا ۳۵:۱) بله تولد عیسی مسیح، آنکه به پسرِ خدا ملقب است،‌ او که در ذاتِ خدا و از همه به او نزدیکتر است با قدرتِ روح‌القدس جسم گرفت و از مریم باکره به این دنیای خاکی آمد. عجیب! او بدین طریق بی‌گناه وارد این دنیای پر از گناه ما شد و شواهد و تاریخ ثابت می‌کنند که او بی‌گناه زندگی کرد. عجیب! کلامِ خدا می‌گوید: »۲۲شما می‌دانید که او هیچ گناهی نکرد و هرگز دروغی از دهان او شنیده نشد.«(اول‌پطرس ۲۲:۲) او که کاملا بی‌گناه بود محبتِ عظیمی نسبت به  بشرِ گناهکار داشت، و او را دوستِ گناهکاران خطاب نمودند. عجیب! او گفت: »۳۲من نیامده‌ام تا پرهیزکاران را به توبه دعوت کنم بلکه آمده‌ام تا خطاکاران را دعوت نمایم.«(لوقا ۳۲:۵) او آمد تا دوستِ من و شما شود. عجیب! او آمد تا بر روی صلیب جریمة گناهانِ من و شما دوست عزیز را پرداخت نماید تا من و شما با ایمانِ قلبی به او که تنها منجی عالمِ بشریت است بتوانیم با کمکِ روحِ مقدسش حیاتِ جاودان داشته باشیم. عجیب! 

Monday, May 12, 2014

عذرِ شما چیست؟

عذرِ شما چیست؟

راستی چرا بشر در انجام تعهدادت خود طفره رفته و بدقول در می‌آید؟ کلام خدا این رویه را موضوعی تاریخی و به شروعِ خلقتِ بشر و جد ما آدم و حوّا برمی‌گرداند. وقتی آدم و حوّا از فرمانِ خدا سرپیچی نموده از میوة درختِ شناختِ نیک و بد خوردند و متوجة برهنه بودنْ که همانا آگاهی از گناهِ خود بود شدند، خود را پنهان کردند. در مقابلِ بازخواستِ خدا کلامِ خدا ماجرا را اینطور توضیح می‌دهد: «۱۱خدا پرسید: «چه ‌كسی به ‌تو گفت ‌برهنه ‌هستی‌؟ آیا از میوة درختی كه ‌به‌ تو گفتم‌ نباید از آن‌ بخوری خوردی‌؟»۱۲آدم‌ گفت‌: «این ‌زنی كه ‌تو اینجا نزد من‌ گذاشتی آن‌ میوه‌ را به‌ من ‌داد و من ‌خوردم‌.»۱۳خداوند از زن ‌پرسید: «چرا این‌كار را كردی‌؟» زن‌ جواب ‌داد: «مار(اشاره به شیطان) مرا فریب‌ داد كه‌ از آن ‌خوردم‌.»» (پیدایش ۱۳-۱۱:۳) ما در همین ابتدا به اولین نمونة «تقصیر را به گردن دیگران نهادن» برمی‌خوریم و این عمل را در طول زندگی خود یا انجام  می‌دهیم، یا با آن مواجه می‌شویم. خیلی واضح است که ریشة این روندْ ذاتِ گناهی است که از جد خود آدم و حوّا به ارث برده‌ایم. یکی از گفته‌های معروف عیسی مسیح در موعظة سرِ کوه این است: «۳۷سخن شما (بله شما) فقط بلی یا (نه شما) خیر باشد. زیاده بر این از شیطان است.» (متی ۳۷:۵) این گفته به آن معناست که اگر آنچه می‌گوئیم در صداقت نیست در واقع خواستة شیطان را انجام می‌دهیم. حالا، چطور امکان دارد بشر گناهکار چنین عمل نکند؟ این بطور طبیعی برای بشرِ گناهکار غیرِ ممکن است، مگر تحولّی درونی صورت گیرد که آن هم غیر ممکن است، مگر خود خدا این تحول را به جا آورد. خدا را شکر برای محبّتِ بی‌کرانش که در عیسی مسیح این را انجام داده است. کلام خدا می‌فرماید: «۱۷کسی‌که با مسیح متّحد است، حیاتی تازه دارد. هر آنچه كهنه بود درگذشت و اینک زندگی نو شروع شده است.»(دوم قرنتیان ۱۷:۵) باشد که شما دوستِ عزیز با ایمانِ قلبی به عیسی مسیح این حیاتِ تازه را دریافت نمائید.

ادامه سنی‌ستیزی مصباح یزدی!(یهودیان، مسیحیان و زرتشتیان)

رئیس موسسه "امام خمینی" نه تنها برای غیر مسلمانان حقوق شهروندی برابر قائل نیست، که اهل سنت را نیز معتقدان به "دین ناحق" می‌داند.

مصباح یزدی: نگوییم بهایی و یهودی و مسلمان فرقی ندارند

رئیس "موسسه امام خمینی" معتقد است نباید به بهانه حقوق شهروندی منکر فرق میان پیروان ادیان مختلف شد. مصباح یزدی می‌گوید غرب از آزادی بتی ساخته که باید آن را "شکست و قدم در راه صحیح گذاشت."
عضو مجلس خبرگان و رئیس "موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی" علاقه مردم به آزادی و تاکید فرهنگ جهانی بر آن را یک امر طبیعی خوانده، در عین حال ابراز تاسف می‌کند که "این فرهنگ جهانی" بسیاری از دولت‌ها و حتا جمهوری اسلامی را نیز تحت تاثیر قرار داده است.

محمدتقی مصباح یزدی آمریکا را پرچمدار این حرکت خوانده که "بتی از آزادی ساخته تا همه پرستش کنند." او توصیه کرد: «در شرایط کنونی باید ایستادگی و مقابله کرد و بت آزادی را شکست."

