Monday, October 27, 2014
Friday, October 24, 2014
زندگی چه مفهومی دارد؟
جواب: معنی زندگی چیست؟ چگونه می توان زندگی هدفمندی پیدا کرد که در آن احساس رضایت داشت؟ آیا امکان دارد قادر باشم عملی انجام دهم که اهمیت و ارزشی جاودانی داشته باشد؟ اینها سؤالاتی است که اکثر مردم دائم از خود می پُرسند. آنان وقتی به زندگی گذشتۀ خود می نگرند متحیّر از آنند که علی رغم همۀ توفیقاتی که داشته اند چرا بسیاری روابط در زندگیشان مختل شده اند. از یکی از موفقترین و مشهورترین بازیکنان بیس بال پُرسید شد: "اگر تصّور کنید که امروز اولین روزی است که بازی حرفه ای خود را آغاز می کنید، آرزو دارید چه نصیحتی بشنوید؟" او در جواب گفت: "ای کاش کسی به من می گفت وقتی به اوج موفقیت برسم، در آنجا چیزی نیست که به آن رسیده باشم." در زندگی زمینی و کوتاه خود تنها پس از رسیدن به هدف است که در می یابیم سال ها عمر با ارزش خود را جهت رسیدن به هدفی پوچ تلف کرده ایم!
در اجتماع بشردوستانۀ امروزی، مَردُم اهداف بیشماری را دنبال می کنند. آنها به غلط تصور می کنند که با رسیدن به اهداف خویش به مفهوم واقعی زندگی دست خواهند یافت؛ اهدافی از قبیل: موفقیت در شغل، ثروت، داشتن روابط صحیح، امیال جنسی، تفریح، انجام اعمال نیکو نسبت به سایر مَردُم، و غیره. مَردُم شهادت داده اند که حتی زمانی که به اهداف خود، یعنی ثروت، روابط، و لذت رسیدند، درون خود احساس تُهی بودن داشته اند که گویا چیزی قادر نبوده آن را پُر کند.
در کتابمقدس نویسندۀ کتاب جامعه این احساس خلاء را اینچنین بیان می کند: "اباطیل، همه چیز باطل اباطیل است." نویسندۀ جامعه دارای ثروت بی حد و حصری بود. حکمت او والاتر از همۀ افراد عصر خویش و حتی عصر ما بود. باغات، قصرها و املاک او مورد حصادت سایر پادشاهان بود. زنان بیشمار داشت، بهترین غذاها و مشروبات در دسترس او بود، و هر گونه تفریح قابل دسترس آن زمان برای او فراهم بود. او اقرار می کند که هر چه دلش هوس کرد در این زندگی زمینی بدست آورد. ولی در نهایت می گوید: "زندگی زیر آفتاب (که فقط اشاره به زندگی جسمانی ما بر زمین می کند یعنی آنچه می بینیم و حس می کنیم) " باطل و نامفهوم است." چرا اینچنین خلاء در زندگی انسان وجود دارد؟ چونکه خدا ما را برای هدفی والاتر از آنچه اینجا بدست می آوریم آفریده است. سلیمان در مورد خدا می گوید: "او .... ابدیت را در دلهای ایشان نهاده ....." در عمق وجود خویش ما نیز به خوبی می دانیم که این دنیا، زندگی جسمانی ما در آن، و یا رسیدن به اهداف انسانی نمی تواند همه چیز باشد؛ چیزی ماورای این زندگی خاکی وجود دارد.
در کتاب پیرایش، اولین کتاب کتابمقدس، می بینیم که خدا انسان را به شباهت خود آفرید (پیدایش 26:1). این بدان معنی است که بیش از آنکه شبیه شکل های دیگر حیات باشیم در شباهت خدا هستیم. قبل از آنکه انسان در گناه سقوط کند و زمین ملعون گردد کتاب پیدایش وضعّیت انسان را اینگونه شرح می دهد: 1- خدا انسان را بصورت یک موجود اجتماعی آفرید (پیدایش 18:2-25)، 2- خدا انسان را به کار گماشت (پیدایش 15:2)، 3- خدا با انسان مشارکت و مصاحبت داشت (پیدایش 8:3)، 4- و خدا انسان را بر زمین حاکم ساخت (پیدایش 26:1). آیا نکتۀ مهمی در این مطالب یافت می شود؟ خدا همۀ اینها را به ما آدمیان عطا کرد تا به کمال و رضایت خاطر در زندگی دست یابیم. اما همۀ این موارد (بطور اخص مشارکت خدا با انسان) شدیداً تحت تأثیر سقوط آدم در گناه و در نتیجه، ملعون شدن زمین قرار گرفت. (پیدایش 3)
مطابق کتاب مکاشفه، آخرین کتاب کتابمقدس، پس از رُخداد وقایع زمان آخر، خدا آسمان و زمین کنونی را خراب کرده، آسمان ها و زمین جدیدی در بُعدی ابدی خواهد آفرید. در آن زمان او مشارکت مطلق و کامل خود را با انسان های نجات یافته احیا خواهد کرد. دیگران را داوری کرده به دریاچۀ آتش خواهد افکند. (مکاشفه 11:20-15) لعنت گناه برداشته خواهد شد و آنجا دیگر نه گناه، نه غم، نه بیماری، نه درد، و نه مَرگ خواهد بود (مکاشفه 4:21). ایمانداران وارث همه چیز خواهند بود، خدا در میان ایشان ساکن خواهد بود، و آنان پسران خدا خوانده خواهند شد (مکاشفه 7:21). حال می توان نقشۀ نجات را دید: خدا ما را آفرید تا با او مشارکت و مصاحبت داشته باشیم، انسان گناه کرد و این رابطه شکسته شد، و خدا مشارکتی احیا شده را در ابدیت برای نجات یافتگان تدارک دیده است. در زندگی زمینی خود، حتی اگر به همۀ اهداف خویش برسیم، به مَحض مُردن برای تمام ابدیت از خدا جدا خواهیم شد. اگر این زندگی زمینی ما را به جدائی ابدی از خدا برساند، پس حقیقتاً همه چیز باطل اباطیل است. امّــــا خدا راهی مهّیا نمود تا نه تنها به برکت ابدی برسیم (لوقا 43:23)، بلکه زندگی زمینی ما نیز با مفهوم و کاملاً رضایت بخش باشد. چگونه می توان به برکت ابدی و زندگی بامفهوم زمینی نائل گردید؟
در عیسی مسیح مفهوم زندگی احیا شده است
چنانکه در بالا اشاره شد، زندگی واقعی چه بر روی زمین و چه در ابدیت بستگی به احیا شدن آن رابطه ای دارد که در اثر گناه آدم گسسته شد. در حال حاضر این رابطه فقط توسط پسر خدا، عیسی مسیح، احیا گشته و قابل دسترسی است (اعمال 12:4؛ یوحنا 6:14؛ یوحنا 12:1). حیات ابدی زمانی دریافت می شود که شخص از گناهان خود توبه کرده (یعنی دیگر نمی خواهد به گناهانش ادامه دهد و مشتاق آن است که مسیح زنده او را عوض کرده، از او شخص جدیدی بسازد)، و زندگی جدیدی را بر مبنای اعتماد به مسیح شروع می کند. (برای مطالعۀ بیشتر در این زمینه به نقشۀ نجات چیست؟ مراجعه کنید.)
