Friday, April 12, 2013

توزیع بروشور و جزوه‌های بشارتی مسیحی در کشور !



.اظهارات و مواضع تند برخی از روحانیون حکومتی علیه آئین مسیحیت و اعلام اطلاعات غلط که سعی در تحریک نیروهای امنیتی و سرویس‌های اطلاعاتی جمهوری اسلامی دارد، تلاشهایی است به منظور تحت فشار قرار دادن مسیحیان و نوکیشان مسیحی در ایران .
 حجت السلام محمدحسن اختری دبیرکل سازمانی حکومتی تحت عنوان «مجمع جهانی اهل بیت» در همایشی که در حوزه علمیه قم برگزار شده مدعی شده که « در بسیاری مناطق کشور بروشورها و جزوه‌های کوچک تبشیر مسیحی به صورت رایگان به درب منازل ارسال می‌شود» که به ادعای او «چیز جدیدی نیست.»
وی همچنین با اشاره به اینکه تهاجم شدید و گسترده ای علیه " اسلام " وجود دارد، تاکید کرد: امروز در برخی فروشگاه های "مشهد" تبلیغ مسیحیت می شود و به طور آزاد به برخی خانه های شهروندان ایرانی ارسال می شود.
چندی پیش نیز روزنامه حکومتی جمهوری اسلامی از گسترش کلیساهای خانگی در مشهد خبر داد و نوشت: طی چند ماه اخیر تأسیس کلیسای خانگی در شهر مشهد گسترش پیدا کرده و اخبار رسیده از کشف 200 کلیسای خانگی در این شهر حکایت دارد. شهر مذهبی مشهد از سوی سران جمهوری اسلامی به عنوان "پایتخت معنوی ایران" معرفی شده است.
حجت السلام اختری با کنارهم قرار دادن آئین مسیحیت و بهائیت در ادامه افزود: " تبشیر مسیحی و فرقه های مختلف بهاییت ! بطور گسترده در کشور در حال فعالیت است، تبلیغاتی که در تهران و البرز انجام می گیرد حقیقتن قابل احصا نیست."
حال پرسش این است، با توجه به اینکه مسئولین بلندپایه جمهوری اسلامی با نگرشی كه نسبت به بهائیت دارند، چگونه و بر اساس چه منطقی ایشان بهائیت را هم ردیف آئین مسیحیت که معتقدند از ادیان ابراهیمی می باشد می پندارند. در حالی که در قانون اساسی جمهوری اسلامی به حقوق مربوط به اقلیت های دینی با قید نام مسیحیت بطور صریح مشخص شده است".
پیش تر سایت حکومتی خبرآنلاین نزدیک به علی لاریجانی رئیس مجلس شورای اسلامی نیز از نیاز نهادهای فرهنگی و تبلیغی کشور به یک برنامه ریزی منسجم برای مواجهه و مقابله با فشار تبلیغی مسیحیت و بهائیت خبر داده بود.
اختری دبیرکل «مجمع جهانی اهل بیت»، سپس با اشاره به اینکه ما هنوز نمی توانیم بسیاری از فعالیت این گروههای به گفته وی تبشیری را بدلیل پراکندگی و ازدیاد حتی ضبط و شمارش کنیم، گفت : ما باید هزاران سایت و کتاب در برابر این جریان برای مقابله داشته باشیم.
البته این آخوند حکومتی سند یا مدرکی دال بر صحت ادعاهای خود نیاورده، اما به نظر می‌رسد تکرار این قیبل ادعاهای واهی با هدف تحریک نهادهای امنیتی و یا زمینه سازی برای افزایش فشار بر نوکیشان مسیحی ایران در مقاطع مختلف باشد.
نکته مهم آنکه طبق روالی تکراری این قبیل اخبار در خبرگزاری فارس وابسته به سپاه پاسداران منعکس می شود که گردانندگان آن با شانتاژ خبری به نقش جاده صاف کن نهادهای امنیتی برای مقابله با اقلیت‌های دینی و مذهبی را بازی می کنند.
اظهارات مسیحیت ستیز با هدف خط دهی و تحریک مقامات امنیتی و اطلاعاتی از سوی برخی روحانیون حکومتی در حالیست که یکی از جدی ترین دغدغه های امروز دستگاه روحانیت جمهوری اسلامی گسترش "مسیحیت در ایران" است.
اتخاذ چنین مواضعی در برابر "مسیحیت در ایران" تازگی ندارد، پیش از این نیز برخی آیت الله ها از مراجع تراز اول شیعیان جمهوری اسلامی نیز توهین های شدیدی را به آئین مسیحیت و بویژه مسیحیان ایران نسبت دادند. بگونه ایی که آیت الله «نورالله طبرسی»، امام جمعه و نماینده رهبری در ساری، در پشت تریبون نماز جمعه طی اظهاراتی توهین آمیز ، "مسیحیان فعلی را ننگ ی برای مسیحیت دانست".
در یک نگاه کلی باید گفت، امروزه روحانیون وابسته به جمهوری اسلامی از هر تریبونی استفاده می‌کنند تا نسبت به موضوع کلیساهای خانگی در کشور هشدار دهند. که همین عامل موجب تحریک و واکنش نیروهای امنیتی و اطلاعاتی را در پی داشته و در نتیجه سبب افزایش فشار و تهدید بر مسیحیان می باشد.

امام‌زاده پرستی یا بت پرستی دینی



.
حاکمیت وابسته به ولایت فقیه به خوبی توانسته در بسیاری از مسائل فرهنگی، اجتماعی و حتی سیاسی این گونه مقدس‌سازی‌ها را ایجاد کند و به بیان عمیق‌تر با استفاده از ابزار مقدس‌نمائی مسائل را به مردم دیکته کرده است.