سایت خبری تسنیم روز جمعه، ۱۹ اردیبهشت با انتشار متن سخنان مصباح یزدی نوشت که این اظهارات روز گذشته در همایش "راهکارهای اجرای امر به معروف و نهی از منکر" ایراد شده است.

ادامه سنی‌ستیزی مصباح یزدی

به گزارش خبرگزاری رسا، که توسط طلاب حوزه علمیه قم اداره می‌شود، مصباح یزدی در بخشی از سخنرانی خود گفت: «نباید با بهانه حقوق شهروندی بگوییم بهایی، یهودی و مسلمان هیچ فرقی باهم ندارند چون احکام ذمه در اسلام برای چنین مواردی بیان شده است.»

منظور از"اهل ذمه" غیرمسلمانان اهل کتاب (یهودیان، مسیحیان و زرتشتیان) هستند که از میان سه گزینه ""پذیرش اسلام، جنگ یا التزام به شرایط ذمه" راه سوم را انتخاب کرده‌اند و به دولت اسلامی جزیه می‌پردازند.

رئیس موسسه "امام خمینی" نه تنها برای غیر مسلمانان حقوق شهروندی برابر قائل نیست، که اهل سنت را نیز معتقدان به "دین ناحق" می‌داند.

عضو مجلس خبرگان در روزهای پایانی سال گذشته با بیان این که مسلمانان به طور یکسان از نعمت دین بهره‌مند نیستند خواستار ترویج کتاب‌های شیعه در بین اهل تسنن شد تا "کسانی که تعصب کمتری دارند، زودتر به دین حق دست پیدا کنند."

بی‌اعتقادی به رأی مردم

مصباح یزدی بارها تاکید کرده که ملاک دانستن رأی مردم خلاف احکام اسلامی است. او در همایش یاد شده نیز گفت: «متأسفانه برخی باورشان این نیست که حکم اسلامی مقدم بر رأی مردم است.»

عضو مجلس خبرگان با انتقاد از دولتمردانی که ادعا می‌کنند لیست اختلاس‌کنندگان را در اختیار دارند گفت: «هیچ اقدامی در هیچ دولتی در این باره نشده است، چون با پول و حمایت آنها کار را پیش می‌برند و اگر اینها را ناراضی کنند رأی نمی‌آورند.»

چنین ادعایی مربوط به محمود احمدی‌نژاد می‌شود که مصباح‌یزدی از سرسخت‌ترین حامیانش بود و رئیس جمهور شدن او را خواست امام دوازدهم شیعیان عنوان می‌کرد.

در روزهای پایانی عمر دولت دهم و در ارتباط با اختلاف دولت و قوه قضائیه بر سر برخورد با یک "اخلالگر ارزی"، محمد بیاتیان، رئیس مجمع نمایندگان استان کردستان در مجلس گفته بود: «احمدی‌نژاد ۸ سال شعار مبارزه با مفاسد اقتصادی را داد و دائما وعده اعلام لیست مفسدان دانه درشت را می‌داد ولی تا امروز هیچ کاری نکرده است.»

عواقب جلب رأی اقلیت‌ها

مصباح یزدی می‌گوید وقتی به دلیل اختلاف‌های حزبی و جناحی عده‌ای برای کسب قدرت نیازمند جلب رأی اقلیت‌ها می‌شوند پس از پیروزی نسبت به برخی مسائل فرهنگی بی‌تفاوت خواهند شد.
او به مورد خاصی اشاره نکرد اما ظاهرا منظورش شعارهای انتخاباتی حسن روحانی درباره حمایت از حقوق اقلیت‌های قومی و دینی در ایران است.

رهبر فکری جبهه پایداری که پس از شکست سنگین سعید جلیلی نامزد مورد حمایت این جبهه در انتخابات ۲۴ خرداد ۹۲ مدتی سکوت کرده بود، از حدود سه ماه پیش حمله‌های تند خود علیه دولت حسن روحانی را آغاز کرده است.

مصباح یزدی اسفند ماه گذشته از تدوین منشور حقوق شهروندی، که روحانی قبلا وعده‌اش را داده بود انتقاد کرد زیرا به زعم او در این منشور "بهائی و مسلمان، انقلابی و ضد انقلاب برابرند."

رئیس موسسه "امام خمینی" اندکی پیش از آن در واکنش به سخنان روحانی که منتقدان توافق هسته‌ای ژنو را "عده‌ای معدود و کم‌سواد" خوانده بود رئیس جمهور را "دروغگو و قسی‌القلب" خواند.

