Thursday, May 30, 2013

تعمید روح‌القدس

تعمید روح‌القدس 
آیات اصلی 
مرقس ۱: ۸- ... او (یعنی عیسی) شما را به روح‌القدس تعمید خواهد داد. 
لوقا ۲۴: ۴۹- ... پس شما در شهر اورشلیم بماند تا وقتی که به قوت از اعلی آراسته شوید. 
یوحنا ۱۴: ۱۶-۱۷- و من از پدر سوال می‌کنم و تسلی دهند ه‌ای دیگر به شما عطا خواهد کرد. 
یوحنا ۲۰: ۲۲ - ... عیسی دمید و به ایشان گفت: «روح‌القدس را بیابید.» 
اعمال ۱: ۵- ... شما بعد از اندک ایامی به روح‌القدس تعمید خواهید یافت. 
اعمال ۱: ۸- ... لیکن چون روح‌القدس بر شما می‌اید، قوت خواهید یافت. 
اعمال ۲: ۱-۴- و همه از روح‌القدس پر گشته، به زبانهای مختلف .... به سخن گفتن شروع کردند. 
اعمال ۲: ۳۸-۳۹- پطرس بدیشان گفت: ... و عطای روح‌القدس را خواهید یافت. 
اعمال ۸: ۱۴-۱۷- پطرس و یوحنا ... دستها بر ایشان (سامریها) گذارده، روح‌القدس را یافتند. 
اعمال ۱۰: ۴۴-۴۸- ... روح‌القدس بر همه آنانی که کلام را شنیدند، نازل شد .... بر امتها نیز عطای روح‌القدس افاضه شد. 
اعمال ۱۹: ۱-۶- و چون پولس دست بر ایشان نهاد، روح‌القدس بر ایشان (افسسیان) نازل شد و به زبانها متکلم گشته، نبوت کردند. 
اول قرنتیان ۱۲: ۷-۱۱- ولی هر کس را ظهور روح به جهت منفعت عطا می‌شود. یکی را به وساطت روح، کلام حکمت داده می‌شود و دیگری را کلام علم ... و یکی را ایمان ... دیگری را نعمت‌های شفا دادن ... یکی را قوت معجزات ... دیگری را نبوت ... یکی را تمیز ارواح ... دیگری را اقسام زبانها و دیگری را ترجمه زبانها. 
تعمید روح‌القدس چیست؟ 
نخستین اشاره به تعمید روح‌القدس در عهد جدید، مربوط به یحیای تعمید دهنده می‌گردد (متی ۳: ۱۱؛ مرقس ۱: ۸؛ لوقا ۳: ۱۶). یحیی گفت که تعمید او، به آب است، اما مسیح موعود ایمانداران را به روح‌القدس و آتش تعمید خواهد داد. در مورد تعمید آب، شبان کلیسا شخص ایماندار را به آب تعمید می‌دهد؛ اما در مورد تعمید روح‌القدس، خود عیسی شخص ایماندار را به روح‌القدس تعمید می‌دهد. عیسی خودش اصطلاح تعمید روح‌القدس را به کار می‌برد و بین تعمید یحیی با آب و تعمید روح‌القدس تمایز قائل می‌شود. عیسی همچنین تعمید با روح‌القدس را تجربه‌ای می‌داند که به هنگام وقوع آن، روح‌القدس بر شاگردانش نازل می‌شود و آنان قوت می‌یابند (اعمال ۱: ۸). در اعمال ۱: ۴ و لوقا ۲۴: ۴۹، عیسی به شاگردانش می‌فرماید که منتظر یافتن این قدرت باشند. 
شاگردان منتظر دریافت این تجربه ماندند و در روز پنطیکاست تعمید روح‌القدس را یافتند (اعمال ۲: ۱-۴). آنان با قدرتی که روح‌القدس بدیشان بخشید، شروع به تکلم به زبانهای دیگر کردند. بعدها شاهد آن هستیم که عطایای روح‌القدس توسط رسولان و شماسان در کلیسای اولیه به کار گرفته می‌شود (اعمال باب‌های ۳-۹). در عهد جدید به اشخاصی اشاره شده که از سوی روح‌القدس عطایای خاص و قدرت می‌یافتند (اول قرنتیان باب‌های ۱۲-۱۴؛ دوم قرنتیان ۱۲: ۱۲؛ اول تیموتائوس ۴: ۱۴؛ دوم تیموتائوس ۱: ۶). 