 پروژه امام‌زاده سازی یکی از شگردهای حاکمیت فعلی ایران است تا با استفاده از احساسات جمعی و باورهای دینی مردم که حول حکم‌های کلی شریعت شیعه قرار می‌گیرد، بهره‌برداری شکلی کنند تا مشکلات به صورت ریشه‌ای مورد بررسی قرار نگیرد و آحاد جامعه برای حل مشکلات و نابسامانی‌ها و فرار از درد و رنج زمانه به حاشیه‌ای به نام توسل به امام‌زادگان کشانیده شده تا با استفاده از نیروی روحانی آنان برای حل مشکلات برآیند تا متن فراموش شود.
بر اساس آمار منتشره از سوی سازمان اوقاف و امور خیریه، تعداد امام‌زادگان از ۱۵۰۰ عدد در سال ۱۳۵۷ به ۱۰۶۱۵ عدد در سال ۱۳۹۱ افزایش پیدا کرده است که با نگاهی به این آمار به راحتی می‌توان به نگاه حاکمیتی برای پروژه امام‌زاده سازی پی برد.
.
بخش قابل توجهی از مردم ایران به دلیل باورهای مذهبی قابلیت این را دارند که به اسم دین هر عملی را بر آنها دیکته کرد و در این شرایط و با ادامه روند مقدس سازی و مقدس نمایی و البته پذیرش آن از طرف مردم، حاکمیت توانسته به راحتی در هر حوزه‌ای وارد شده و اگر منصفانه نگاه کنیم این قشر از مردم به دنبال عنوان مقدسی هستند تا زیر سلطه آن قرار گیرند.
حاکمیت ولایت فقیه توانسته سی و اندی سال با سوء استفاده از اعتماد و اعتقاد دینی مردم و به برکت همین امام‌زاده‌ها و تقدس امامان شیعه حکومت کند و آنها به خوبی به این نکته واقفند که هر گونه کاهشی در تقدس امامان و امام‌زاده‌ها حاکمیت آنها را به خطر خواهد انداخت و بدین دلیل تا می‌توانند با تقدس زائی برای امامان، تنور امام و امام‌زاده پرستی را گرم نگه می‌دارند .
متاسفانه مردم ایران به ویژه جامعه سنتی کشور رفتار عقلانی در قبال این گونه حرکات حاکمیت از قدیم الایام تا کنون را از خود نشان نداده و به راحتی در دام استفاده ابزاری از باورهای اعتقادی می‌افتد و به جز بخش اندکی از روشنفکران تا کنون آحاد دیگر جامعه به این پروژه مقدس سازی عکس‌العمل نشان نداده‌اند و حاکمیت جمهوری اسلامی را که هر روز به عنوان دین، مقدس تازه‌ای معرفی و جامه مقدسی بر آن می‌پوشاند را غیرقابل نقد می‌دانند و به جای نفی این گونه بت‌پرستی‌ها که به صورت امام‌زاده پرستی ترویج می‌شود؛ به راحتی بر آن گردن نهاده و خود مروج این حرکت می‌گردد.
حاکمیت وابسته به ولایت فقیه به خوبی توانسته در بسیاری از مسائل فرهنگی، اجتماعی و حتی سیاسی این گونه مقدس‌سازی‌ها را ایجاد کند و به بیان عمیق‌تر با استفاده از ابزار مقدس‌نمائی مسائل را به مردم دیکته کرده است.
ساخت وکشف سالانه سیصد امام‌زاده، مقدس سازی و امام خواندن خمینی و خامنه‌ای، ایجاد بارگاه و زیارتگاه برای بنیان‌گذار جمهوری اسلامی و ترویج زیارت این مکان بخش اندکی از این سیاست رژیم فعلی ایران برای حاکمیت بر اعتقادات مردم است.
بسیار روشن است که این رژیم با سوء استفاده از باور دینی مردم و با هدف تخدیر جامعه و جوانان؛ کشور را به سمت سوی خرافه‌پرستی و امام‌زاده پرستی سوق داده و توانسته به مردم عامی این مساله را بقبولاند که برای رسیدن به زندگی بهتر می‌باید دست به دامان ائمه و امامان شد و نباید از حاکمان درخواست مساعدت یا پاسخ‌گویی کرد و اگر ظلمی هم واقع می‌شود، عقوبت بانیان را به روز جزا و انتقام امامان حواله داد.
در واقع فرهنگ کشور ما چون یک فرهنگ دینی و اعتقادی است و مردم نیز به دنبال فضایی هستند که دردها و نیازهایشان را برطرف کنند و روحانیون شیعه از زمان صفویه تا کنون با ترویج خرافاتی از قبیل توسل به امام‌زادگان به این امر دامن می‌زنند و در عین حال سود کلان مادی نیز از این باور مردم به جیب آنها می‌رود.
در این‌باره حجت‌الاسلام شرف‌خانی، معاون سازمان اوقاف اعلام می‌کند، در ۹ ماهه اول سال ۱۳۹۱، مردم بیش از ۵۱ میلیارد تومان نذورات خود را در ضریح امام‌زاده‌ها ریخته‌اند.
امامزاده‌ها و بقاع متبرکه یکی از مهم‌ترین منابع درآمد سازمان اوقاف محسوب می‌شوند که رئیس سازمان اوقاف و امور خیریه به طور مستقیم از سوی علی خامنه‌ای منصوب می‌شود و درآمد‌های هنگفتی را به جیب رهبری نظام می‌ریزد.
این درآمدها تنها مختص به ریختن وجوهات نذری مردم درون مقبره‌ها نیست، بلکه درآمدهای بسیار کلانی از طریق فروش قبرهای موجود در این امام‌زاده‌ها حاصل می‌شود، بگونه‌ای که قیمت قبرها در برخی امام‌زاده ها به چند صد میلیون تومان می‌رسد.
درآمد امامزاده‌ها و اماکن وقفی به حدی قابل توجه است که محمود احمدی‌نژاد در سال ۱۳۹۰ تلاش‌ گسترده‌ای برای خارج کردن اداره اموال وقفی از زیر نظر این سازمان تحت نظر علی خامنه‌ای آغاز کرد که در ‌‌‌نهایت موفق به انجام این کار نشد.
وی تلاش کرد سازمان اوقاف که اموال منقول و غیر منقول با حجم ریالی بسیار بالایی دارد را از زیر نظر خامنه‌ای خارج و تحت نظر دولت از طریق استانداران قرار دهد، که روحانیون با موضع گیری و خلاف شرع خواندن این عمل، اعلام کردند که اداره اوقاف از وظایف ولی فقیه است و خارج شدن این نهاد مهم از دست ولی‌فقیه می‌تواند تبعات سنگینی را در خصوص اعتماد مردم جهت اوقاف را در پی داشته باشد.
در جدیدترین اظهار نظر، محمدزاده مدیرکل اوقاف و امور خیریه استان تهران اعلام کرده است که سازمان اوقاف مشغول آمارگیری از امام‌زاده‌های استان تهران است و امام‌زاده‌هایی که با مردم ارتباط روحی برقرار نکرده باشند از آمار حذف می‌شوند !
حال این سوال پیش می‌آید که امام‌زادگان دفن شده چگونه می‌باید با مردم ارتباط روحی برقرار کنند و مقیاس سنجیده شدن این ارتباط چگونه است؟ آیا تعداد زائرین مد نظر است؟ آیا درآمدزایی و ریختن وجوه و نذورات مردم مقیاس این ارتباط قرار می‌گیرد یا شفا دادن بیماران و برآورده کردن نیازها وحوائج زائرین؟
اگر این بقاع متبرکه هستند و امام‌زادگانی در آنها دفن شده‌اند بر اساس فقه شیعه دارای احترام و پرستشند و قابل حذف شدن نیستند زیرا با حذف آنان در حقیقت به اعتقادات دینی مردم توهین شده و باعث سست شدن یکی از پایه‌های حکومت که بر اساس باورهای دینی بنا شده خواهد گردید.
در خاتمه باید تصریح کرد حاکمان فعلی ایران تحت هیچ شرایطی دست از این گونه مقدس سازی‌ها و امام‌زاده سازی‌ها برنخواهند داشت و فراتر از درآمدهای مادی کلان، این پروژه به حاکمیت ولایت فقیه مشروعیت دینی می‌بخشد و برای تداوم حکومت براعتقادات دینی مردم وجود این گونه امام‌زاده‌هایی بسیار لازم ومبرهن است.