Thursday, May 8, 2014

ارتداد چيست؟

تغيير دين


اين مساله در اصطلاح فقهي ارتداد است و نه تنها عقلا جايز نيست ، بلکه از نظر ديني نیز جرم تلقي شده و داراي احکام کيفري است که البته باید توجه داشت که این احکام آنگاه اجرا می شود که فرد ارتدادش را در جامعه علنی نماید وگرنه تا زمانی که بصورت شخصی و تنها در اعتقاد خویش باشد احکام اجتماعی اش بر آن بار نمی شود. در قلمرو حقوق و آزادى‏هاى مذهبى، مسأله ارتداد، از مهم‏ترين و حساس‏ترين موضوعات شمرده مى‏شود. ارتداد چيست؟ «ارتداد» كه از واژه «رد» گرفته شده، در لغت به معناى بازگشت است.
در فرهنگ دينى، بازگشت به كفر ارتداد و ردّه ناميده مى‏شود، راغب اصفهانى، المفردات فى غريب القرآن، ص 192و193. البته مسأله ارتداد و احكام جزايى مترتب بر آن به اسلام اختصاص ندارد. در برخى ديگر از اديان و مذاهب بزرگ نيز هر گاه كسى از دين برگزيده و منتخب روى گرداند ،كافر به شمار مى‏آيد و بدان سبب كه از دين سابق برگشته، مرتد خوانده و مجازات مى‏شود. عهد قديم، سفر توريه مثنى، فصل 13؛ عهد جديد، نامه‏اى به مسيحيان يهودى نژاد عبرائيان، بند10، جمله‏26-32. در فرهنگ اسلامى از آن جهت كه دين حقيقى نزد خدا اسلام است، آل عمران (3)، آيه 19. هر كس خداى متعال يا وحدانيت وى، حيات پس از مرگ(معاد)، شريعت اسلامى يا نبوت حضرت محمد(ص) را باور نداشته باشد، كافر قلمداد مى‏شود. طبرسى، ابوعلى، مجمع البيان فى تفسير القرآن، ج 1-2، ص‏128. البته جوهره همه اديان الهى واحد است؛ گرچه به مقتضاى تفاوت شرايط اجتماعى، شرايع نيز تفاوت مى‏يابند؛ در هر عصرى، تنها يك شريعت بر حق است و ساير شرايع، به دليل تفاوت شرايط قبلى يا وقوع تحريف، نسخ مى‏شود. رشيدرضا، محمد، تفسير المنار، ج 6، ص 416-417. احترام اسلام براى شريعت‏هاى پيش، مانند يهوديت و مسيحيت، صرفاً به دليل تحمل و بردبارى و تسامح عملى و تأييد همزيستى مسالمت‏آميز است نه پذيرش حقانيت و اصالت كنونى آنها. مصباح يزدى، محمدتقى، پرسش‏ها و پاسخ‏ها (آزادى و پلوراليسم)، ج 4. ص 38 و62-78. بنابراين، چنان كه علامه مطهرى مى‏فرمايد: «كافى نيست كه انسان يك دينى داشته باشد و حداكثر اين باشد كه آن دين، منتسب به يكى از پيامبران آسمانى باشد، با اين استدلال كه همه اديان آسمانى از لحاظ اعتبار، در همه وقت يكسان هستند،؛ بلكه دين حق در هر زمانى يكى بيش نيست و بر همه كس لازم است كه در هر زمان، پيغمبر صاحب شريعت از سوى خدا در آن عصر را اطاعت كنند تا آنكه نوبت به حضرت خاتم الانبيا(ص) رسيده است.
در اين زمان، اگر كسى بخواهد به سوى خدا راهى را بجويد، بايد از دستورهاى دين او راهنمايى بجويد و به حكم صريح قرآن، دينى جز اسلام پذيرفته نيست. آل عمران (3)، آيه 85. و حتى اگر مراد از اسلام، خصوص دين ما نباشد؛ بلكه منظور(معناى لغوى آن يعنى) تسليم خدا شدن باشد، بايد دانست كه حقيقت تسليم در هر زمانى شكلى داشته و در اين زمان، شكل آن همان شريعت محمدى(ص) است و قهراً كلمه اسلام بر آن منطبق مى‏گردد و بس؛ چه اينكه اين شريعت، آخرين دستور الهى است و همواره بايد از آخرين دستورها تبعيت كرد.
البته بايد توجه داشت كه ميان پيامبران اختلاف و نزاعى وجود ندارد، لكن انسان بايد همه پيامبران را قبول داشته باشد بقره (2)، آيه 285. و بداند كه پيامبران سابق، مبشر پيامبران لاحق، خصوصاً خاتم و افضل آنها، بوده‏اند و پيامبران لاحق، مصدق پيامبران سابق بوده‏اند. صف (61)، آيه 6؛ بقره (2)، آيه 146. پس لازمه ايمان به همه پيامبران - كه مورد تأكيد قرآن است بقره (2)، آيه 136. - اين است كه در هر زمانى تسليم شريعت همان پيامبرى باشيم كه دوره او است». مطهرى، مرتضى، عدال الهى، ص 296-300. البته كفار به سه گروه تقسيم مى‏شوند: 1. اهل كتاب: يهودى‏ها و مسيحى‏ها 2. شبيه اهل كتاب: زرتشتى‏ها. بر اساس روايات، زرتشتيان داراى كتاب آسمانى بودند كه در طول تاريخ از ميان رفته است. 3. مشركان و ساير كفار ر.ك: كتب فقهى شيعه و اهل سنت؛ بخش جهاد. قرآن كريم، همواره اهل كتاب را از مشركان جدا كرده است؛ براى مثال مى‏فرمايد: «ما يودالذين كفروا من اهل الكتاب و لا المشركين أن ينزل عليكم من خير ... .»