باید به خاطر داشت که اگر چه شناختن عیسی مسیح به عنوان نجات دهنده حقیقت ارزنده ای است، ولی مفهوم واقعی زندگی فراتر از آن است. مفهوم واقعی زندگی را زمانی تجربه خواهید کرد که مانند یک شاگرد او را پیروی کنید، از او تعلیم یابید، به خواندن کلامش (کتابمقدس) بپردازید، در دُعا با او مصاحبت داشته باشید، و در اطاعت از احکامش در او سلوک نمائید. اگر شما به مسیح ایمان ندارید (و یا اینکه تازگی ایمان آورده اید) شاید این مطالب برای شما جالب و یا ارضاء کننده بنظر نیایند ولی لطفاً به مطالعۀ این بخش ادامه دهید تا ببینید مسیح چه ادعاهائی نمود.
"بیائید نزد من ای تمام زحمتکشان و گرانباران، و من شما را آرامی خواهم بخشید. یوغ مرا بر خود گیرید و از من تعلیم یابید زیرا که حلیم و افتاده دل می باشم و در نفوس خود آرامی خواهید یافت زیرا یوغ من خفیف است و بار من سَبُک." (متی 28:11-30) "... من آمدم تا ایشان حیات یابند و آن را زیادتر حاصل کنند." (یوحنا 10:10) "... اگر کسی خواهد متابعت من کند، باید حود را انکار کرده و صلیب خود را برداشته از عقب من آید. زیرا هر کس بخواهد جان خود را برهاند آن را هلاک سازد. اما هر که جان خود را به خاطر من هلاک کند آن را دریابد." (متی 24:16-25) "در خداوند تَمّتُع ببر و او مسئلت دل تو را به تو خواهد داد." (مزمور 4:37)
این آیات به ما نشان می دهند که ما حّق انتخاب داریم. ما می توانیم با پیروی از خواسته های خود زندگی خود را به پیش ببریم که در این صورت زندگی تُهی و نامفهومی را تجربه خواهیم کرد، و یا اینکه با تمامی دل، خدا و ارادۀ او را بطلبیم که در آن صورت زندگی بامفهوم و پُرباری را تجربه خواهیم کرد که از آن راضی خواهیم بود. این آن چیزی است که خدای آفرینندۀ ما، با محبت و بهترین آرزوهای خویش برای خیریّت ما تدارک دیده است (یعنی یک زندگی پُرمعنا و اقناء شده؛ و نه صرفاً یک زندگی آسان و بی دردسر).
در خاتمه مایل هستم مثالی را که از یک شبان شنیده ام با شما در میان بگذارم. شخصی را در نظر بگیرید که هواخواه ورزش خاصی است و در پی آن است که مسابقۀ گروه مورد علاقۀ خود را حضوراً و بطور زنده ببیند. او می تواند با صرف پول کمی دورترین صندلی ورزشگاه را اشغال کند و یا اینکه با پرداخت مبلغی گزاف در اولین ردیف جای گیرد و همه چیز را از نزدیک مشاهده کند. زندگی مسیحی نیز اینگونه است. اگر می خواهید کارهای دست خدا را مشاهده کنید، نمی توانید فقط روز یکشنبه مسیحی باشید. این افراد برای مشاهدۀ اعمال خدا قیمتی پرداخت نمی کنند. اما آنانی که، چون یک شاگرد وقف شده به مسیح، از پیروی امیال نفسانی خود توبه کرده اند تا اهداف مقدس الهی را دنبال کنند، حاضر شده اند تا قیمت گزافی (تسلیم کامل به مسیح و به ارادۀ او) را بپردازند. اینها اعمال اعجازانگیز خدا را در زندگی خود خواهند دید. در نهایت آنها می توانند با خودشان، با هم نوعشان، و با خدای آفرینندۀ خود بدون هیچ پشیمانی روبرو شوند. آیا شما این قیمت را پرداخت کرده اید؟ آیا مایلید این قیمت را بپردازید؟ اگر اینچنین است، مطمئن باشید که به زندگی بامعنا و سرشار رسیده اید.
Sunday, October 19, 2014
Friday, October 17, 2014
Thursday, October 16, 2014
اگر من مسیحی شوم، خانواده ام مرا ترد خواهند کرد و به طرز وحشتناکی در جامعه ام جفا خواهم دید. چه باید بکنم؟
اگر من مسیحی شوم، خانواده ام مرا ترد خواهند کرد و به طرز وحشتناکی در جامعه ام جفا خواهم دید. چه باید بکنم؟
ایماندارانی که در کشورشان آزادی مذهب دارند به سختی می توانند درک کنند سایر برادرانشان در کشورهائی که آزادی مذهب وجود ندارد مسیح را به چه قیمتی پیروی می نمایند. برخلاف دید و تجربۀ ضعیف ما، کتابمقدس (کلام زندۀ خدا که محدود به زمان و مکان نیست) درک جامعی از تجربیات و مصیبت های زندگی دارد. عیسی مسیح به وضوح فرمود که برای پیروی او باید بها پرداخت. در واقع برای پیروی او باید حاضر شد تا تمام دار و ندار خود را فدا کرد. مسیح به آنانی که دنبالش راه افتاده بودند فرمود: "هر که خواهد از عقب من آید خویشتن را انکار کند و صلیب خود را برداشته مرا متابعت نماید." (مرقس 34:8) صلیب یکی از راههای مرگ بود؛ و مسیح این نکته را روشن ساخت که پیروی او به مفهوم مُردن نسبت به خویش (امیال باطنی) است. برای نائل آمدن به یک حیات تازه در عیسی مسیح، لازم است علائق و تمایلات ما مصلوب گردند زیرا هیچکس نمی تواند دو آقا را خدمت کند (لوقا 13:6). البته آن حیات جدید بسی عظیم تر و با ارزش تر از تمام چیزهائی است که ما در این دنیا بدست می آوریم.
در ضمن، پیروی عیسی مسیح می تواند به قیمت از دست دادن دوستان و خانواده برای ما تمام شود. در انجیل متی 32:10-39 عیسی توضیح می دهد که آمدن او باعث جدائی پیروانش از اهل بیت شان خواهد شد؛ طوری که اگر مسیح را کمتر از خانوادۀ خود محبت کنید، شایستۀ شاگردی او نیستید. حتی اگر به خاطر حفظ صلح در خانوادۀ زمینی خود مسیح را انکار کنیم، او نیز ما را در آسمان انکار خواهد کرد. و اگر عیسی مسیح ما را انکار کند، از ورود ما به بهشت ممانعت خواهد شد. ولی اگر حاضر باشیم به هر قیمتی که شده باشد او را نزد مردم اقرار کنیم، عیسی مسیح به پدر خود خواهد فرمود: "این ها از آن من هستند ... آنها را به داخل ملکوت خود بپذیر." بر اساس متی 44:13-45 حیات جاودانی مروارید گرانبهائی است که اگر برای بدست آوردن آن همۀ اموال خود را بدهید زیان نکرده اید. منطقی نیست که به این زندگی کوتاه و گذرا بچسبیم و ابدیت را از دست بدهیم. "زیرا که شخص را چه سود دارد هرگاه تمام دنیا را ببرد و نفس خود را ببازد؟" (مرقس 36:8) جیم الیوت مُبشری بود که در راه رسانیدن مژدۀ نجات مسیح به قبیله های هُوآاُرانی در اکوآدور کشته شد. او می گوید: "کار احمقانه ای نیست اگر آنچه را نمی توانید نگاه دارید فدای آن چیزی کنید که نمی توانید از دست بدهید."