معضل وجود مسلمانان و نقاب در نروژ


.چرا زنان نقابدار در زندگی از کلیه وسایل مدرن و مواهب دانش روز استفاده می‌کنند اما در مورد پوشش به ١۴٠٠ سال پیش برمی‌گردند ؟
- رادیو کوچه
- چند سال پیش وقتی فردی به نام «وسته‌گورد» کاریکاتورهای محمد را کشید، گرچه رسانه‌های اسکاندیناوی نخست در انتشار آن‌ها احتیاج به خرج دادند، اما بالاخره روزنامه «یی‌لاندز ‌پوستن» دانمارکی با استدلال حمایت از آزادی بیان آن‌ها را منتشر کرد و پس از آن چند روزنامه دیگر نیز در سوئد، نروژ و فرانسه به انتشار آن‌ها پرداختند.
گرچه نشر کاریکاتورها در «یی‌لاندز ‌پوستن» از همان ابتدا با واکنش بخشی از مسلمانان و تحریم کالاهای دانمارکی روبرو شد، اما دیگر رسانه‌ها با علم به این واکنش‌ها‌ بارها گاریکاتور‌ها را چاپ کردند و در وب‌سایت‌های خود نیز انتشار دادند.
.تا این‌جای ماجرا را همه می‌دانند، اما آن‌چه این مطلب به آن مربوط می‌شود پدیده دیگریست که دولت‌های اروپایی را از تصمیم قاطع در باره آن عاجز کرده است: «نقاب». حضور زنان و دختران نقاب‌دار در مدرسه‌ها و دانشگاه‌ها.
دولت نروژ این معضل را به خود واحد‌های آموزشی واگذار کرده‌ که در این ارتباط یک مدرسه از حضور یک دانش‌آموز با نقاب در کلاس درس جلوگیری نموده و یک استاد دانش‌گاه نیز دختران نقاب‌دار را در کلاس‌های خود نمی‌پذیرد. مخالفین محرومیت زنان نقاب‌دار از حضور در کلاس درس، عقب‌ماندن و جدایی این گروه از زنان، از جامعه را مورد استدلال قرار می‌دهند.
چندی پیش مستندی در همین باره در کانال تلویزیون ان‌آر‌کی نروژ پخش شد که مرا واداشت چند طرح انتقادی در این زمینه بکشم. مجری برنامه از خانم نقاب‌دار مصاحبه‌شونده پرسید: وقتی تو با من صحبت می‌کنی طرز بیان و واکنش‌های گفتار خود را در چهره من می‌بینی در حالی‌که من از این حق طبیعی محرومم. خانم نقاب‌دار در پاسخ او اصرار داشت که تو نیز واکنش‌های مرا در نگاه و تون صدای من می‌بینی و معتقد بود که زنان صدر اسلام نیز به‌دین گونه حود را می‌پوشاندند.
این‌که چرا ایشان در زندگی از کلیه وسایل مدرن و مواهب دانش روز استفاده می‌کند اما در مورد پوشش به ١۴٠٠ سال پیش برمی‌گرد، مطلب دیگری است.
.من تحت تاثیر این استدلال مضحک قرار گرفته و در واکنش، ایده‌هایم را به تصویر کشیدم و چهار عدد از طرح‌هایی را که کم‌تر تحریک کننده بودند برای رسانه‌ها ارسال کردم. زیرا مخفی‌شدن افراد در زیر چنین پوشش‌هایی می‌تواند ارتباط مستقیم با امنیت داخلی نروژ داشته باشد. کسی نمی‌داند زیر آن پوشش چه کسی می‌رود و چه می‌تواند هم‌راه داشته باشد. از سه روزنامه بزرگ پایتخت و یک روزنامه در برگن، شهری در غرب نروژ، یکی با تشکر پاسخ «نه» داد و از دیگر رسانه‌ها تا امروز پاسخی دریافت نکرده‌ام.
آیا آزادی بیان در اروپا استثناهایی هم دارد؟ من این چهار طرح را برای «یی‌لاندز ‌پوستن» که برای اولین‌بار کاریکاتورهای محمد را منتشر کرد نیز خواهم فرستاد و این پرسش را مطرح خواهم کرد که آیا کاریکاتورهای محمد بیشتر تحریک‌کننده بودند یا طرح‌های نقاب تحریک‌کننده هستند!
البته من دنبال این ماجرا را خواهم گرفت و کار را به رادیو تلویزیون نروژ خواهم کشاند. اما بد ندیدم تا این‌جای مطلب را با مخاطب پارسی‌زبان نیز مطرح کرده باشم. در مقام مقایسه نیستم اما اگر به «آندرس بهرینگ بری‌ویک» که افکار ناسیونالیستی راست افراطی دارد تریبون داده بودند تا حرف خود را بزند شاید ٢٢ جولای و ترور جوانان حزب کارگر در «اوت‌اویا» پیش نمی‌آمد. این گفته هرگز عمل ارتکاب‌آمیز آن تروریست را توجیح نمی‌کند، اما می‌تواند اندرزی باشد برای کشورداری.
.اگر حزب کارگر و یا حزب‌های غیر‌راست افراطی که در طول سال‌ها دولت‌ها را در دست داشته‌اند و خود را پرطرف‌دار می‌بیند و معتقدند ‌راست افراطی نیرویی ناچیز است، چه نیازی است که از ابراز عقیده آن‌ها جلوگیری شود.
«بری‌ویک» بارها برای روزنامه‌ها مقاله فرستاده و از عقاید خود و طرف‌دارانش نوشته بود ولی هرگز منتشر نشد. گواینکه شحصیت‌های سیاسی خطوط کار رسانه‌ها را تعیین نمی‌کنند با این‌حال سیاستی که دولت‌ها پیش می‌برند می‌تواند در سازمان‌های دولتی و خصوصی تاثیرگذار باشد.
در تخمینی که مرکز آمار نروژ سال پیش از روند مهاجرت به کشور منتشر کرد، در سال ٢٠۵٠ جمعیت خارجی‌های ساکن اسلو (که نیمی از آن‌ها اکنون شهروند نروژ شده‌اند) از نروژی‌ها بیشتر خواهد شد! هم اکنون هستند مدرسه‌هایی در اسلو که دانش‌آموزان از پدر و مادر نروژی در اقلیت قرار دارند. از این روست که حزب‌های راست‌گرا در اروپا محدودکردن مهاجرت خارجی‌ها را در دستور کار خود قرار داده‌اند. می‌دانیم که کلیه کشورهای عضو سازمان ملل متحد، موظف‌اند هرساله یک حداقلی از پناهنده‌گان را بپذیرند.
در این‌جا سیاست‌های دوگانه کشورهای اروپایی قابل تعمق است. از سویی سلاح، وسایل مقابله با اجتماعات مردم و لوازم و تجهیزات شنود در اختیار رژیم‌های دیکتاتوری می‌گذارند و از سوی دیگر مردمی را که از دست آن قدرت‌ها فرار می‌کنند به پناهنده‌گی می‌پذیرند.

سرگذشت عیسی









توصیه علی مهطری به پلیس: با وبلاگ نویس ها که برخی از آنها در بازداشت هستند سخت گیری نکنید


چکیده :در مسئله مرگ خانم هاله سحابی در مراسم تشییع جنازه پدرش مرحوم مهندس سحابی، بنده سؤالی از وزیر اطلاعات کردم و در کمیسیون امنیت ملی به ایشان عرض کردم که این اتفاق نه خواست شما و همکارانتان و نه خواست مقامات بالاتر بوده، بلکه مأموری سهواً برخورد خشنی با او کرده و با توجه به ناراحتی قلبی و هیجانی که هاله سحابی داشته به زمین افتاده و از دنیا رفته است. چرا شما به خاطر خطای سهوی یک مأمور از خانواده سحابی و مردم عذرخواهی نمی‌کنید و واقعیت را به مردم نمی‌گویید تا علاوه بر افزایش اعتماد مردم به نظام، ‌فرصت عرض اندام از مخالفان نظام گرفته شود؟ ...