؛ بقره (2)، آيه 105. از اين رو، با آنكه يهوديان حضرت «عزير» و مسيحيان حضرت «عيسى(ع)» را پسر خدا مى‏دانستند، مشرك ناميده توبه (9)، آيه 30 و 31؛ مائده (5)، آيات 17 و 72 و 73. نشده‏اند و در اسلام روش برخورد و تعامل با آنان مانند مشركين نيست. طباطبايى، سيدمحمدحسين، الميزان فى تفسير القرآن، ج 9، ص 281 - 282. هر مسلمانى كه منكر دين اسلام گردد، مرتد نام مى‏گيرد امام خمينى، تحريرالوسيله، ج‏2، ص 499؛ ابن‏قدامه (از فقهاى بزرگ اهل‏سنت)، المغنى، ج 10، ص‏74. و مجازاتى سخت بر او تحميل مى‏شود. عوامل ارتداد امورى كه سبب كفر مى‏شود، هر گاه از سوى يك مسلمان صورت پذيرد، عوامل تحقق ارتداد نيز به شمار مى‏آيد. اين امور عبارت است از: 1. انكار اصل دين: مانند انكار وجود خدا، وحدانيت وى، رسالت حضرت ختمى مرتبت(ص) يا معاد و حيات پس از مرگ. با انكار يكى از اين امور فرد كافر مى‏شود؛ مثلاً اگر به خدا ايمان داشته باشد، ولى به شريعت حضرت محمد(ص) ايمان نياورد، كافر شمرده مى‏شود؛ «الكافر هو من انتحل غير الاسلام». ر.ك: كتب فقهى باب نجاسات، از جمله: شرايع الاسلام و تحرير الوسيله. 2. انكار يكى از احكام ضرورى و بديهى دين اسلام:؛ ر.ك: كتب فقهى باب نجاسات، از جمله: شرايع الاسلام و تحريرالوسيله. مانند انكار وجوب نماز يا روزه. هر مسلمانى مى‏داند در دين اسلام نماز و روزه واجب است.
ممكن است كسى منكر اصل دين اسلام و شريعت محمدى(ص) نشود؛ ولى به دليل انكار يكى از احكام ضرورى اسلام كافر گشته، حكم ارتداد بر وى جارى گردد؛ «الكافر هو من... و انتحله(يعنى الاسلام) و جحد ما يعلم من الدين ضرورة». موسوى عاملى، سيد محمد، مدارك الاحكام فى شرح شرايع الاسلام، ج 2، ص 294. البته فقها در اين مسأله كه آيا صرف انكار يكى از ضروريات دين موجب كفر و ارتداد مى‏شود - مانند بهائيان، قاديانى‏ها و افرادى چون كسروى كه پيامبر را تكذيب نمى‏كنند ولى مى‏گويند شما معانى كلمات پيامبر(ص) را نمى‏فهميد - نجفى، محمدحسن، جواهر الكلام، ج 41، ص 601 و ج 6، ص 488 و 49؛ موسوى اردبيلى، سيدعبدالكريم، فقه الحدود و التغريرات، ص 839. يا بايد مستلزم انكار اصل دين باشد و فرد به اين نكته توجه داشته باشد خويى، سيدابوالقاسم، التنقيح فى شرح العروة الوثقى، ج 3، ص 58 - 59 و 61؛ امام خمينى، تحريرالوسيله، ج 1، ص 115. - مثلاً انكار وجوب نماز و روزه، به اين معنا باشد كه من قبول ندارم در اسلام چنين حكمى وضع شده، پس (نعوذ الله) پيامبر دروغ گفته است - اختلاف نظر دارند. اگر منكر جديد الاسلام به شمار آيد يا دور از كشورهاى اسلامى زندگى كند، به گونه‏اى كه روشن نبودن بداهت اين حكم نزد وى ممكن باشد، به كفر وى حكم نمى‏شود. نجفى، محمدحسن، جواهر الكلام، ج 6، ص 49. 3. انكار يكى از احكام قطعى ولى غير ضرورى اسلام:؛ همان. هر گاه كسى به طور مشخص بداند مثلاً روزه در عيد فطر حرام است يا روزه مسافر(جز در موارد خاص) باطل است و يا پوشش اسلامى بانوان واجب است، ولى با وجود اين منكر آن گردد، مرتد مى‏شود؛ چون اين امر به انكار رسول خدا(ص) يا تكذيب آن حضرت مى‏انجامد. البته لازم نيست انكار دين يا ا حكام شريعت مقدس حتماً با گفتار صريح و آشكار باشد. هر گفتار يا كردارى كه سبب تكذيب، انكار، عيب گذارى و ناقص شمردن، تمسخر و استهزاى دين اسلام يا اهانت به مقدسات مانند حكم به ارتداد خانمى از سوى حضرت امام خمينى(ره) كه در مصاحبه راديويى به مناسبت تولد حضرت زهرا(س) در پاسخ به اين پرسش كه الگوى شما كيست، گفته بود: خانم اوشين الگوى من است؛ چون حضرت فاطمه(س) به چهارده قرن قبل تعلق داشته‏اند. و كوچك شمردن و دست برداشتن از آن گردد، موجب تحقق كفر و ارتداد مى‏شود؛ مانند افكندن قرآن در كثافات يا پاره يا تيرباران كردن آن.
از اين روى، هر رفتار و گفتارى كه نتيجه آن عدم حقانيت دين اسلام و در نتيجه بى‏فايده بودن اعتقاد به آن باشد، موجب كفر و ارتداد مى‏گردد. نجفى، محمدحسن، جواهرالكلام، ج 6، ص 48 و ج 41، ص 600. يكى از نمونه‏هاى روشن آن حكم حضرت امام خمينى درباره سلمان رشدى و مرتد خواندن او است. سلمان رشدى با صراحت به نفى و انكار اسلام نپرداخت؛ ولى به نحوى مزورانه و شرم آور به ساحت مقدس قرآن كريم، پيامبر اكرم(ص) و همسران و برخى از ياران آن حضرت توهين كرد - اين خود جرمى جداگانه به نام«سب النبى» است و مجازات مستقل دارد - و مسأله وحى و نزول قرآن را به سُخره گرفت.