سوال این است که آیا امروزه ما می‌توانیم از قدرت روح‌القدس و عطایای خاص او بهر مند شویم؟ و اگر می‌توانیم از آنها بهره مند شویم، چه زمانی و چگونه می‌توانیم آنها را بیابیم؟ 
تجارب مربوط به قدرت روح‌القدس 
کتاب مقدس به روشنی تعلیم می‌دهد که روح‌القدس در درون همه ایمانداران ساکن است (رومیان ۸: ۹؛ اول قرنتیان ۶: ۱۹؛ غلاطیان ۴: ۶)، اما او می‌تواند به اشکال مختلف در زندگی ایمانداران مختلف عمل کند. یحیای تعمید هنده، از زمانی که در رحم مادرش بود، پر از روح‌القدس بود (لوقا ۱: ۱۵، ۴۱: ۴۴). پس از تعمید در آب، روح‌القدس به شکل کبوتری بر او نازل شد (مرقس ۱: ۱۰؛ یوحنا ۱: ۳۲-۳۳). عیسی در طول خدمت خویش بر زمین، به شاگردانش قدرت و اقتدار داد تا بیماریها را شفا دهند و دیوها را اخراج کنند. این قدرت را هم به دوازده شاگرد اصلی خود و هم به هفتاد و دو شاگرد دیگر داد (لوقا ۹: ۱-۲، ۱۰: ۱، ۹، ۱۷-۱۹). او بعد‌ها وعده داد که روح‌القدس نه تنها با آنها بلکه در آنها خواهد بود (یوحنا ۱۴: ۱۶-۱۷). پیش از روز پنطیکاست، عیسی بر شاگردان خود دمید و فرمود: «روح‌القدس را بیابید» (یوحنا ۲۰: ۲۲). اما او به همان شاگردان فرمود که منتظر روح‌القدس باشند، یعنی منتظر تعمید روح‌القدس، که با قدرت بر ایشان نازل خواهد شد (لوقا ۲۴: ۴۹؛ اعمال ۱: ۴). در باب دوم کتاب اعمال رسولان، آنان روح‌القدس را دریافت کردند تا از قوت و عطایا برخوردار شوند؛ این رخداد را می‌توان آغاز دوران خدمت کلیسا دانست. شاگردان همه جا موعظه می‌کردند، توبه کنندگان را شاگرد مسیح می‌ساختند، ایشان را با آب تعمید می‌دادند، و تشویقشان می‌کردند که روح‌القدس را دریافت کنند تا قدرت یافته ، از عطایای خاص او بهره مند شوند (اعمال ۸: ۱۴-۱۷، ۹: ۱۷، ۱۹: ۱-۶، اول قرنتیان ۱۲: ۸-۱۰). 
در زبان یونانی، واژه‌های بسیاری برای توصیف تجربه تعمید روح‌القدس به کار رفته است. ما قبلا اصطلاحات «تعمید با روح‌القدس» (اعمال ۱: ۵، ۱۱: ۱۶)، «قوت یافتن» (اعمال ۱: ۸) و «نازل شدن» روح‌القدس (اعمال ۱: ۸، ۸: ۱۶، ۱۰: ۴۴، ۱۱: ۱۵، ۱۹: ۶) را برسی کردیم. در عهد جدید، اصطلاحات «پر شدن از روح‌القدس» (اعمال ۲: ۴، ۴: ۳۱ ۹: ۱۷)، «افاضه شدن روح‌القدس» (اعمال ۱۰: ۴۵)، و «یافتن روح‌القدس» (اعمال ۸: ۱۵، ۱۰: ۴۷، ۱۹: ۲) نیز به کار گرفته شده است.به این موضوع توجه داشته باشید که همان شاگردانی که در لوقا ۹: ۱-۲، ۱۰: ۹، ۱۷-۱۹ قوت و عطایا را یافتند و مجددا در یوحنا ۲۰: ۲۲ روح‌القدس را دریافت کردند، بار دیگر در اعمال باب دوم روح‌القدس را یافتند (به اعمال ۱۰: ۴۷ مراجعه کنید). همان شاگردانی که در اعمال ۳: ۴ «پر از» روح‌القدس شدند، باز در اعمال ۴: ۳۱ «پر از» روح‌القدس گشتند. می‌توان مشاهده کرد که به تجارب مختلف می‌توان نام واحدی را اطلاق کرد و به یک تجربه واحد می‌توان دو یا سه نام مختلف داد. 