 با گذشت ماه ها از کشته شدن ستار بهشتی در بازداشتگاه نیروی انتظامی، علی مطهری طی نامه ای در خصوص عدم رسیدگی به پرونده ستار بهشتی همچنین گفته است: در مرگ هاله سحابی هم به وزیر اطلاعات گفتم مأموری برخورد خشنی با او کرده و با توجه به ناراحتی قلبی و هیجان، هاله سحابی به زمین افتاده و از دنیا رفته است. چرا شما به خاطر خطای سهوی یک مأمور از خانواده سحابی و مردم عذرخواهی نمی‌کنید؟
هر چند محسنی اژه ای در گفت و گوی خبری اخیرش گفته است که دلیل مرگ ستار بهشتی مشخص نیست، اما علی مطهری وجود شکنجه در بازداشتگاه را بار دیگر تایید کرده و نوشته است: قصور یا تقصیر سوم متهمان این پرونده، رفتار خشونت‌آمیز با ستار بهشتی بوده است که مصداق شکنجه محسوب می‌شود. این درحالی است که اصل سی و هشتم قانون اساسی می¬گوید: «هرگونه شکنجه برای گرفتن اقرار و یا کسب اطلاع ممنوع است. اجبار شخص به شهادت، اقرار یا سوگند مجاز نیست و چنین شهادت و اقرار و سوگندی فاقد ارزش و اعتبار است. متخلف از این اصل طبق قانون مجازات می‌شود.»
در جلسه علنی امروز مجلس شورای اسلامی علی مطهری نامه ستار بهشتی به رییس زندان اوین را نیز قرائت کرد. این نامه برای اولین بار در سایت کلمه منتشر شده بود.
نماینده مردم تهران که به خاطر مرگ ستار بهشتی در بازداشتگاه پلیس فتا، وزیر کشور را برای سوال به مجلس فراخوانده بود،  امروز با تشریح دلایل خود برای پیگیری علنی این موضوع، نامه ستار بهشتی به مسوول بند اوین که در آن شکنجه خود را تشریح کرده بود را قرائت کرد. وی پس از توضیحات وزیر کشور قانع نشد.
فرزند آیت الله مطهری بار دیگر از عدم عذرخواهی از مسئولان و اشاره به نحوه کشته شدن هاله سحابی افزوده است: در مسئله مرگ خانم هاله سحابی در مراسم تشییع جنازه پدرش مرحوم مهندس سحابی، بنده سؤالی از وزیر اطلاعات کردم و در کمیسیون امنیت ملی به ایشان عرض کردم که این اتفاق نه خواست شما و همکارانتان و نه خواست مقامات بالاتر بوده، بلکه مأموری سهواً برخورد خشنی با او کرده و با توجه به ناراحتی قلبی و هیجانی که هاله سحابی داشته به زمین افتاده و از دنیا رفته است. چرا شما به خاطر خطای سهوی یک مأمور از خانواده سحابی و مردم عذرخواهی نمی‌کنید و واقعیت را به مردم نمی‌گویید تا علاوه بر افزایش اعتماد مردم به نظام، ‌فرصت عرض اندام از مخالفان نظام گرفته شود؟
وی عدم عذرخواهی رسمی از خانواده بهشتی و رهبری به دلیل این واقعه و نیز عدم رضایت گرفتن را دلیل پس نگرفتن سوال خود دانست و گفت: من جلب رضایت خانواده ستار بهشتی بود، که این شرط هم تحقق پیدا نکرد، بلکه در مراسم چهلم ستار بهشتی آنها تحت فشار قرار گرفتند. همچنین مدتی است که کیفرخواست متهم اصلی صادر شده ولی پرونده هنوز به دادگاه ارجاع نشده است. ممکن است بگویند مادر ستار بهشتی رضایت داده است، اما او گفته است حکم بازداشت دخترم را نشان دادند تا از من رضایت بگیرند. نمی¬خواستم داغ دیگری روی سینه¬ام بماند. مجبور شدم و امضا کردم. به علاوه فرضا رضایت نافذ باشد حق مدعی العموم برای پیگیری پرونده محفوظ است. البته این موضوع ارتباط مستقیم با قوه قضائیه دارد اما وزارت کشور چون این اتفاق در زیر مجموعه او افتاده باید پیگیر باشد.
وی به خاطره ای از استاد مطهری درباره لزوم برخورد علنی با سرقت دو کمیته ای، ۳ هفته بعد از انقلاب اشاره کرد و گفت: برخی نیروهای امنیتی و اطلاعاتی فکر می‌کنند برای حفظ نظام دست به هرکاری می‌توان زد و کسانی که اقدام به قتل‌های زنجیره‌ای از جمله قتل داریوش فروهر و همسرش کردند در بازجویی‌های خود گفتند ما برای حفظ نظام و برای آنکه سایر روشنفکران بترسند دست به این کار زدیم. ولی دیدیم چه آسیبی به نظام وارد کردند.
مشروح متن سوال علی مطهری از وزیر کشور که در بازتاب منتشر شد، در ادامه می آید:
بسم الله الرحمن الرحیم
خلاصه سؤال بنده از جناب آقای نجار، وزیر محترم کشور این است که چرا مرحوم آقای ستار بهشتی پس از یک هفته از بازداشت توسط پلیس فتا (یعنی پلیس تبادل فضای اطلاعات) که زیرمجموعه پلیس امنیت نیروی انتظامی است فوت کرده است.
اتهام او انتقاد از مسئولان نظام و شاید توهین به آنها در وبلاگ شخصی‌اش بوده است. البته توهین در قانون مجازات اسلامی تعریف خاصی دارد و باید شامل الفاظ رکیک باشد، اما تا آنجا که من ملاحظه کردم چنین چیزی در نوشته‌های او یافت نشد.
سؤال بنده در واقع این است که چرا باید در اثر سوء تدبیر، یک مسئله کوچک تبدیل به یک مسئله بزرگ و از دست رفتن جان یک جوان و آسیب وارد شدن به نظام اسلامی شود.
اما پیگیری موضوع از طرف بنده چند علت دارد:
علت اول، اهمیت موضوع از نظر دفاع از مظلوم است. همه وظیفه داریم از مظلوم دفاع کنیم. سخن امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام درباره بیرون آوردن خلخال از پای یک زن یهودی توسط دشمن در ناحیه مرزی کشور اسلامی را همه به یاد داریم که فرمود اگر مسلمان از شنیدن این خبر دق کند و بمیرد از نظر من مورد ملامت نیست.
علت دوم، نوع بینش موجود در برخی نیروهای امنیتی و اطلاعاتی درباره حفظ نظام است که برداشت غلطی از این موضوع و جمله معروف امام(ره) دارند که حفظ نظام از اوجب واجبات است. فکر می‌کنند برای حفظ نظام دست به هرکاری می‌توان زد و از هر وسیله‌ای می‌توان استفاده کرد. کسانی که اقدام به قتل‌های زنجیره‌ای از جمله قتل داریوش فروهر و همسرش کردند در بازجویی‌های خود گفتند ما برای حفظ نظام و برای آنکه سایر روشنفکران بترسند دست به این کار زدیم. ولی دیدیم چه آسیبی به نظام وارد کردند. پس این بینش باید اصلاح شود.
علت سومِ پیگیری این موضوع توسط بنده، نقش مؤثر برخورد با افراد متخلفِ درون نظام در حفظ نظام است. اگر قانون در مقابل اقویا ضعیف باشد و در مقابل ضعفا قوی، جامعه روی سعادت را نخواهد دید. پیغمبر اسلام(ص) فرمود: هرگز جامعه‌ای به مقام قداست نمی‌رسد مگر آنگاه که در آن جامعه، ضعیف حق خود را از قوی بدون لکنت زبان بگیرد.
در اینجا خاطره‌ای را از شهید آیت‌الله مطهری نقل می‌کنم. حدود سه هفته پس از پیروزی انقلاب اسلامی، به ایشان خبر دادند که دو نفر کمیته‌ای وارد منزلی شده و مرتکب سرقت یا جرم دیگری شده‌اند، با آنها چه کنیم؟ ایشان فرمودند بلافاصله با آنها برخورد شود و هرچه حکم دادگاه بود درباره آنها به همین نام «کمیته‌ای» اجرا شود. ایشان نگفت در ابتدای انقلاب، مجازات دو فرد منسوب به انقلاب موجب تضعیف انقلاب است و نگفت آنها را به عنوان افراد نفوذی در کمیته یا کمیته‌ای نما مجازات کنید، بلکه گفت با عنوان واقعی «کمیته‌ای» مجازات کنید تا مردم بفهمند هیچ فرقی میان افراد حکومتی و افراد عادی نیست.
علت چهارمِ پیگیری موضوع این است که لازم است قبل از آنکه مخالفان نظام جمهوری اسلامی اقدام کنند، حامیان نظام و نهادهای قانونی به این گونه موضوعات بپردازند و احقاق حق کنند تا فرصت از آنها گرفته شود. به جای آنکه خانم شیرین عبادی وارد شود، نمایندگان مجلس وارد شوند و اجازه ندهند پرچم اصلاحات اجتماعی به دست مخالفان بیفتد.
برخی معتقدند این گونه مسائل بهتر است به طور خصوصی و در خفا به مسئولان تذکر داده شود و علنی نشود. ولی این نظر درست نیست. اولاً اگر ما نگوییم، این طور نیست که در جهان ارتباطات، دیگران نیز نگویند. ثانیاً اگر علنی گفته نشود و در رسانه‌ها مطرح نشود، ‌مسئولان مربوط حسابی برای آن باز نمی‌کنند و به رفتار خود ادامه می‌دهند.