او به خواننده كتابش تلقين مى‏كند كه رسالت پيامبر(ص) و نزول قرآن كريم، دروغ و - معاذ الله - ساخته ذهن نبى اكرم(ص) است و حتى بعضى از سخنان شيطان نيز در قرآن گنجانيده شده است. انواع مرتد در فقه اسلامى مرتد دو نوع است و هر يك احكامى جداگانه دارد: الف. مرتد فطرى: كسى است كه پدر يا مادر يا والدينش هنگام انعقاد نطفه وى مسلمان بوده، بعد از بلوغ، آيين اسلام را پذيرفته و سپس به كفر روى آورده است؛ مانند سلمان رشدى كه پدرش مسلمان است.
ب. مرتد ملى: كسى است كه پدر و مادرش هنگام انعقاد نطفه وى كافر بوده‏اند؛ بعد از بلوغ، اظهار كفر كرده، سپس مسلمان شده و بعد از آن به كفر باز گشته است. امام خمينى، تحريرالوسيله، ج 1، ص 499. البته برخى از فقها نيز اسلام يا كفر پدر يا مادر هنگام ولادت طفل را شرط دانسته‏اند نه هنگام انعقاد نطفه. خويى، سيدابوالقاسم، مبانى تكملة المنهاج، ج 1، ص 325. فرزندان نابالغ، از جهت اسلام و كفر، تابع آيين پدر و مادرند. نجفى، محمدحسن، جواهر الكلام، ج 41، ص 602؛ امام خمينى، تحريرالوسيله، ج 2، ص 498. هر گاه يكى از والدين مسلمان باشد، فرزند، مسلمان شمرده مى‏شود؛(اسلامِ حكمى) چون اسلام بر كفر برترى دارد و تابعيت برتر براى فرزند منظور مى‏شود. همان، ج 6، ص 49. اگر پدر و مادر هر دو كافر باشند، فرزند نيز در حكم كافر است. همان، ص 44 و 45. البته بايد توجه داشت، براى حكم به ارتداد و اجراى مجازات آن، اسلامِ حكمى كفايت نمى‏كند.
بايد فرد، خودش پس از بلوغ، اسلام را انتخاب كند و سپس كفر بورزد. مجازات ارتداد؛ همان. ج 41، ص 603 و 605 و 617. اگر مرتد فطرى مرد باشد، علاوه بر برخى از احكام مدنى مانند فسخ پيمان نكاح و جدايى از همسر بدون نياز به طلاق و تقسيم اموال بين ورثه، به اعدام محكوم است و توبه‏اش، از جهت ظاهرى، پذيرفته نمى‏شود يعنى اگر با اعتقاد و باور قلبى توبه كند، خداى متعال مى‏پذيرد و نماز و عبادتش صحيح است؛ اما بر جريان حكم اعدامش تأثير ندارد.
اگر مرتد ملى توبه كند، پذيرفته مى‏شود؛ حتى قبل از جريان هر گونه حكمى، نخست وى را به توبه و بازگشت به ا سلام دعوت مى‏كنند و سه روز - برخى از فقها مانند شيخ طوسى گفته‏اند به قدر لازم - همان، ص 613. به او مهلت مى‏دهند. اگر در اين مدت توبه كرد، آزاد مى‏شود؛ و گرنه به اعدام محكوم مى‏گردد.
البته زن مرتد، از هر نوع كه باشد كشته نمى‏شود. او را به توبه فرا مى‏خوانند، چنانچه توبه كرد، آزادش مى‏كنند؛ و گرنه در زندان باقى مى‏ماند، هنگام نماز تازيانه مى‏خورد و در تنگناى معيشتى قرار مى‏گيرد تا توبه كند. امام خمينى، تحريرالوسيله، ج 2، ص 624؛ نجفى، محمدحسن، جواهر الكلام، ج 41، ص 605 - 616. موضوع ارتداد و آثار حقوقى اش در شريعت و فقه اسلام به اندازه‏اى روشن و بديهى است كه درباره اصل حكم كم‏ترين ترديدى وجود ندارد و همه مذاهب فقهى آن را پذيرفته‏اند؛ موسوى اردبيلى، فقه الحدود و التعزيرات، ص 836 و ابن قدامه، المغنى، ج 10، ص 76.البته درباره جزئياتش اختلاف نظرهايى ديده مى‏شود؛ براى مثال، بر اساس رأى مشهور اهل سنت، بين مرتد ملى و فطرى يا زن و مرد تفاوتى وجود ندارد؛ - هر نوع كه باشد - ابتدا به توبه دعوت مى‏شود، چنانچه توبه كرد آزاد و گرنه كشته مى‏شود. الجزيرى، عبدالرحمن، الفقه على المذاهب الاربعة، ج 5، ص 424. ابوحنيفه، مانند فقهاى شيعه، بين زن و مرد فرق گذاشته است. الكاسانى، ابوبكر، بدايع الصنايع، ج 7، ص 135.حسن بصرى نيز معتقد است مرتد، بى‏آنكه به توبه دعوت گردد، كشته مى‏شود. ابن قدامة، المغنى، ج 10، ص 76. ماهيت جرم ارتداد هر جرم از سه عنصر قانونى، مادى و روانى تشكيل مى‏شود.
الف. عنصر قانونى؛ مراد از عنصر قانونى، «جرم شناخته شدن در قانون» است؛ چون هيچ عملى جرم نيست مگر اينكه قبلاً قانونى آن فعل يا ترك فعل را جرم شناخته و برايش مجازات تعيين كرده باشد.