علاوه بر این، همان تجربه واحد در کتاب اعمال رسولان، در زمانهای مختلف و به طرق مختلف به وقوع می‌پیوندد. این تجربه گاه ۱) پس از ایمان آوردن و پس از دریافت روح‌القدس که قبلا به شکلی به فرد داده شده، رخ می‌دهد (یوحنا ۲۰: ۲۲؛ اعمال ۲: ۴، ۴: ۳۱)؛ ۲) گاه پس از ایمان آوردن و چند روز پس از تعمید آب به وقوع می‌پیوندد (اعمال ۸: ۹-۱۷)؛ ۳) بعضی اوقات به هنگام ایمان آوردن و پیش از تعمید آب به وقوع می‌پیوندد (اعمال ۱۰: ۴۴-۴۸)؛ ۴) گاهی نیز پس از ایمان آوردن و چند دقیقه پس از تعمید آب رخ می‌دهد (اعمال ۱۹: ۱-۶). برای برخی، روح‌القدس هنگامی نازل می‌شود که بر ایشان دست نهاده شود (اعمال ۸: ۱۷، ۹: ۱۷، ۱۹: ۶؛ دوم تیموتاوس ۱: ۶)؛ و برای برخی دیگر، نزول روح‌القدس بدون نهادن دست بر ایشان صورت می‌گیرد (اعمال ۲: ۴، ۴: ۳۱، ۱۰: ۴۴). 
بنابراین، با بررسی این آیات، در می‌یابیم که روح‌القدس می‌تواند به اشکال مختلف بر یک ایماندار نازل شود و به طرق مختلف در وی کار کند. روح‌القدس در نحوۀ عمل کردن مختار است، و انسان نمی‌تواند قوانین مورد علاقه خود را بر او تحمیل کند. موضوع اصلی این است که آیا قدرت روح‌القدس به شکل آشکار در زندگی مان دیده می‌شود یا نه. ما باید دعا کنیم که این قدرت به شکلی در زندگی مان دیده شود (اعمال ۸: ۱۴-۱۷، ۹: ۱۷). روح‌القدس به هر طریقی عمل کند، ما باید خدا را بخاطر عملکردش شکر کنیم. 
قدرت روح‌القدس در کلیسا 
همه مسیحیان ایمان دارند که روح‌القدس در وجود هر کسی که به عیسی ایمان آورد، حضور دارد (رومیان ۸: ۹؛ افسسیان ۴: ۳۰). بسیاری از مسیحیان همچنین معتقدند که ما روح‌القدس را در تعمید آب و شام خداوند به طریقی خاص دریافت می‌کنیم (اول قرنتیان ۱۰: ۲-۴، ۱۲: ۱۳؛ تیطس ۳: ۵). برخی دیگر نیز معتقدند که روح‌القدس می‌تواند به شکلی خاص و برای خدمتی خاص همچون خدمت شبانی، شماسی یا بشارت (اعمال ۶: ۶، ۱۳: ۲-۳؛ اول تیموتائوس ۴: ۱۴؛ دوم تیموتائوس ۱: ۶)، یا برای دریافت قدرت مضاعف و تشویق و دلگرم شدن عطا شود (اعمال ۴: ۳۱). 
در کلیسای اولیه این باور وجود داشت که هنگامی که رهبران کلیسا به شکلی که در اعمال ۸: ۱۴-۱۷ توصیف شده، بر مسیحان دیگر دست می‌گذارند، آنان به طریقی خاص قدرت و عطایای روحانی را دریافت می‌کنند. کلیسای اولیه بر این باور بود که این تجربه، تجربه‌ای مجزا از ایمان آوردن و تعمید آب بود. در چندین قرن اول تاریخ کلیسا، این دیدگاه در کلیسا دیدگاه غالب بود. 