بارها شاهد بوده‌ایم که در کشورهایی که به حقوق مردم اهمیت کافی داده می‌شود، پس از اعلام یک تخلف مالی یا اخلاقی بزرگ در رسانه‌ها، بالاترین مسئول مربوط، مانند وزیر یا رئیس یک سازمان،‌ استعفا داده است.
بنابراین طرح علنی موضوع، آثار مخصوص به خود را دارد و این که رسانه‌های بیگانه ممکن است بهره‌برداری کنند دلیل قانع‌کننده‌ای برای امتناع از طرح علنی این گونه تخلفات نیست چون منافع طرح علنی، از جمله اصلاح یک روند غلط، بسیار بیشتر از مضار آن است.
اما علت پیگیری این موضوع تا مطرح شدن در صحن علنی چه بوده است؟
بنده دو شرط داشتم برای قانع شدن و عدم پیگیری این سؤال.
شرط اول من عذرخواهی رسمی از خانواده ستار بهشتی و ملت ایران و مقام رهبری و اعلان آن از طریق صدا و سیما و سایر رسانه‌ها بود، که این شرط تحقق پیدا نکرد. در مسئله مرگ خانم هاله سحابی در مراسم تشییع جنازه پدرش مرحوم مهندس سحابی، بنده سؤالی از وزیر اطلاعات کردم و در کمیسیون امنیت ملی به ایشان عرض کردم که این اتفاق نه خواست شما و همکارانتان و نه خواست مقامات بالاتر بوده، بلکه مأموری سهواً برخورد خشنی با او کرده و با توجه به ناراحتی قلبی و هیجانی که هاله سحابی داشته به زمین افتاده و از دنیا رفته است. چرا شما به خاطر خطای سهوی یک مأمور از خانواده سحابی و مردم عذرخواهی نمی‌کنید و واقعیت را به مردم نمی‌گویید تا علاوه بر افزایش اعتماد مردم به نظام، ‌فرصت عرض اندام از مخالفان نظام گرفته شود؟
نبود فرهنگ عذرخواهی در میان مسئولان نظام ما، یک نقص بزرگ محسوب می‌شود که امیدوارم پیگیری این‌گونه موضوعات توسط مجلس زمینه رفع آن را فراهم کند.
شرط دوم من جلب رضایت خانواده ستار بهشتی بود، که این شرط هم تحقق پیدا نکرد، بلکه در مراسم چهلم ستار بهشتی آنها تحت فشار قرار گرفتند. همچنین مدتی است که کیفرخواست متهم اصلی صادر شده ولی پرونده هنوز به دادگاه ارجاع نشده است. ممکن است بگویند مادر ستار بهشتی رضایت داده است، اما او گفته است حکم بازداشت دخترم را نشان دادند تا از من رضایت بگیرند. نمی¬خواستم داغ دیگری روی سینه¬ام بماند. مجبور شدم و امضا کردم. به علاوه فرضا رضایت نافذ باشد حق مدعی العموم برای پیگیری پرونده محفوظ است. البته این موضوع ارتباط مستقیم با قوه قضائیه دارد اما وزارت کشور چون این اتفاق در زیر مجموعه او افتاده باید پیگیر باشد.
پس، از آنجا که این دو شرط برآورده نشد اکنون در صحن مطرح شده است.
برخی این امر را موجب کاهش اقتدار نیروی انتظامی می‌دانند و در نتیجه به صلاح نمی‌دانند. باید به آنها گفت آنچه به صلاح نیست ضایع شدن حق مظلوم و سکوت در برابر آن است. زحمات و فداکاریهای پرسنل نیروی انتظامی در بخشهای مختلف بر کسی پوشیده نیست و انتقاد از رفتار چند عضو این نیرو که به خیال خدمت به نظام صورت گرفته، چیزی از ارزشها و نقاط قوت و اقتدار این نیرو کم نمی‌کند.
اما قصورها یا تقصیرهای پلیس فتا به این شرح است:
۱٫ پرداختن به یک موضوع کم‌اهمیت و بی‌تأثیر در آسیب‌رساندن به نظام. خود پلیس فتا قبول دارد که تعداد بازدیدکنندگان وبلاگ ستار بهشتی در روز، حداکثر ۸ نفر بوده و او از سطح سواد بالایی هم برخوردار نبوده و مطالبش چندان مؤثر نبوده است. در اینجا به پلیس فتا توصیه می‌کنم که درباره سایر وبلاگ‌نویس‌ها که برخی از آنها نیز در زندان هستند سخت‌گیری نکنید، هر انتقادی را توهین و توطئه قلمداد نکنید. به عنوان مثال اکنون که آقای محمد نوری‌زاد که با قلم نسبتاً توانای خود آزاد است و نامه‌ها و مقالات انتقادی و بعضاً تندی می‌نویسد، آیا آسیبی به نظام رسیده است، بلکه به این وسیله بخشی از منتقدان و مخالفان تخلیه روحی و روانی می‌شوند. پس اگر این انتقادها ادامه داشته باشد اتفاقی نمی‌افتد. علی علیه‌السلام، امام معصوم، می‌فرمود از من در آشکار و خفا انتقاد کنید، یا می‌فرمود با من مانند سلاطین جائر سخن نگویید بلکه راحت حرفهای خود را مطرح کنید. شما به عنوان پلیس فتا باید همین روش را داشته باشید. ریشه نظام ما که همان اعتقاد مردم به اسلام است آنچنان مستحکم است که تندترین انتقادها آن را متزلزل نمی‌کند، بلکه انتقادات مشفقانه موجب رفع برخی کاستی‌ها می‌شود و انتقادات مغرضانه نیز صاحبان آن را رسوا می‌کند.
۲٫ قصور یا تقصیر دیگر پلیس فتا، نگهداری متهم در بازداشتگاه غیرقانونی و بازجویی در دفتر رئیس پلیس فتا در روز تعطیل بوده است. همه می‌دانند که نگهداری متهم در «تحت نظرگاه» فقط برای چندساعت با حضور افسر نگهبان مجاز است در حالی که ستار بهشتی در تحت‌نظرگاه پلیس فتا به مدت یک شب نگهداری شده و پس از بازگیری از زندان اوین نیز او را به تحت‌نظرگاه پلیس فتا منتقل کرده‌اند.
۳٫ قصور یا تقصیر سوم متهمان این پرونده، رفتار خشونت‌آمیز با ستار بهشتی بوده است که مصداق شکنجه محسوب می‌شود. این درحالی است که اصل سی و هشتم قانون اساسی
می¬گوید: «هرگونه شکنجه برای گرفتن اقرار و یا کسب اطلاع ممنوع است. اجبار شخص به شهادت، اقرار یا سوگند مجاز نیست و چنین شهادت و اقرار و سوگندی فاقد ارزش و اعتبار است. متخلف از این اصل طبق قانون مجازات می‌شود.»
ستار بهشتی در نامه‌ای به آقای اعلائی، مسئول اندرزگاه ۳۵۰ زندان اوین، به عنوان شکایت از بازجوی خود چنین نوشته است:
اینجانب ستار بهشتی در تاریخ ۹/۸/۹۱ از طرف پلیس فتا در منزل، بدون حکم، بازداشت شدم و در مدت دو روز بازجویی مورد انواع تهدید و ضرب و شتم قرار گرفتم، از فحش‌های ناموسی و بسیار توهین‌های دیگر و انواع ضرب و شتم با مشت و لگد و بستن به میز و لگد زدن به سر بنده و اکنون در تاریخ ۱۱/۸/۹۱ بنده را پلیس فتا باز احضار کرده و با خود می‌برد و بنده هر اتفاقی که برایم پیش آید مقصر را پلیس می‌دانم و همین طور اگر اعترافی از من گرفته شود تحت شکنجه بوده. در مدت ۱۲ ساعت ماندن در بند ۳۵۰ اتاق ۲، اعضای اتاق شاهد آثار ضرب و شتم روی بدن بنده بوده‌اند و دو بار به پزشک مراجعه کردم. در نهایت، گزارش خود را تقدیم شما می‌کنم و خواستار پیگیری این امر هستم – با تشکر، ستار بهشتی.
جناب آقای محسنی اژه‌ای دادستان کل کشور نیز به نقل از گزارش ابتدایی پزشکی قانونی خبر دادند که «در چند نقطه از بدن ستار بهشتی از جمله ساق پا، دست، پشت، کتف و ران نشانه‌هایی از کبودی وجود داشته است.» بنابراین رفتار خشن با وی قابل انکار نیست.
البته برکناری رئیس پلیس فتا توسط فرمانده محترم نیروی انتظامی و نیز تدوین آیین‌نامه نظارت بر بازداشتگاه‌های موقت از سوی قوه قضائیه، از اقدامات قابل تقدیر آنهاست که نتیجه پیگیری این موضوع توسط مجلس بوده است. لازم است از جناب آقای احمد توکلی نماینده محترم تهران، ری، اسلام شهر و شمیرانات که اولین بار این موضوع را در نطق خود در مجلس مطرح کردند و جناب آقای دواتگری نماینده محترم مراغه که در پیگیری قضیه و تهیه گزارش برای مجلس بسیار فعال بودند تشکر ویژه داشته باشم.
به هرحال طرح این موضوع در مجلس فرصت خوبی است برای رفع اشکالات احتمالی سیستم امنیتی و انتظامی کشور که قطعا موجب اقتدار بیشتر آنها و ناامیدی بیشتر دشمنان انقلاب اسلامی خواهد شد.