همان گونه كه گفته شد، در نظام حقوقى اسلام، ارتداد جرم شناخته و مجازات آن بيان شده است. در قوانين جزايى جمهورى اسلامى ايران، درباره ارتداد نصى وجودندارد؛ ولى چون اصل چهارم قانون اساسى، همه قوانين جمهورى اسلامى ايران را بر احكام شريعت اسلام مبتنى دانسته است و اصل 167 قانون اساسى مقرر مى‏دارد «قاضى موظف است كوشش كند حكم هر دعوى را در قوانين مدونه بيابد و اگر نيابد، با استناد به منابع معتبر اسلامى يا فتاواى معتبر، حكم قضيه را صادر نمايد و نمى‏تواند به بهانه سكوت يا نقض يا اجمال يا تعارض قوانين مدونه، از رسيدگى به دعوى و صدور حكم امتناع ورزد» و چون دعوى مذكور به دعاوى مدنى اختصاص يا انصراف ندارد، بايد براساس منابع فقهى مرتد را مجرم شناخت و به مجازات حكم كرد. ب. عنصر مادى ارتداد؛ عنصر مادى يعنى عنصر خارجى، ملموس و محسوس كه به سبب آن ارتداد عينيت مى‏يابد؛ به عبارت ديگر، اظهار موجبات ارتداد، عنصر مادى اين پديده به شمار مى‏آيد.
البته ارتداد با انكار قلبى حاصل مى‏شود؛ ولى آنچه مجازات دنيوى بر آن مترتب مى‏گردد، ارتدادى است كه با گفتار يا رفتار اظهار شود؛ مانند سخنرانى، نوشتن كتاب، مقاله و... . ارتداد تا وقتى ابراز نشود، جرم حقوقى نيست و كسى حق تحقيق و تفحص و تفتيش عقايد ندارد. فقه الحدود و التعزيرات، ص 859. افزون بر اين، اگر مسلمانى اظهار كفر كند و پس از آن مدعى شود تحت فشار يا اكراه به چنين كارى مبادرت ورزيده است، چنانچه احتمال آن وجود داشته باشد، ادعايش پذيرفته مى‏شود. همان. ج. عنصر روانى ارتداد؛ عنصر روانى يعنى قصد مجرمانه داشتن. برخى از متفكران معاصر، مانند راشد الغنوشى و شيخ محمد عبده، معتقدند ارتداد، از آن جهت كه جرمى سياسى و اقدامى عملى عليه حكومت اسلامى است، مجازات دارد. بنابراين، مجازات ارتداد تعزيرى است و صرف تغيير دين جرم شمرده نمى‏شود.مظفرى، محمدحسين، نابردبارى مذهبى، ص 82 - 83. اما آيات و روايات نشان مى‏دهد خود ارتداد، يعنى «صرف تغيير دين و عقيده»، موضوع حكم است نه همراه شدن آن با جرائم ديگر؛ براى نمونه توجه به آيات سوره «محمد» آيه 25، «مائده» آيه 54، «بقره» آيه 217 و رواياتى كه شيعه و سنى از رسول اكرم(ص) نقل فرمودند محدث نورى، مستدرك الوسايل، ج 3، ص 242؛ المغنى، ج‏10، ص‏76. و نيز روايات نقل شده از امام باقر(ع) شيخ طوسى، تهذيب الاحكام، ج 10، ص 161، ح 553. و على بن جعفر از امام كاظم(ع) همان، ص 159، ح 544. سودمند مى‏نمايد. در آيات و روايات ديگر، جزئيات بحث آمده است؛ ولى قيدى كه بتوان به يارى آن ارتداد را جرمى سياسى و اقدام عليه نظام حاكم اسلامى قلمداد كرد، به چشم نمى‏خورد. البته برخى آيات از جمله آيه 217 سوره بقره و مخصوصاً آيه 72 سوره آل عمران نشان مى‏دهد ارتداد به عنوان يك جريان فتنه انگيز براى ايجاد تزلزل درباورهاى دينى مسلمانان از سوى دشمنان داخلى و خارجى مطرح بود. خداوند متعال مى‏فرمايد: «و جمعى از اهل كتاب [يهودى‏ها به پيروان خود ]گفتند [برويد در ظاهر] به آنچه بر مؤمنان نازل شده، در آغاز روز ايمان بياوريد و در پايان روز كافر شويد[ و از آيين اسلام بازگرديد ]شايد آن‏ها از آيين خود بازگردند» آل‏عمران (3)، آيه 72. اين آيه صريح در تلقى ارتداد به عنوان يك توطئه است.
در واقع، نه اسلام آوردن آنان حقيقى بود و نه كفرشان در تحقيق علمى ريشه داشت. اين كردار آنها مقدمه‏اى بود براى ايجاد تزلزل درباورهاى دينى مردم مسلمان تا آنان از خود بپرسند اگر اسلام حق و درست است، پس چرا اهل كتاب كه از بشارات آسمانى پيشين آگاهند، از آن بازگشتند؟ اين كار آنها به واسطه حسادت بود نه خيرخواهى. بقره (2)، آيه 109. عامل سوم هوس برخى از مسلمانان است. شيطان اين كار ناروا را نزد آنان خوب جلوه مى‏دهد و از جاه‏طلبى و ديگر مطامع پست دنيوى براى فريفتن و پيوند زدنشان با دشمنان بهره مى‏برد. محمد (47)، آيات 25-30. چه بسا بتوان به واسطه قرائن و شواهد مذكور در اين آيات، مجازات مذكور در روايات را به ترتب آثار اجتماعى بر ارتداد افراد مقيد دانست؛ يعنى هر گاه كسى كه از دين خارج شده، با تبليغ ارتداد خود، در اذهان عمومى ترديد و شبهه پديد آورد و روحيه ايمانى جامعه را تضعيف كند، با آن مجازات روبه‏رو مى‏شود. ر.