عیسی همچنین روشن ساخت که جفا کشیدن بخاطر او غیر قابل اجتناب است. اوما را تشویق می کند که جفا را قسمتی از پیروی مسیح بدانیم و زمانی که مورد جفا هستیم خود را تسلی دهیم. او حتی جفا دیدگان را متبارک خواند و فرمود: "خوش باشید و شادی عظیم نمائید زیرا اجر شکا در آسمان عظیم است." (متی 10:5-12) او به خاطر ما می آورد که قوم او همیشه جفا دیده اند. انبیای عهد عتیق جفا دیدند، تحقیر شدند، شکنجه شدند، کشته شدند و در یک مورد با شمشیر از وسط بُریده شدند! (عبرانیان 37:11) تمام رسولان (بجز یوحنا که به جزیرۀ پطمس تبعید شد) بخاطر انجیل عیسی مسیح به قتل رسیدند. روایات حاکی بر آنند که پطرس درخواست کرد تا به صورت وارانه مصلوب شود زیرا خود را شایسته نمی دانست به مانند آقایش (عیسی خداوند) به صلیب زده شود. این همان پطرس رسول است که در اولین رسالۀ خود چنین می نویسد: "اگر به خاطر نام مسیح رسوائی می کشید خوشابحال شما زیرا که روح جلال و روح خدا بر شما آرام می گیرد." (اول پطرس 14:4) پولس رسول نیز بدلیل موعظه در بارۀ عیسی زندانی شد، کتک خورد، و بارها سنگسار گردید اما در مقایسه با جلالی که می دانست منتظرش بود تمام این جفاها را ناچیز شمرده حتی نخواست آنها را ذکر کند. (رومیان 18:8)
در حالی که برای پیروی مسیح بایستی بهای گرانقدری پرداخت، ولی نباید فراموش کرد که شاگردی مسیح برکات زمینی و سماوی نیز به همراه دارد. عیسی مسیح وعده داده است که هر روزه تا انقضای عالم با ما باشد (متی 20:28)؛ او ما را هرگز رها و یا ترک نخواهد کرد (عبرانیان 5:13)؛ او از دردها و مصیبت های ما با خبر است زیرا بخاطر ما متحمل درد شد (اول پطرس 21:2)؛ محبت او نسبت به ما لایتناهی است، و هرگز ما را فوق از طاقت آزمایش نمی کند، و همیشه راهی برای رهائی از تجربیات فراهم می سازد (اول قرنتیان 13:10). اگر در خانواده و یا فرهنگ خود اولین شخصی هستیم که به عیسی مسیح ایمان آورده ایم، به عنوان افراد خانوادۀ الهی سفیران او هستیم تا پیغام نجات در عیسی را به محبوبان خود و به دنیا اعلام کنیم. در این حالت خدا قادر است ما را به مانند اسباب دست خود بکار گیرد تا نجات یافتگان را به سوی خود بکشاند، و شادی غیر قابل تصور و عظیم الوصفی به ما بدهد.
Monday, October 13, 2014
آیا عیسی خداست؟ آیا او هرگز ادعا نمود که خداست؟
آیا عیسی خداست؟ آیا او هرگز ادعا نمود که خداست؟
جواب: عبارت "من خدا هستم" در هیچ جای کتابمقدس از زبان عیسی مسیح نقل نشده است. ولی این به آن معنی نیست که او ادعای خدائی نکرده است. بطور مثال اگر به یوحنا 30:10 مراجه کنیم، عیسی مسیح را می بینیم که ادعا نمود: "من و پدر یک هستیم." شاید در اولین نگاه بنظر نرسد که او اشاره به الوهیتش می کند، ولی عکس العمل یهودیان نسبت به سخنان او ثابت می کند آنها منظور او را به خوبی درک کردند. "یهودیان در جواب گفتند، "بسبب عمل نیک تو را سنگسار نمی کنیم بلکه بسبب کفر زیرا تو انسان هستی و خود را خدا می خوانی." (یوحنا 33:10). یهودیان به خوبی فهمیدند که عیسی خود را خدا می داند. آیات بعدی نشان می دهند که عیسی مسیح نه با برداشت آنان مخالفت کرد و نه سعی کرد آن را اصلاح کند. این ها همه اشاره به این واقعیت می کند که عیسی ادعای خدائی کرد. "من و پدر یک هستیم." (یوحنا 30:10). این ادعا در یوحنا 58:8 نیز دیده می شود: "عیسی بدیشان گفت: "آمین آمین بشما می گویم که پیش از آنکه ابراهیم پیدا شود من هستم." و یهودیان مجدداً قصد سنگسار کردن او کردند. (یوحنا 59:8) تنها دلیل یهودیان برای سنگسار کردن عیسی این بود که آنان او را بخاطر ادعای الوهیت کافر می شمردند.
یوحنا 1:1 می گوید: "... و کلمه خدا بود..." و در یوحنا 14:1 می خوانیم: "و کلمه جسم گردید...." این آیات به وضوح تعلیم می دهند که عیسی خداست. اعمال 28:20 به ما می گوید: "پس نگاه دارید خویشتن و تمامی آن گله را که روح القدس شما را بر آن اُسقُف مقرّر فرمود تا کلیسای خدا را رعایت کنید که آن را به خون خود خریده است." چه کسی کلیسا را به خون خود خریده است؟ عیسی مسیح. ولی اعمال 28:20 می گوید "خدا ... آن را به خون خود خریده است." پس عیسی همان خداست.
توما، یکی از شاگردان مسیح، اینچنین اعتراف کرد: "... ای خداوند من، و ای خدای من" (یوحنا 28:20). و مجدداً عیسی را می بینیم که سعی نکرد کلام او را اصلاح کند. تیطس 13:2 ما را تشویق می کند تا منتظر آمدن خدا و نجات دهندۀ خود عیسی مسیح باشیم. (دوم پطرس 1:1 را نیز ملاحظه کنید) خدای پدر در عبرانیان 8:1 در بارۀ عیسی مسیح چنین می گوید: "امّا در حق پسر، ای خدا تخت تو تا ابدالآباد و عصای ملکوت تو عصای راستی است."
در کتاب مکاشفه فرشته به یوحنای رسول تعلیم می دهد که فقط خدا را پرستش کند (مکاشفه 10:19). در اناجیل عیسی مسیح بارها مورد پرستش واقع شد (متی 11:2؛ 33:14؛ 9:28 ، 17؛ لوقا 52:24؛ یوحنا 38:9) ولی هرگز آنانی را که او را می پرستیدند سرزنش نکرد. اگر عیسی مسیح خدا نبود، اجازه نمی داد مَردُم او را بپرستند. بطور یقین او نیز، به مانند فرشته ای که با یوحنا سخن گفت، به آنان تعلیم می داد که او را نپرستند. کتابمقدس شامل آیات و بخشهای فراوانی است که به الوهیت عیسی اشاره می کنند.