سحر بهشتی به کمپین بین الملل حقوق بشر گفت:


علنا می‌گویند می‌بریمت کهریزک!


Sahar-beheshti-sattar
 با گذشت بیش از پنج ماه از کشته شدن ستار بهشتی، خواهرش با اشاره به اینکه هنوز پرونده برادرش پس از گذشت ۵ ماه از حادثه به دادگاه ارائه نشده است، خبر داد که این خانواده همچنان تحت فشار و تهدید برای سکوت و مصاحبه نکردن با رسانه های خارج از کشور است.
سحر بهشتی به کمپین بین الملل حقوق بشر گفت:« علنا جلوی من را در خیابان می گیرند و می گویند می بریمت کهریزک، از ترانه موسوی می گویند. هنوز هم که هنوز است تحت فشار هستیم. می خواهند سکوت کنیم و حرف نزنیم. وقتی مادرم مصاحبه می کند تلفن های تهدید آمیزشان را به من شروع می کنند که برای چی مادرت مصاحبه کرد، ببین خوشحال باش که این هفته هم تونستی سر خاک برادرت بروی.»
سحر بهشتی در حالی از تهدیدهای ماموران امنیتی به خانواده اش خبر داد که سه شنبه ۲۰ فروردین ماه وزیر کشور برای پاسخ به سوال علی مطهری در خصوص علت مرگ ستار بهشتی در مجلس حاضر شد و البته در واکنش به سوال علی مطهری، نماینده مجلس گفت که فقط «باید منتظر رای قوه قضاییه ماند.» محمد مصطفی نجار، وزیر کشور در گزارشش ستار بهشتی را فردی نامید که «از طریق درج مطالبی در وبلاگ خود اقدام به تبلیغ علیه نظام کرد و با فعالان سیاسی معاند نظام همکاری داشت و با آنها در تماس بود.» با این حال وزیر کشور اعلام نکرد که فعالان سیاسی معاند نظام که ستار با آنها همکاری داشته است چه کسانی بوده اند.
این در حالیستکه علی مطهری روزسه شنبه گفت که در وبلاگ ستار بهشتی مطلب توهین آمیز پیدا نکرده است و همچنین اشاره کرد: «اتهام وی انتقاد یا توهین به مسئولان نظام در وبلاگش بوده است که البته در قانون توهین تعریف خاصی دارد و شامل الفاظ رکیک می شود اما بنده چنین چیزی را در نوشته های ستار بهشتی پیدا نکردم.»
علی مطهری، عضو کمسیون فرهنگی مجلس در اظهارات خود با اشاره به وبلاگ نویسان دیگری که در بازداشت هستند خواست تا به آنها سخت گیری نشود و همچنین در خصوص این ادعا که مادر ستار بهشتی اعلام رضایت کرده است، گفت:«ممکن است بگویند مادر ستار بهشتی رضایت داده است اما او گفته است حکم بازداشت دخترم را به من نشان دادند تا از من رضایت بگیرند نمی خواستم داغ دیگری روی سینه ام بماند و مجبور شدم و امضا کردم. حتی اگر مادر او نیز رضایت داده باشد حق مدعی العموم برای پیگیری پرونده محفوظ است.» علی مطهری و تعداد دیگری از نمایندگان در جلسه امروز مجلس اعلام کردند که از پاسخ های وزیر کشور در خصوص علت مرگ ستار بهشتی قانع نشده اند.
سحر بهشتی در خصوص آخرین وضعیت پرونده برادرش گفت:« پرونده هنوز به دادگاه فرستاده نشده است. حصر وراثت از ما خواستند که با وکیل به شعبه سوم دادسرای جنایی دادیم و گفتند که مقداری از تحقیقات مانده است ولی این امید را دادند که به زودی پرونده به دادگاه بفرستند و گفت شکنجه گر ستار در زندان است. »
خواهر ستار بهشتی که متولد سال ۱۳۶۴ و دارای یک پسر است با اظهار اینکه از این تهدید ها خسته شده اند و از گفتنش دیگر نمی ترسد گفت: « به خدا دیگر از جان خودمان سیر شدیم، خسته شدیم. مثلا جمعه آخر سال که می خواستیم برویم سر خاک برادرم به من تلفن زدند و تهدیدم کردند: “می گیریم و می بریمت، نرو. کتکت می زنیم.” حتی برای سر خاک رفتن یه جورهای ما تحت فشار هستم. دور تا دورمان پر از مامور است. وقتی به سرخاک هم می رویم، ماموران زن به من می گویند: ” پاشو برو دیگه، چی می خواهی نشستی!” همش با ترس زندگی می کنم. دیگر وقتی می خواهم از خانه بیرون بروم اشهدم را هم می گویم.»
سحر بهشتی گفت:« ستار را کشتند و فشارهایشان را از سر خانواده ستار کم نمی کنند. ما مورد ظلم قرار گرفتیم ما ظالم نیستیم، ما کشته دادیم ما نکشتیم. هر وقت هم حرف می زنم بهم می گویند که مراقب الفاظت باش.»
سحر بهشتی در پاسخ به این سوال که این تهدید های تلفنی و خیابانی از سوی چه کسانی صورت می گیرد، گفت:« از سوی ماموران امنیتی. آخر معلوم نیست که برای چه ارگانی هستند، همه شان لباس شخصی هستند. کارت شان را که به من نشان نمی دهند.»
سحر بهشتی در خصوص رضایت مادرش که مرتب از سوی مسولان به آن اشاره می شود، گفت: «آقا ستار ۴ روز بود که کشته شده بود به مامان بدون اطلاع من می گویند که می خواهیم شکنجه گران ستار را بهت نشان دهیم و با برادر و همسر من می برند و آنجا که می روند هر کدامشان را به یک گوشه می کشند و پلیس های امنیت این ها را دوره می کنند و به مادرم می گویند “از کجا معلوم که وقتی برگردی خانه سحرت زنده باشد شاید سحرت را هم بکشیم مثل ستار. دیگر رضایت بده، تمام کن، نگذار به قول گفتنی سحرت را هم ازت بگیریم.” دادشم را تهدید می کنند که خواهرت را می بریم. اصلا یک چیزهای نامربوطی گفته بودند که افتضاح است. از کهریزک بهش توضیح می دهند و از ترانه موسوی. به شوهرم هم گفته بودند که حکم بازداشت سحر در دست ماست، سحر را می بریم، مصاحبه کرده با صدای آمریکا و همه اینها را بهش گفته بودند. اینها هم خب ترسیده بودند و بنده خدا مادرم مجبور شده بوده چون دیگر نمی خواسته داغ دل دیگری رو دلش بیاید اجبارا یک امضا می دهد اما نسبت به شخص یا اشخاصی این رضایت نیست. حتی خانم پور فاضل (وکیل) گفت که این رضایت چه رضایتی بوده زمانیکه خودتان می گفتید که ستار به مرگ طبیعی رفته، سکته کرده. برای مرگ طبیعی رضایت گرفتید؟ رضایتی که با تهدید باشد اصلا مورد قبول نیست.»
خواهر ستار بهشتی درباره خواسته خود و خانواده اش گفت:« به ما یک نفر را به عنوان شکنجه گر اصلی ستار معرفی کردند که ستار زیر دست او کشته شده است. مادرم همچنان خواهان مجازات عادلانه است و اصلا و ابدا قرار نیست که فعلا رضایت بدهیم و یا حتی پیشنهادهای دیگری که شده را قبول کنیم. ما فقط خواستار تشکیل دادگاهی عادلانه و علنی هستیم. تنها خواست مان این است که عدل علی برگزار شود، همین و بس. چون ستار بی گناه و زیر شکنجه کشته شد. ماموران بدون حکم وارد خانه مادرم شدند، او را بردند و چهار روز بعد کشتندش و آخر سر به ما می گویند خفه شویم، هنوز هم می گویند خفه شید.»
ستار بهشتی، متولد سال ۱۳۵۶، کارگر و وبلاگ‌نویسی بود که در تاریخ ۹ آبان ماه ۱۳۹۱ توسط پلیس فتا دستگیر شد. او به اتهام “اقدام علیه امنیت ملی از طریق فعالیت در شبکهٔ اجتماعی و فیس بوک” بازداشت شده بود. در مدت بازجویی به شدت از سوی پلیس فتا شکنجه شد و در همین جریان درگذشت و در گورستان رباط کریم نزدیک محل زندگیش به خاک سپرده شد. بر اساس گزارش ثبت شده در روابط عمومی بهشت زهرای تهران تاریخ، مرگ ستار بهشتی ۱۳ آبان ماه نوشته شده است
.