ك: مصباح يزدى، محمدتقى، جزوه دين و آزادى. بنابراين، ارتداد به عنوان اخلال در نظم عمومى ترديد و فتنه انگيزى جرم شمرده مى‏شود نه به عنوان يك جرم سياسى و اقدام عليه نظام حاكم. پس، بر خلاف نظر شيخ محمد عبده و راشد الغنوشى، مجازات ارتداد از باب حدود الهى است نه تعزيرات. از اين روى، همه فقهاى شيعه و سنى بحث ارتداد را در باب حدود مطرح كرده‏اند. به همين جهت، در روايات آمده است: «بر امام واجب است؛ على الامام» نه «امام مى‏تواند؛ للأمام» كه ناظر به تعزير باشد. با تعليل مذكور، فتنه انگيزى به عنوان قصد مجرمانه در جرم ارتداد، عنصر روانى آن را تشكيل مى‏دهد؛ ولى فتاواى فقها، مانند عمده يا همه روايات، مطلق است. بدين ترتيب، شايد جرم ارتداد در زمره جرائم صرفاً مادى قرار گيرد. جرائم صرفاً مادى جرائمى است كه تنها باانجام عمل مادى از سوى افراد و بدون در نظر گرفتن قصد مجرمانه يا وجود تقصير جزايى از ناحيه مرتكب، عنصر روانى جرم تحقق پيدا مى‏كند؛ مانند صدور چك بى‏محل. وليدى، محمد صالح، حقوق جزاى عمومى، ج 2 (جرم)، ص‏323 - 324. در اين گونه موارد، قانون‏گذار صرف تحقق كارى را اماره قانونى يا فرض قانونى در اماره قانونى. اثبات خلاف اماره ممكن است و در اين صورت رفع اثر مى‏شود؛ اما اگر قانون گذار چيزى را به عنوان فرض قانون لحاظ كند، در صورت اثبات خلاف آن مطلب نيز آثار حقوقى‏اش مرتفع نمى‏شود.(ر.ك: الوسيط، عبدالرزاق سنهورى، ج‏1 و كتاب‏هاى ادله اثبات دعوى).بر قصد فاعل منظور مى‏كند؛ مثلاً در مسأله حرمت اجتماع زن و مرد نامحرم، فقها معتقدند اجتماع زن و مرد نامحرم در يك فضاى بسته، هر چند قصد گناه نداشته باشند، حرام و ممنوع است. حكمت منع از ارتداد در اين استنباط جلوگيرى از نفوذ بيگانگان و استفاده از ضعف فكرى افراد سست ايمان است؛ به عبارت ديگر، آن قدر اين شيوه براى ايجاد تزلزل درباورهاى دينى مردم مؤثر و رايج و در عين حال شيوه ساده است كه قانون گذار به كسى اجازه نمى‏دهد به آن نزديك شود، خواه مرتد قصد مجرمانه داشته باشد يا نه. فلسفه مجازات مرتد در تفكر الحادى اومانيستى غرب، انسان جايگزين خدا شده است و محور همه ارزش‏ها قلمداد مى‏شود؛ حقوق و قانون چيزى است كه انسان‏ها وضع مى‏كنند و براساس ميل آنها تنظيم مى‏گردد. در اين نظام، معيار حقانيت و مشروعيت هر قانون و حكومتى، خواست مردم است.of the authority of government... )Art.12/3/universal Dec.of Human Rights.( The will of the people shall be the basis از اين رو، انسان حاكم بر سرنوشت خويش است و هيچ كسِ ديگر، حتى خداى متعال حق ندارد برايش تصميم بگيرد. به همين سبب، اومانيسم به ليبراليسم، يعنى اباحه‏گرى، مى‏انجامد و دولت نيز جز تأمين رفاه و لذت‏هاى مادى افراد وظيفه‏اى ندارد.
در فرهنگ ليبراليسم سخن از اميال، شهوت و تمنيات است نه حكمت و مصلحت؛ قواعد و مقررات آن گاه اعتبار دارند كه در جهت برخوردارى مردم از خواسته‏هاى نفسانى و رسيدن به هوس‏هايشان تنظيم شوند؛ به گونه‏اى كه حتى عقل نيز در اين ساحت فقط خدمت گزار و ابزار سنجش كم و كيف لذت است.ر.ك: آنتونى آربلاستر، ليبراليسم غرب ظهور و سقوط، ترجمه عباس مخبر دزفولى. بر اين اساس، حق همجنس بازى به همان اندازه مقدس و قابل دفاع و از حقوق طبيعى انسان قلمداد مى‏شود كه حق پرستش خداى متعال در عقايد مذهبى مقدس و قابل دفاع است؛ to LegaL phiLosophy; u.s.A:Wadsworth publishing Company,6991,p.641.Altman Andrew; Arguing About law,An Introduction و چون حق پرستش خدا اين قدر بى‏ارزش شمرده مى‏شود، تغيير مذهب به سليقه افراد و مطلقاً آزاد است و كسى حق ندارد از آن جلوگيرى كند.ماده 18 اعلاميه جهانى حقوق بشر.اما در فرهنگ اسلامى، انسان موجودى دو بُعدى(مادى و معنوى) است؛ حكومت بايد در جهت تأمين منافع مادى (دنيوى) و اخروى (معنوى) مردم تلاش كند و منافع مادى بايد مقدمه‏اى براى تأمين منافع اخروى و معنوى به شمار آيد.
از اين رو، هنگام تزاحم و تعارض، مصالح معنوى مقدم است. خداى متعال به مقتضاى لطف و حكمتش براى تأمين مصالح دنيوى و اخروى، شريعتى آسمانى به بشر ارزانى داشته است. در اين زمان، پذيرش عقايد اسلامى و اجرا كردن قوانين آن تنها راه نيل به آن مصالح شمرده مى‏شود. دين مقدس اسلام بنيان‏هاى اصلى ساختار فكرى خود را بر پايه خردمندى بشر نهاده، همواره انسان‏ها را به بهره‏گيرى از فروغ عقل و تعالىِ انديشه و جدال فكرى صحيح سفارش كرده است.
از اين رو، بزرگ‏ترين خيانت به بشر آن است كه با فتنه انگيزى فضاى فكرى جامعه را آلوده ساخت و اذهان عمومى را در تشخيص حق و باطل مشوش كرد.