مُهم تربن دلیل خدا بودن عیسی این است که اگر او خدا نباشد، مرگ او به عنوان یک انسان مَحض نمی تواند برای پرداخت جریمۀ گناهان همۀ جهان بسنده و کافی باشد (اول یوحنا 2:2). تنها خدا قادر بود اینچنین جریمۀ سنگینی را پرداخت نماید. تنها خدا می توانست گناهان جهان را بر خود گرفته (دوم قرنتیان 21:5)، بمیرد، و با برخاستنش از مردگان پیروزی خود را بر گناه و مرگ اعلام نماید.
جواب: عبارت "من خدا هستم" در هیچ جای کتابمقدس از زبان عیسی مسیح نقل نشده است. ولی این به آن معنی نیست که او ادعای خدائی نکرده است. بطور مثال اگر به یوحنا 30:10 مراجه کنیم، عیسی مسیح را می بینیم که ادعا نمود: "من و پدر یک هستیم." شاید در اولین نگاه بنظر نرسد که او اشاره به الوهیتش می کند، ولی عکس العمل یهودیان نسبت به سخنان او ثابت می کند آنها منظور او را به خوبی درک کردند. "یهودیان در جواب گفتند، "بسبب عمل نیک تو را سنگسار نمی کنیم بلکه بسبب کفر زیرا تو انسان هستی و خود را خدا می خوانی." (یوحنا 33:10). یهودیان به خوبی فهمیدند که عیسی خود را خدا می داند. آیات بعدی نشان می دهند که عیسی مسیح نه با برداشت آنان مخالفت کرد و نه سعی کرد آن را اصلاح کند. این ها همه اشاره به این واقعیت می کند که عیسی ادعای خدائی کرد. "من و پدر یک هستیم." (یوحنا 30:10). این ادعا در یوحنا 58:8 نیز دیده می شود: "عیسی بدیشان گفت: "آمین آمین بشما می گویم که پیش از آنکه ابراهیم پیدا شود من هستم." و یهودیان مجدداً قصد سنگسار کردن او کردند. (یوحنا 59:8) تنها دلیل یهودیان برای سنگسار کردن عیسی این بود که آنان او را بخاطر ادعای الوهیت کافر می شمردند.
یوحنا 1:1 می گوید: "... و کلمه خدا بود..." و در یوحنا 14:1 می خوانیم: "و کلمه جسم گردید...." این آیات به وضوح تعلیم می دهند که عیسی خداست. اعمال 28:20 به ما می گوید: "پس نگاه دارید خویشتن و تمامی آن گله را که روح القدس شما را بر آن اُسقُف مقرّر فرمود تا کلیسای خدا را رعایت کنید که آن را به خون خود خریده است." چه کسی کلیسا را به خون خود خریده است؟ عیسی مسیح. ولی اعمال 28:20 می گوید "خدا ... آن را به خون خود خریده است." پس عیسی همان خداست.
توما، یکی از شاگردان مسیح، اینچنین اعتراف کرد: "... ای خداوند من، و ای خدای من" (یوحنا 28:20). و مجدداً عیسی را می بینیم که سعی نکرد کلام او را اصلاح کند. تیطس 13:2 ما را تشویق می کند تا منتظر آمدن خدا و نجات دهندۀ خود عیسی مسیح باشیم. (دوم پطرس 1:1 را نیز ملاحظه کنید) خدای پدر در عبرانیان 8:1 در بارۀ عیسی مسیح چنین می گوید: "امّا در حق پسر، ای خدا تخت تو تا ابدالآباد و عصای ملکوت تو عصای راستی است."
در کتاب مکاشفه فرشته به یوحنای رسول تعلیم می دهد که فقط خدا را پرستش کند (مکاشفه 10:19). در اناجیل عیسی مسیح بارها مورد پرستش واقع شد (متی 11:2؛ 33:14؛ 9:28 ، 17؛ لوقا 52:24؛ یوحنا 38:9) ولی هرگز آنانی را که او را می پرستیدند سرزنش نکرد. اگر عیسی مسیح خدا نبود، اجازه نمی داد مَردُم او را بپرستند. بطور یقین او نیز، به مانند فرشته ای که با یوحنا سخن گفت، به آنان تعلیم می داد که او را نپرستند. کتابمقدس شامل آیات و بخشهای فراوانی است که به الوهیت عیسی اشاره می کنند.
مُهم تربن دلیل خدا بودن عیسی این است که اگر او خدا نباشد، مرگ او به عنوان یک انسان مَحض نمی تواند برای پرداخت جریمۀ گناهان همۀ جهان بسنده و کافی باشد (اول یوحنا 2:2). تنها خدا قادر بود اینچنین جریمۀ سنگینی را پرداخت نماید. تنها خدا می توانست گناهان جهان را بر خود گرفته (دوم قرنتیان 21:5)، بمیرد، و با برخاستنش از مردگان پیروزی خود را بر گناه و مرگ اعلام نماید.
Saturday, October 4, 2014
کولسیــان ۳ : ۱۲ - ۱۴
کولسیــان ۳ : ۱۲ - ۱۴
۱۲ پس شما كه برگزیدگان مقدّس و محبوب خدا هستید، خود را به دلسوزی، مهربانی، فروتنی، ملایمت و بردباری ملبّس سازید.
۱۳ متحمّل یكدیگر شوید. اگر از دیگران شِكوِه و شكایتی دارید، یكدیگر را عفو كنید و چنانکه خداوند شما را بخشیده است، شما نیز یكدیگر را ببخشید.
۱۴ به همهٔ اینها محبّت را اضافه كنید، زیرا محبّت همهچیز را به هم میپیوندد و تكمیل میکند.
Friday, October 3, 2014
مزامیـــر ۱۰۰
مزامیـــر ۱۰۰
۱ ای مردم جهان، برای خداوند آواز شادی بخوانید.
۲ خداوند را با شادی پرستش کنید، با سرودهای نشاطانگیز به حضور او بیایید.
۳ بدانید که خداوند، خداست. او ما را آفرید و ما متعلّق به او هستیم. ما قوم او و گوسفندان چراگاه او میباشیم.
۴ با شکرگزاری به درگاه او بیایید و در صحنهای او، او را بپرستید، او را شکر کنید و نام او را بستایید.
۵ زیرا او خدای مهربان است و محبّت پایدار و وفاداری او تا ابد استوار است
۱ ای مردم جهان، برای خداوند آواز شادی بخوانید.
۲ خداوند را با شادی پرستش کنید، با سرودهای نشاطانگیز به حضور او بیایید.
۳ بدانید که خداوند، خداست. او ما را آفرید و ما متعلّق به او هستیم. ما قوم او و گوسفندان چراگاه او میباشیم.
۴ با شکرگزاری به درگاه او بیایید و در صحنهای او، او را بپرستید، او را شکر کنید و نام او را بستایید.
۵ زیرا او خدای مهربان است و محبّت پایدار و وفاداری او تا ابد استوار است
Thursday, October 2, 2014
آیا حقیقتاً کتابمقدس کلام خداست؟
آیا حقیقتاً کتابمقدس کلام خداست؟
پاسخ ما به این پرسش بیانگر طرز نگرش ما به کتابمقدس، اهمیت آن در زندگی شخصی ما، و در نهایت اثر جاودانی آن در زندگیمان می باشد. اگر کتابمقدس واقعاً کلام خداست، بنابراین بایستی به آن اهمیت بدهیم، از اصول آن پیروی نمائیم، و نهایتاً به آن اعتماد کنیم. اگر کتابمقدس کلام واقعی خداست، هر گونه بی اهمیتی نسبت به آن، بی اهمیتی نسبت به خداست.