رنج نامه مادر ستار بهشتی خطاب به مردم ایران


رنج نامه مادر ستار بهشتی خطاب به مردم ایران در واکنش به اظهارات وزیر کشور


sattar-beheshti-gohar-eshghi-sahamnews
 گوهر عشقی، مادر ستار بهشتی؛ در نامه ای خطاب به ملت ایران نسبت به اظهارات وزیر کشور در خانه ملت واکنش نشان داد. مجلس شورای اسلامی روز سه شنبه ۲۰ فروردین ماه، وزیر کشور را برای بررسی علت مرگ ستار بهشتی احضار کرده بود. علیرغم اینکه علی مطهری، نماینده سوال کننده از پاسخ های مصطفی محمد نجار قانع نشد، اما نمایندگان از پاسخ وزیر قانع شده و عملا پرونده ستار بهشتی در مجلس خاتمه یافت.
محمد نجار در مجلس مدعی شده بود: “ستار بهشتی، ضمن همکاری با عوامل معاند خارج از کشور اطلاعات غلط و کذب را به معاندین و دشمنان انقلاب اسلامی ارائه می‌کرد.”
مادر ستار بهشتی در این نامه خطاب به این اظهارات و ادعاها آورده است: “همانگونه که بارها اعلام نموده ام، فرزندم بصورت انفرادی و مستقل‬ ‫دردهای جامعه را آنگونه که بود مطرح می نمود و از دیدگاه خویش درد دل می کرد‬ تا شاید گوش شنوایی برای شنیدن این مشکلات بیابد.”
خانم گوهر عشقی در بخش دیگری از نامه خود آورده است: “شاید جناب وزیر پیشنهاد ۲۰۰ تا ۳۰۰ میلیونی دیه را کمک مادی ‫و تهدید و فحاشی و ضرب و شتم من و دختر و پسرانم را که همگی از آل سادات هستند دلجویی معنوی می دانند‬. ای بسا که اکثریت مردم اینگونه دلجویی ها را به عینه دیده اند و نیازی به بازگویی دوباره من نیست.”
وزیر کشور در اظهارات خود در مجلس گفته بود:”ما برای کاهش آلام خانواده متوفی کمک های لازم مادی و معنوی را انجام داده ایم.”
ستار بهشتی کارگر وبلاگ نویس اهل رباط‌کریم بود که به دلیل انتشار مطالب انتقادی علیه حکومت توسط پلیس فتا دستگیر شد. وی نهم آبان ۱۳۹۱ دستگیر و به زندان اوین تهران منتقل گردید، لیکن چهار روز بعد در حالی که به بازداشتگاه پلیس منتقل شده بود، در آنجا درگذشت.
خانواده ستار، هنگام دفن جسد وی آثار کبودی را در بخش هایی از بدن او مشاهده کرده بودند.
اکنون پس از گذشت ماه ها از آن واقعه، هنوز به پرونده قتل این فعال وبلاگ نویس رسیدگی نشده است.
متن کامل این نامه که جهت انتشار قرار گرفته بدین شرح است:

به نام خدا
مردم شریف ایران‬
‫این صدای یک مادر است. صدای یک مادر که فرزند جوان و مهربانش را در سخترین هنگامه زندگی و پیری از دست داد. صدای مادری که فرزندش، پرستارگونه به گرد او می چرخید. هم نان آور خانواده بود و هم دل نگران جامعه و مادر و خانواده خویش. ‬
اکنون ماههاست که این فرزند مهربان را از من ستانده اند‬ ‫و در همین ماه ها من و فرزندان دیگرم را از انواع تهدیدها و تهمت ها و افترا ها، بی نصیب نگذاشته اند.‬
طبیعتا طی این مدت افراد مختلف بنا به نوع وظیفه و یا سمت و فعالیت خود، اظهارتی را مطرح نمودند. اما من به عنوان مادر ستار و نیز یکی از شهروندان این جامعه، نسبت به اظهارات مسئولان رده بالای نظام، خصوصا بالاترین مقام مسئول در پرونده فرزندم؛ از وزیر کشور انتظار دیگری داشتم. حداقل این انتظار، سخن گفتن بر اساس مستندات واقعی و نه تحریف شده بود. سخنان چند روز گذشته آقای وزیر کشور در صحن مجلس، دو باور به به ذهن من شاکی القاء می کند:
۱- یا آقای وزیر محترم کشور، گزارش های غیر واقعی را خوانده و دریافت نموده اند.
۲- و یا متاسفانه ایشان نیز بر خلاف واقعیت گزارشی را ارائه نمودند.
من به عنوان مادر ستار و کسی که شاکی این پرونده بوده و هست و نیز به عنوان کسی که طی این مدت ماه های فراق فرزند، زیر سخترین فشارها، تهمت ها و ضربات روحی و جسمی قرار داشته، به پیشگاه ملت ایران و نمایندگان آنان در مجلس عرض می کنم که برخلاف گزارش و اظهارات آقای وزیر، بنده و خانواده ام هیچ مبلغی را دریافت نکرده ام و همچنان به عنوان یک مادر و نیز از منظر حقوقی به عنوان یک شاکی؛ پیگیر پرونده قتل فرزندم خواهم بود.
چگونه است که مدعی اسلامیت جامعه هستیم و وزیر این کشور، خارج از مبانی اسلامی و انسانی سخن به میان می گوید؟
چگونه است که ‫فرزند جوانم را‬ چهار روز پس از دستگیری، در روز عید غدیر به شهادت رساندند در حالی که ستار، یک سادات بود.
من و خانواده ام کجا و حسین(ع) و فرزندان و خانواده اسیرش کجا؟! لیکن آنچه طی این ماه ها از همان هنگامه دستگیری ستار تا پس از مراسم خاکسپاری و ختم و … او، بر ما گذشت؛ مرا یاد بندبند آن واقعه عاشورایی می انداخت و پرسش های گوناگونی از ذهن پرسشگر من مادر می گذشت. ‬
‫مردم فهیم ایران‬‬
‫نیک می دانم که شما آگاهید بر مصائبی که بر خانواده ما رفته و یقین دارم‬ باور دارید همانگونه که با دیگر خانواده های قربانی و داغدار که عزیزی از دست داده اند،‬ رفتار کرده اند، با ما نیز همان خواهند کرد.‬ خانواده قربانیان فجایع کهریزک، که حتی رهبری دستور رسیدگی و تعطیلی آن را صادر نمودند؛ هنوز در راهروهای عدالت خانه ایران، نه برای احقاق حق که به دنبال عامیلین این اتفاقات می گردند؛‬ ‫و متاسفانه پس از‬گذشت حدود چهار سال، هنوز هیچ متهمی برای این اتفاقات محکوم نشده است.‬‬
‫جناب وزیر کشور که خود را پیرو ائمه هدی می داند بزرگترین ضربه را با این رفتار غیر اسلامی بر پیکره اسلام و دین وارد نموده‬ و بجای مرهم دردها نمک بر زخممان گذاشتند.
من به عنوان یک مادر، از آن مهمتر، به عنوان مادر ستار بهشتی؛ عزم خود رو جزم نموده تا به همه دست اندرکاران نظامی که ادعای مردمی بودن دارند نشان دهم که از هیچ اتفاقی گریزان نیستم و برای آنچه که از آن به آزادگی و عدالت حسین(ع) معتقدم، تا رسیدگی کامل و عادلانه به پرونده فرزندم، از پای نخواهم نشست.
‫یقینا هستند اجیر شدگانی که به اندک اشاره، این مادر داغدیده را نیز از پای در آوردند‬ و چه گواراست وصال به فرزند دلبندم.
‫بارها اعلام نمودم و می نمایم که ما خانواده ای سیاسی نبوده و نیستیم‬ اما قرار نیست اگر ادعا می کنیم سیاسی نیستیم قادر به پاسخگویی‬ به ادعاها نباشیم.
‫وزیر کشور در سخنانی‬ عنوان می نماید که فرزندم‬ با افرادی معاند در خارج از کشور ارتباط داشته(!) که تحت هیچ شرایطی این ادعا مصداق واقعیت ندارد‬. همانگونه که بارها اعلام نموده ام، فرزندم بصورت انفرادی و مستقل‬ ‫دردهای جامعه را آنگونه که بود مطرح می نمود و از دیدگاه خویش درد دل می کرد‬ تا شاید گوش شنوایی برای شنیدن این مشکلات بیابد.
اگر امروز اسم ستار در صدر بسیاری رسانه های خارجی نمایان است و این واقعه برای برخی آقایان نامطلوب است، بدانند که اثر مستقیم بی تدبیری خودشان و ادامه اصرارشان بر طی همین روند است و تا زمانی که به صورت عادلانه به خواسته این مادر داغدار نشود، ستار و ستارها بر صدر رسانه های “به قول ایشان معاند”، خواهد بود.‬‬
‫ادعای دیگر و خلاف واقع جناب وزیر کشور این بود که رسما در خانه ملت ‫اقدام به تهمت نموده و ادعا کرده است که از خانواده ستار بهشتی‬ به لحاظ مالی و معنوی دلجویی به عمل آمده است‬! در این باب لازم است قویا این موارد را تکذیب نمایم و هشدار دهم در برابر اینگونه رفتار های وقیحانه به حتم ایستادگی خواهم نمود‬.‬‬
شاید جناب وزیر پیشنهاد ۲۰۰ تا ۳۰۰ میلیونی دیه را کمک مادی ‫و تهدید و فحاشی و ضرب و شتم من و دختر و پسرانم را که همگی از آل سادات هستند دلجویی معنوی می دانند‬. ای بسا که اکثریت مردم اینگونه دلجویی ها را به عینه دیده اند و نیازی به بازگویی دوباره من نیست.
‫ملت آگاه ایران‬‬
‫بارها ادعا کرده و باز می کنم که خون فرزند من فروشی نبوده و نیست‬ و من نیز در صدد گسترش حکم سلب حیات یا اعدام نیستم‬. اما اگر حکومت در موارد مشابه اقدامی موثر و پیشگیرانه انجام می داد‬ یقینا شاهد چنین فاجعه ای نبودیم‬ و امروز اگر اینکار صورت بگیرد‬ ‫بی شک در آینده شاهد چنین قتل ها و برخوردهایی نخواهیم بود‬.‬‬
‫من بعنوان مادری داغدار ‫تنها خواسته ام از قوه قضائیه و رییس محترم آن این و بوده و هست‬ ‫که طبق قوانین جاری به این پرونده رسیدگی گردد‬.
‫در پایان لازم می دانم‬ تذکر دهم که افرادی متعدد در قالب های مختلف خبرنگار و فعال، خود را به ما نزدیک‬ ‫نموده و سعی در تغییر مسیر عدالت خواهی ما داشتند‬ که خوشبختانه همانگونه که خداوند حکیم فرموده‬: ‫یدالله فوق ایدیهم‬؛ دست آنان برملا گشت و هویت آنان نیز فاش گردید.‬ در آینده ای نه چندان دور شرح این رفتارها را‬ ‫برای آگاهی عموم مردم اعلام خواهم کرد.‬ ‬
‫از تمامی کسانی که از ابتدای این ماتم ما را همراهی نموده‬ ‫و یا بصورت حضوری و غیر حضوری ما را یاری نمودند کمال تشکر را داشته‬ و آرزو می کنم کشور عزیزمان ایران‬ ‫به زودی‬ از این آفتها رهایی یابد‬ ‫و در سایه عدالت ائمه هدی و لطف پرودگار، ‫شاهد رفتاری‬همراه با تواضع و خرد و احترام متقابل با هم باشیم‬.
گوهر عشقی
۲۳ فروردین ماه ۱۳۹۲