اعدام و مجازات مرتد در برابر جنگ روانى و تبليغاتى عليه اسلام و مسلمانان، سدّى مستحكم به شمار مى‏آيد. دولت اسلامى، همان گونه كه موظف است در صورت مسموم شدن آب شهر آفت زدايى كند و آب سالم براى مردم فراهم آورد، وظيفه دارد در صورت مسموميت يا آلودگى فضاى فكرى جامعه و شيوع عقايد گمراه كننده در جهت سالم سازى آن بكوشد. هفته نامه پرتو، 2/10/81. (سخنرانى آيت الله مصباح يزدى) بنابراين، مجازات مرتد اقدامى شايسته و بازدارنده است تا ديگران دريابند نمى‏توانند ارزش‏هاى جامعه را ناديده بگيرند و هر روز به دينى جديد روى آورند. مجازات ارتداد براى استفاده بهينه از آزادى مذهبى و ايجاد فضاى سالم براى بهره‏بردارى شايسته از آن است نه محدود ساختن آزادى مذهبى. اسلام از پيروان خود پيروى كوركورانه و بى‏دليل را نمى‏پذيرد.
هر گاه كسى تحت تأثير پدر و مادر و محيط و عوامل ديگر به اسلام گردن نهد با توبيخ اين آيين روبه‏رو مى‏شود. اسلام معتقد است پيروانش بايد براساس دليل‏هاى منطقى و دور از ابهام و پيچيدگى كه فرا راه همگان قرار دارد، به مبانى مذهبى پايبند گردند وگرنه صرف اظهار ايمان و به كار بستن مقررات دينى، بدون اتكا به اصول علمى درست، هيچ ارزشى ندارد.
اسلام مانند مسيحيت كنونى و ديگر مذاهب ساختگى نيست كه قلمرو ايمان را از قلمرو منطق و استدلال جدا بداند. در اسلام، ايمان به مبادى مذهب و ريشه‏هاى عقايد بايد از منطق و استدلال سرچشمه گيرد.
اگر از مسيحيان كنونى بپرسيم: چگونه ممكن است خدا در عين آنكه يكى است، سه تا(أب و ابن و روح القدس)باشد؟ پاسخ مى‏دهند: قلمرو ايمانى از قلمرو عقل و منطق جدا است!ولى اسلام مى‏گويد: «به بندگانم آنهايى كه همه گونه حرف‏ها را مى‏شنوند و در ميان آنها نيكوترينشان را انتخاب مى‏كنند، بشارت بده اينان كسانى هستند كه از ناحيه خدا هدايت يافتند و اينان صاحبان خردند». زمر (29)، آيه 18. قرآن كريم از كسانى كه براى خدا شريك قائل شده‏اند يا به سبب تعصب مذهبى و غرور ملى بهشت را مخصوص خود و خود را ملت برگزيده خدا مى‏دانند، دليل و برهان مى‏خواهد و مى‏فرمايد: «قل هاتوا برهانكم ان كنتم صادقين»؛ بقره (2)، آيه 111؛ انبياء (21)، آيه 24؛ نحل (16)، آيه 64. بنابراين، اسلام پيش از آنكه كسى را به عنوان پيرو بپذيرد، به او هشدار مى‏دهد چشم و گوش خود را باز كند و درباره آيينى كه مى‏خواهد بپذيرد، آزادانه بينديشد؛ چنانچه از لحاظ عمق و استدلال روحش را قانع ساخت - البته حتماً قانع مى‏سازد - در شمار پيروانش در آيد و گرنه حق دارد هر چه بيش‏تر درباره‏اش تحقيق و بررسى كند.
قرآن مجيد به پيامبرش دستور مى‏دهد: «اگر يكى از مشركان به تو پناهنده شد به او پناه بده تا گفتار خدا را بشنود آنگاه به امانگاهش برسان؛ اين به خاطر آن است كه آنها مردمى نادانند». توبه (9)، آيه 6. در پى اين فرمان، فردى به نام «صفوان» خدمت پيامبر اسلام(ص) شرفياب گرديد و از حضرتش خواست اجازه دهد دو ماه در مكه بماند و درباره اسلام تحقيق كند شايد حقيقت و درستى آن برايش روشن گردد و در زمره پيروانش درآيد. پيامبر فرمود: من، به جاى دو ماه، چهار ماه به تو مهلت و امان مى‏دهم. اسدالغابه، ج 3، ص 22. بر همين اساس، اسلام هشدار مى‏دهد چشم و گوش خود را باز و دلايل و منطق اين دين را دقيقاً بررسى كنيد، اگر شما را قانع نكرد و مجذوب اصالت و واقعيت خود نساخت، در برابرش گردن ننهيد: «لا اكراه فى الدين»؛ بقره (2)، آيه 256. ولى هر گاه مسلمان شديد، ديگر نمى‏توانيد از آن باز گرديد. اين سختگيرى، علاوه بر آنكه سبب مى‏شود مردم دين را امرى سَرسَرى و تشريفاتى ندانند و در پذيرش و انتخابش بيش‏تر دقت كنند، راه سودجويى را بر مغرضان و دشمنان كينه توز اسلام مى‏بندد تا نتوانند از اين راه، آيين ميليون‏ها مسلمان را بازيچه اميال شوم خود قرار دهند و در انظار عمومى آن را از اعتبار ساقط كنند. البته اسلام براى زنان مرتد، بدان سبب كه از نظر سازمان دفاعى و فكرى نوعاً از مردها ضعيف ترند و زودتر تحت تأثير قرار مى‏گيرند، كيفرى آسان‏ترى در نظر گرفته است. قربانى، زين‏العابدين، اسلام و حقوق بشر، ص 480-482.اساساً خداى متعال انسان را آزاد ولى هدفمند آفريده است. از اين رو، آزادى و حق انتخاب انسان موهبتى الهى براى نيل به كمال شمرده مى‏شود
منبع از
نهادنمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه ها