این واقعیت که خدا کتابمقدس را در اختیار ما گذارده است، در واقع نشانگر محبت و توجهی است که او نسبت به ما دارد. مفهوم سادۀ "مکاشفه" این است که خدا آنچه را که هست و طریقی را که بتوان با او رابطه داشت برای ما مکشوف کرده است. ما به هیچ وجه نمی توانستیم این حقایق را بدانیم اگر خود خدا آنها را در کتابمقدس برای ما آشکار نکرده بود. هر چند این مکاشفه بصورت تدریجی و در طول 1500 سال به کمال رسید، ولی دربرگیرندۀ تمام حقایقی است که انسان نیاز دارد بداند تا نجات یابد. اگر کتابمقدس کلام واقعی خداست، بنابراین در ارتباط با ایمان، زندگی مسیحی، و اخلاقیات والاترین و مقتدرترین مأخذ ما می باشد.
پرسشی که ما باید از خود بپرسیم این است که "چگونه میتوان اطمینان حاصل نمود که کتابمقدس کلام حقیقی خداست؛ و نه صرفاً یک کتاب خوب؟ کتابمقدس چه خصوصیات منحصر به فردی دارد که آن را برتر از سایر کتب می سازد؟" اگر بخواهیم صِحّت ادعای کتابمقدس را مبنی بر اینکه الهام الهی است و برای داشتن ایمان و رشد در زندگی مسیحی دارای اقتدار نهائی است مورد آزمایش قرار دهیم، لازم است بطور جدی به این سؤالات پاسخ دهیم.
نمی توان انکار کرد که کتابمقدس مدعی این حقیقت است که کلام خداست. این مطلب به وضوح در دوم تیموتاؤس 15:3-17 آمده است: "و اینکه از طفولیت کتب مقدسه را دانسته ای؛ که می تواند تو را حکمت آموزد برای نجات بوسیلۀ ایمانی که بر مسیح عیسی است. تمامی کتب از الهام خداست و بجهت تعلیم و تنبیه و اصلاح و تربیت در عدالت مفید است تا مرد خدا کامل و به جهت هر عمل نیکو آراسته شود."
مطالعۀ شواهد درونی و بُرونی کتابمقدس ثابت می کنند که کتابمقدس حقیقتاً کلام خداست. شواهد درونی اشاره به حقایقی میکنند که درون کتب کتابمقدس یافت می شوند و بر الهامی بودن آن شهادت می دهند. اتحاد و یکپارچگی کتابمقدس یکی از اولین شواهد درونی است که ثابت میکند کتابمقدس کلام واقعی خداست. اگر چه کتابمقدس شامل 66 کتاب می باشد که در سه قارۀ مختلف، به سه زبان متفاوت، بوسیلۀ 40 نفر از طبقات مختلف اجتماعی، و در طول 1500 سال به نگارش در آمده است، کتابی است یکپارچه. یعنی از ابتدا تا به انتها هیچ تناقضی در آن وجود ندارد. این یکپارچگی ثابت می کند که نویسنده های تمام کتب کتابمقدس از یک منبع الهی هدایت شده اند تا فقط کلام عاری از خطای خدا را به نگارش درآورند.
یکی دیگر از شواهد درونی کتابمقدس که ثابت میکند کتابمقدس کلام خداست پیشگوئی ها و نبوت هائی است که در آن به ثبت رسیده اند. کتابمقدس حاوی صدها پیشگوئی است که حتی در جزئیات در بارۀ آیندۀ اقوامی خاص (مانند قوم بنی اسرائیل)، شهرهائی مشخص، آیندۀ بشر، و ظهور ماشیح (او که نه فقط نجات دهندۀ قوم بنی اسرائیل است بلکه تمام آنانی را که به او ایمان آورند) نبوت می کند. برخلاف نبوتهائی که در سایر کتب مذهبی آمده است و یا بوسیلۀ افرادی مانند نوستراداموس (Nostradamus) انجام شده است پیشگوئی های کتابمقدس به شرح دقیق جزئیات پرداخته و همواره بطور تمام و کمال به انجام رسیده اند. عهد عتیق به تنهائی شامل بیش از 300 پیشگوئی در بارۀ عیسی مسیح می باشد. نه فقط پیشگوئی شده بود که کجا متولد خواهد شد و از نسل چه خانواده ای خواهد بود، بلکه چگونگی مرگ و قیامش در روز سوم نیز نبوت شده بود. به وقوع پیوستن تمام این نبوتها ما را به این نتیجۀ منطقی می رساند که همه از یک منبع الهی سرچشمه گرفته اند. هیچ کتاب مذهبی دیگری وجود ندارد که مانند کتابمقدس حاوی این همه پیشگوئی باشد.
منحصر به فرد بودن قوت و اقتدار کتابمقدس سومین شاهد درونی است که ثابت می کند کتابمقدس یک کتاب الهی است. شاید به نظر آید که این نکته خیلی ضعیف است و یا اینکه ما آن را از راه تعصُب مطرح می کنیم، ولی واقعیت این است که هیچ کتابی اقتدار کتابمقدس را ندارد. زندگی افراد بیشماری توسط مطالعۀ کتابمقدس عوض شده است. کتابمقدس معتادین و همجنس بازان را از عادات مهلکشان آزاد ساخته و شفا داده است؛ متخلفین و مطرودین اجتماع را احیا نموده است؛ مجرمین قصی القلب را تغئیر درونی بخشیده است؛ گناهکاران را توبیخ نموده است؛ و تنفردرونی بسیاری را به محبت و بخشش تبدیل نموده است. همین نکته ثابت می کند که کتابمقدس کلام مقتدر الهی است. کتابمقدس قادر است اینچنین تغئیراتی حاصل نماید زیرا حقیقتاً کلام خداست.
به مانند شواهد درونی، شواهد بُرونی نیز حقانیت کلام خدا را ثابت می کنند. تاریخ در کتابمقدس یکی از این شواهد است. کتابمقدس بسیاری از وقایع تاریخی را جزء به جزء شرح میدهد. پس لازم است (به مانند هر سند تاریخی) صحّت آن را بررسی کنیم. کشفیات باستانشناسی و سایر نوشته جات تاریخی صحّت مطالب کتابمقدس را به دفعات تأئید کرده اند. در واقع آثار باستانشناسی و نُسخه های بدست آمده ثابت کرده اند که کتابمقدس کامل ترین و دقیق ترین سند تاریخی دنیای باستان است. شرح دقیق و صحیح وقایع تاریخی در کتابمقدس ثابت می کند که کلام واقعی و قابل اعتماد الهی است. پس هرگونه تعلیم کتابمقدس قابل اعتماد است زیرا که کلام حقیقی خداست.
شاهد بُرونی دیگری که ثابت میکند کتابمقدس کلام الهامی خداست خلوص و صداقت نویسندگان کتابمقدس است. چنانکه قبلاً ذکر شد، افرادی را که خدا برای نگارش کلامش برخیزانید از طبقات متفاوت اجتماعی بودند. مطالعۀ زندگی شخصی آنان نشان می دهد که نه فقط دلیلی برای عدم صداقت نداشتند، بلکه حاضر بودند برای پیغامی که از خدا دریافت نموده بودند جان خود را فدا سازند. نویسندگان عهد جدید و ایماندارانی که در دورۀ آنان می زیستند (اول قرنتیان 6:15) به صحت و حقانیت پیغامشان ایمان کامل داشتند زیرا عیسی مسیح قیام کرده بر آنان ظاهر شده بود و آنان با او زندگی کرده بودند. ملاقات مسیح قیام کرده آنچنان زندگی آنان را دگرگون کرده بود که هر چند گاهی اوقات از ترس در پناهگاه ها می زیستند، ولیکن مایل بودند بخاطر پیغامی که خدا بر آنان مکشوف کرده بود بمیرند. زندگی و مَرگ آنان شهادت میدهد که کتابمقدس کلام واقعی خداست.
آخرین شاهد بُرونی که ثابت میکند کتابمقدس کلام الهامی خداست بَقای آن در طول قرون متمادی است. از آنجا که کتابمقدس مدعی بوده که کلام واقعی خداست، بیش از هر کتاب دیگری در تاریخ مورد حمله قرار گرفته است. طوری که بسیاری در پی نابودی آن بوده اند. علی رغم تمام حملاتی که جهت براندازی کتابمقدس در زمان اولین امپراطوران روم (از قبیل دئوکلسین)، دیکتاتورهای کمونیست، و حتی ملحدان و ضد خدایان امروزی صورت گرفته است، کتابمقدس استوارانه به بقای خود ادامه داده، و همچنان پرفروش ترین کتاب در سراسر گیتی است.
طی اعصار متمادی شکاکیون مذهبی تلاش نموده اند تا کتابمقدس را یک افسانۀ مَحض معرفی کنند اما کشفیات باستانشناسی وجود آن را به عنوان یک شاهد ثابت نموده است. مخالفین مدعی شده اند که تعالیم و اصول کتابمقدس بسیار قدیمی و متناقض با اصول حاکم بر جوامع امروزی است. ولی واقعیت نشان می دهد که اصول اخلاقی، مفاهیم قانونی، و تعالیم آن بیش از هر کتاب دیگری بر اصلاح جوامع و فرهنگ های مختلف دنیا اثر بجا ماندنی داشته است. کتابمقدس هنوز هم به وسیلۀ علم، فلسفه، و نهضت های مختلف سیاسی مورد حمله قرار میگیرد ولی همچنان، به مثال زمانی که به نگارش درآمد، اصول آن حقیقی و منطبق با نیازهای بشر امروزی است. کتابمقدس در طول 2000 سال گذشته اثر بنیادی و اساسی بر زندگی افراد بیشمار و فرهنگ های متعدد داشته است. برخلاف تلاش مخالفین برای نابودی و بی اعتبار کردن کتابمقدس، این کتاب هنوز هم مقتدر، حقیقی، و مؤثر باقی مانده است. ثابت برجا ماندن کتابمقدس در برابر این همه حمله نشانگر آن است که کلام حقیقی خداست. اتهامات و حملات به کتابمقدس از هر نوع که باشند، نباید تعجب کنیم که کتابمقدس برای همیشه به عنوان کلام غیر قابل تغئیر الهی باقی مانده است و همچنان باقی خواهد ماند. عیسی مسیح نیز خاطرنشان ساخت: "آسمان و زمین زایل میشود لیکن کلمات من هرگز زایل نشود." (مرقس 31:13)
عبرانیــــان ۱۲ : ۲
عبرانیــــان ۱۲ : ۲
به عیسی كه ایمان ما را به وجود آورده و آن را كامل میگرداند، چشم بدوزیم. چون او بهخاطر شادیای كه در انتظارش بود، متحمّل صلیب شد و به رسوایی مردن بر روی صلیب اهمیّت نداد و بر دست راست تخت الهی نشسته است
Wednesday, October 1, 2014
صفات مشخصّۀ الهی کدامند؟ در واقع، خــدا کیست؟
صفات مشخصّۀ الهی کدامند؟ در واقع، خــدا کیست؟
جواب: خبر خوش این است که اطلاعات زیادی در این زمینه در دسترس است. در این راستا بهتر است که ابتدا به مطالعۀ کـُلی این صفات بپردازیم و سپس برای روشن شدن مطلب، به کتابمقدس مراجعه کرده و آیات مربوط به هر خصوصیت را مورد بررسی دقیق تری قرار دهیم. باید به خاطر داشت که در این مطالعه، بررسی کردن آیات کتابمقدس (که به عنوان مرجع ذکر می شوند) بسیار مُهم و الزامی است. اگر تعلیم مقتدرانۀ کتابمقدس را در این زمینه نادیده بگیریم، حاصل مطالعۀ ما مجموعه ای از عقاید انسانی خواهد بود که می تواند ما را به نتایج غلطی نسبت به صفات الهی برساند. (ایوب 7:42) تلاش برای درک شخصیت و صفات خدا قدمی فراتر از توانائی ماست. ولیکن نداشتن چنین شناختی از خدای حقیقی، زمینه ای خواهد بود تا خدایان کاذب را پیروی و پرستش کنیم. (خروج 3:20-5)
تنها آنچه خدا از خود مکشوف کرده است قابل شناخت می باشد. یکی از صفات الهی "نـــــور" است. این صفت بدان معنی است که خدا خویشتن و اطلاعات مربوط به خود را مکشوف می نماید. (اشعیا 19:6؛ یعقوب 17:1) هیچیک از ما نباید نسبت به آنچه خدا از خود مکشوف کرده است بی تفاوت باشیم تا مبادا از دُخول به آرامی او بازداشته شویم. (عبرانیان 1:4) خلقت، کتابمقدس، و کلمه ای که جسم انسانی پوشید (عیسی مسیح) همگی ما را یاری میکنند تا خدا و چگونگی او را بشناسیم.
برای شروع لازم است درک کنیم که خدا خالق است و ما بخشی از خلقت او هستیم. (پیدایش 1:1؛ مزمور 1:24) خدا فرمود تا انسان در شباهت وی آفریده شود. بنابراین، انسان در مرتبه ای والاتر از سایر مخلوقات قرار گرفت و به او قدرت داده شد تا بر همۀ آنها حکومت نماید. (پیدایش 26:1-28) هر چند خلقت به واسطۀ "سقوط انسان" صدمه دید، ولی هنوز هم آثار اعمال خدا در آن مشهود است. (پیدایش 17:3-18؛ رومیان 19:1-20) با مشاهدۀ وسعت، پیچیدگی، زیبائی، و نظم خلقت می توان به عظمت خدا پی بُرد.
مطالعۀ برخی از اسامی خدا در کتابمقدس می تواند ما را در درک شخصیت و چگونگی خدا یاری دهد. این اسامی به ترتیب ذیل می باشند:
الوهیم: قدرتمند - الهی (پیدایش 1:1)
آدونای: خداوند - اشاره به رابطۀ بین سَروَر و خدمتگزار می کند (خروج 10:4–13)
ال الیون: والاترین - قدرتمندترین (پیدایش 20:14)
ال روئی: شخص قادری که می بیند (پیدایش 13:16)
ال شدّای: خدای قادر مطلق (پیدایش 1:17)
ال اولام: خدای ابدی (اشعیا 28:40)
یهوه: خدای "من هستم"، خدای واجب الوجود و ابدی (خروج 13:3-14)
حال به بررسی فراتر صفات الهی می پردازیم. او خدائی است ابدی؛ خدائی که هستی وی بدون ابتدا و انتهاست. او نقطه ای آغازین ندارد، و هستی او هیچگاه انتها نخواهد پذیرفت. او خدائی است غیرفانی و لایتناهی (تثنیه 27:33؛ مزمور 2:90؛ اول تیموتاوس 17:1). او خدائی است تغئیر ناپذیر؛ او دچار تحَوّل و دگرگونی نمی شود. به همین دلیل او کاملاً قابل اعتماد است (ملاکی 6:3؛ اعداد 9:23؛ مزمور 26:102-27). او خدائی است منحصر به فرد؛ ذات و اعمال او را نمیتوان با هیچکس دیگر مقایسه کرد. او کامل است و هیچکس نمی تواند با وی برابری کند. (دوم سموئیل 22:7؛ مزمور 8:86؛ اشعیا 25:40؛ متی 48:5) او خدائی است غیر قابل تفحّص؛ هیچکس قادر نیست وی را آنچنانکه هست (بطور کامل) درک کند. (اشعیا 28:40؛ مزمور 3:145؛ رومیان 33:11– 34)
خدا عادل است، یعنی نزد وی طرفداری نیست (تثنیه 4:32؛ مزمور 30:18). خدا، خدائی است قادر مطلق. این بدان معنی است که او قادر به انجام هر کاری است که او را خشنود نماید. باید توجه داشت که او کارهائی را انجام میدهد که با سایر خصوصیاتش در تناقض نبلشند (مکاشفه 6:19؛ ارمیا 17:32،27). خدا ، خدائی است حاضر مطلق؛ بدین معنی که او همه جا حضور دارد. اما توجه داشته باشید که منظور این نیست که خدا همه چیز است! (مزمور 7:139-13؛ ارمیا 23:23). خدا دانای مطلق است؛ او از همه چیز، اعم از گذشته، حال، و آینده آگاهی دارد. او می داند که در حال حاضر در فکر من و شما چه میگذرد. از آنجا که او از همه چیز خبر دارد، عدالت او منجر به داوری عادلانه ای میگردد. (مزمور 1:139-5؛ امثال 21:5)
خدا، خدائی است واحد؛ یعنی خدائی جز او وجود ندارد. وحدانیت (یگانگی) خدا ما را به این نتیجه میرساند که او یگانه شخصی است که قادر است عمیق ترین احتیاجات قلبی ما را رفع نماید. و در نتیجه، تنها او شایسته است تا پرستیده و تمجید شود. (تثنیه 4:6) خدا، خدائی است عادل؛ او نمیتواند اعمال گناه آلود را نادیده بگیرد. خدا، بدلیل همین عدالت و راستی خویش، مجازات و داوری ما را بر عیسی مسیح نهاد تا ما آمرزش گناهان را دریافت کنیم (خروج 27:9؛ متی 45:27-46؛ رومیان 21:3-26).
خدا حاکم مطلق است. یعنی او بالاتر و والاتر از همه چیز است. هیچ چیزی در خلقت، دانسته و یا ندانسته، قادر نیست هدف و منظور الهی را باطل سازد. (مزمور 1:93؛ 3:95؛ ارمیا 10:23). خدا روح است، یعنی او غیر قابل مشاهده می باشد. (یوحنا 18:1؛ 24:4). خدا یک تثلیث است. این بدان معنی است که او سه شخصیت در یک ذات واحد است. هر سه شخصیت الهی از لحاظ فطرت، قدرت، و جلال یکی می باشند. در متی 19:28 و مرقس 9:1-11 نام خدا بصورت مفرد بکار گرفته شده است؛ و این در حالی است که کلمۀ مذکور اشاره به سه شخصیت پدر، پسر، و روح القدس می کند. خدا حقیقت و راستی است. او هیچ تناقضی با خود ندارد. او نمیتواند دروغ بگوید و یا با ناراستی سازش نماید. او برای همیشه راستی و حقیقت است. (مزمور 2:117؛ اول سموئیل 29:15)
خدا قدوس است. او از هر گونه نجاست و فساد به دور است. او دشمن هر ناپاکی است. خدا هر شرارت را می بیند و نسبت به آن غضبناک میگردد. در کتابمقدس کلمۀ آتش در راستای قدوسیت و پاکی بکار گرفته شده است. به همین دلیل خدا، آتش فروبرنده (سوزاننده) ومعرفی شده است (اشعیا 3:6؛ خروج 2:3،4،5؛ عبرانیان 29:12).
خدا، خدائی است فیاض (فیض بخش)؛ یعنی او نیکو، مهربان، رحیم، و با محبت است. همۀ این صفات بیانگر نیکوئی خدا میباشند. اگر خدا فیض بخش نبود، نمی توانستیم با او رابطه ای نزدیک داشته باشیم زیرا سایر صفات او ما را مُتهم به جدائی ابدی از او می کنند. ولی خدا را شکر که اینچنین نیست. او مایل است با ما رابطه ای مستقیم و شخصی ایجاد نماید. (خروج 6:34؛ مزمور 19:31؛ اول پطرس 3:1؛ یوحنا 16:3؛ 3:17)
در جواب چنین پرسش بُزرگی، در این مطالعه فقط به بررسی مختصری از خصوصیات الهی پَرداختیم. شما را به ادامۀ کشف و جستجوی خود در پی خدا تشویق می کنیم. (ارمیا 13:29)
جواب: خبر خوش این است که اطلاعات زیادی در این زمینه در دسترس است. در این راستا بهتر است که ابتدا به مطالعۀ کـُلی این صفات بپردازیم و سپس برای روشن شدن مطلب، به کتابمقدس مراجعه کرده و آیات مربوط به هر خصوصیت را مورد بررسی دقیق تری قرار دهیم. باید به خاطر داشت که در این مطالعه، بررسی کردن آیات کتابمقدس (که به عنوان مرجع ذکر می شوند) بسیار مُهم و الزامی است. اگر تعلیم مقتدرانۀ کتابمقدس را در این زمینه نادیده بگیریم، حاصل مطالعۀ ما مجموعه ای از عقاید انسانی خواهد بود که می تواند ما را به نتایج غلطی نسبت به صفات الهی برساند. (ایوب 7:42) تلاش برای درک شخصیت و صفات خدا قدمی فراتر از توانائی ماست. ولیکن نداشتن چنین شناختی از خدای حقیقی، زمینه ای خواهد بود تا خدایان کاذب را پیروی و پرستش کنیم. (خروج 3:20-5)
تنها آنچه خدا از خود مکشوف کرده است قابل شناخت می باشد. یکی از صفات الهی "نـــــور" است. این صفت بدان معنی است که خدا خویشتن و اطلاعات مربوط به خود را مکشوف می نماید. (اشعیا 19:6؛ یعقوب 17:1) هیچیک از ما نباید نسبت به آنچه خدا از خود مکشوف کرده است بی تفاوت باشیم تا مبادا از دُخول به آرامی او بازداشته شویم. (عبرانیان 1:4) خلقت، کتابمقدس، و کلمه ای که جسم انسانی پوشید (عیسی مسیح) همگی ما را یاری میکنند تا خدا و چگونگی او را بشناسیم.
برای شروع لازم است درک کنیم که خدا خالق است و ما بخشی از خلقت او هستیم. (پیدایش 1:1؛ مزمور 1:24) خدا فرمود تا انسان در شباهت وی آفریده شود. بنابراین، انسان در مرتبه ای والاتر از سایر مخلوقات قرار گرفت و به او قدرت داده شد تا بر همۀ آنها حکومت نماید. (پیدایش 26:1-28) هر چند خلقت به واسطۀ "سقوط انسان" صدمه دید، ولی هنوز هم آثار اعمال خدا در آن مشهود است. (پیدایش 17:3-18؛ رومیان 19:1-20) با مشاهدۀ وسعت، پیچیدگی، زیبائی، و نظم خلقت می توان به عظمت خدا پی بُرد.
مطالعۀ برخی از اسامی خدا در کتابمقدس می تواند ما را در درک شخصیت و چگونگی خدا یاری دهد. این اسامی به ترتیب ذیل می باشند:
الوهیم: قدرتمند - الهی (پیدایش 1:1)
آدونای: خداوند - اشاره به رابطۀ بین سَروَر و خدمتگزار می کند (خروج 10:4–13)
ال الیون: والاترین - قدرتمندترین (پیدایش 20:14)
ال روئی: شخص قادری که می بیند (پیدایش 13:16)
ال شدّای: خدای قادر مطلق (پیدایش 1:17)
ال اولام: خدای ابدی (اشعیا 28:40)
یهوه: خدای "من هستم"، خدای واجب الوجود و ابدی (خروج 13:3-14)
حال به بررسی فراتر صفات الهی می پردازیم. او خدائی است ابدی؛ خدائی که هستی وی بدون ابتدا و انتهاست. او نقطه ای آغازین ندارد، و هستی او هیچگاه انتها نخواهد پذیرفت. او خدائی است غیرفانی و لایتناهی (تثنیه 27:33؛ مزمور 2:90؛ اول تیموتاوس 17:1). او خدائی است تغئیر ناپذیر؛ او دچار تحَوّل و دگرگونی نمی شود. به همین دلیل او کاملاً قابل اعتماد است (ملاکی 6:3؛ اعداد 9:23؛ مزمور 26:102-27). او خدائی است منحصر به فرد؛ ذات و اعمال او را نمیتوان با هیچکس دیگر مقایسه کرد. او کامل است و هیچکس نمی تواند با وی برابری کند. (دوم سموئیل 22:7؛ مزمور 8:86؛ اشعیا 25:40؛ متی 48:5) او خدائی است غیر قابل تفحّص؛ هیچکس قادر نیست وی را آنچنانکه هست (بطور کامل) درک کند. (اشعیا 28:40؛ مزمور 3:145؛ رومیان 33:11– 34)
خدا عادل است، یعنی نزد وی طرفداری نیست (تثنیه 4:32؛ مزمور 30:18). خدا، خدائی است قادر مطلق. این بدان معنی است که او قادر به انجام هر کاری است که او را خشنود نماید. باید توجه داشت که او کارهائی را انجام میدهد که با سایر خصوصیاتش در تناقض نبلشند (مکاشفه 6:19؛ ارمیا 17:32،27). خدا ، خدائی است حاضر مطلق؛ بدین معنی که او همه جا حضور دارد. اما توجه داشته باشید که منظور این نیست که خدا همه چیز است! (مزمور 7:139-13؛ ارمیا 23:23). خدا دانای مطلق است؛ او از همه چیز، اعم از گذشته، حال، و آینده آگاهی دارد. او می داند که در حال حاضر در فکر من و شما چه میگذرد. از آنجا که او از همه چیز خبر دارد، عدالت او منجر به داوری عادلانه ای میگردد. (مزمور 1:139-5؛ امثال 21:5)
خدا، خدائی است واحد؛ یعنی خدائی جز او وجود ندارد. وحدانیت (یگانگی) خدا ما را به این نتیجه میرساند که او یگانه شخصی است که قادر است عمیق ترین احتیاجات قلبی ما را رفع نماید. و در نتیجه، تنها او شایسته است تا پرستیده و تمجید شود. (تثنیه 4:6) خدا، خدائی است عادل؛ او نمیتواند اعمال گناه آلود را نادیده بگیرد. خدا، بدلیل همین عدالت و راستی خویش، مجازات و داوری ما را بر عیسی مسیح نهاد تا ما آمرزش گناهان را دریافت کنیم (خروج 27:9؛ متی 45:27-46؛ رومیان 21:3-26).
خدا حاکم مطلق است. یعنی او بالاتر و والاتر از همه چیز است. هیچ چیزی در خلقت، دانسته و یا ندانسته، قادر نیست هدف و منظور الهی را باطل سازد. (مزمور 1:93؛ 3:95؛ ارمیا 10:23). خدا روح است، یعنی او غیر قابل مشاهده می باشد. (یوحنا 18:1؛ 24:4). خدا یک تثلیث است. این بدان معنی است که او سه شخصیت در یک ذات واحد است. هر سه شخصیت الهی از لحاظ فطرت، قدرت، و جلال یکی می باشند. در متی 19:28 و مرقس 9:1-11 نام خدا بصورت مفرد بکار گرفته شده است؛ و این در حالی است که کلمۀ مذکور اشاره به سه شخصیت پدر، پسر، و روح القدس می کند. خدا حقیقت و راستی است. او هیچ تناقضی با خود ندارد. او نمیتواند دروغ بگوید و یا با ناراستی سازش نماید. او برای همیشه راستی و حقیقت است. (مزمور 2:117؛ اول سموئیل 29:15)
خدا قدوس است. او از هر گونه نجاست و فساد به دور است. او دشمن هر ناپاکی است. خدا هر شرارت را می بیند و نسبت به آن غضبناک میگردد. در کتابمقدس کلمۀ آتش در راستای قدوسیت و پاکی بکار گرفته شده است. به همین دلیل خدا، آتش فروبرنده (سوزاننده) ومعرفی شده است (اشعیا 3:6؛ خروج 2:3،4،5؛ عبرانیان 29:12).
خدا، خدائی است فیاض (فیض بخش)؛ یعنی او نیکو، مهربان، رحیم، و با محبت است. همۀ این صفات بیانگر نیکوئی خدا میباشند. اگر خدا فیض بخش نبود، نمی توانستیم با او رابطه ای نزدیک داشته باشیم زیرا سایر صفات او ما را مُتهم به جدائی ابدی از او می کنند. ولی خدا را شکر که اینچنین نیست. او مایل است با ما رابطه ای مستقیم و شخصی ایجاد نماید. (خروج 6:34؛ مزمور 19:31؛ اول پطرس 3:1؛ یوحنا 16:3؛ 3:17)
در جواب چنین پرسش بُزرگی، در این مطالعه فقط به بررسی مختصری از خصوصیات الهی پَرداختیم. شما را به ادامۀ کشف و جستجوی خود در پی خدا تشویق می کنیم. (ارمیا 13:29)
Subscribe to:
Posts (Atom)