با وجود این، در طی قرون بعدی تاریخ کلیسا، بسیاری از مسیحیان قدرت خاص یا عطایای ویژه روح را به شکلی که در اول قرنتیان ۱۲: ۱۷-۱۱ توصیف شده، دیگر در زندگی شان تجربه نمی‌کردند. برای مثال، بسیاری شفای فردی بیمار را بر اثر قدرت الهی هرگز مشاهده نکردند. به تدریج برخی این نظر را مطرح کردند که خدا این قوت خاص و عطایای ویژه را منحصرا به کلیسای اولیه داده بود. در حال حاضر، برخی از مسیحیان معتقدند که بسیاری از این عطایا امروزه دیگر در کلیسا وجود ندارد. این گروه به اول قرنتیان ۱۳: ۸-۱۰ اشاره می‌کنند که در آنها پولس می‌گوید هنگامی که کامل آید، نبوت ها، زبانها و علم، نیست خواهد شد. این مسیحیان اعتقاد دارند که منظور از آمدن «کامل» تکمیل شدن متن عهد جدید است که حدود یکصد سال پس از مصلوب شدن مسیح، به شکل کامل به نگارش در آمد. 
اما بسیاری دیگر از مسیحیان بر این عقیده اند که امروز نیز عطایا در دسترس ما هستند؛ و علاوه بر این، ادعا می‌کنند که آنان خودشان این عطایا را تجربه کرده اند. آنان معتقندند که در اول قرنتیان ۱۳: ۸-۱۰، پولس به زمان آینده اشاره می‌کند، یعنی زمانیکه ما عیسی را روبرو ببینیم (اول قرنتیان ۱۳: ۱۲). آنان خاطر نشان می‌سازند که در طول کل تاریخ کلیسا، قدرت روح‌القدس و عطایای آن در زمانها و در مکانهای مختلف ظاهر شده است. در واقع از ابتدای قرن بیستم، عطایا و قدرت روح‌القدس به شکل فزاینده‌ای دیده شده است. این مسیحیان به وعده‌های بزرگی استناد می‌کنند که در مرقس ۱۶: ۱۷-۱۸، یوحنا ۱۴: ۱۲ و اعمال ۲: ۱۷-۱۸ وجود دارد و در آنها به آیات و عطایای خاصی که ویژه ایمانداران است اشاره شده است. 
ما چه زمانی و چگونه این قدرت را می‌یابیم؟ 
در میان مسیحیانی که معتقدند که عطایا و قدرت روح‌القدس امروزه نیز باید در کلیسا دیده شود، در مورد اینکه ما چه زمانی و چگونه می‌توانیم آنها را دریافت کنیم، دیدگاههای متفاوتی وجود دارد. بسیاری بر این عقیده اند که همان گونه که در اعمال ۱۰: ۴۴ آمده، «تعمید روح‌القدس» را همۀ ایمانداران در زمان ایمان آوردن می‌یابند: اما عطایای روح‌القدس ممکن است پس از گذشت چند سال، در زندگی مسیحیان ظاهر شود. گروهی دیگر نیز معتقدند «تعمید روح‌القدس» در زمان تعمید آب به وقوع می‌پیوندد، و در این مورد به تعمید عیسی در متی ۳: ۱۶-۱۷ و وقایع اعمال ۱۹: ۵-۶ اشاره می‌کنند که روح‌القدس مدت کوتاهی پس از تعمید آب نازل می‌شود. این دو گروه اعتقاد دارند که آیات دیگری که در اعمال رسولان در این مورد وجود دارد، استثناهایی هستند که با طریق معمولی دریافت روح‌القدس تفاوت دارند؛ به نظر ایشان، طریق معمول این که فرد تعمید روح‌القدس را معمولا به هنگام ایمان آوردن یا تعمید آب، می‌یابد. طبق نظر ایشان، از آنجا که قدرت و عطایای روح که در ابتدای زندگی مسیحی و به هنگام ایمان آوردن یا تعمید دریافت می‌شوند، ممکن است در سالهای بعدی ظاهر نشوند، ما باید دعا کنیم و از خدا بخواهیم که این عطایا را در زندگی مان ظاهر سازد. 
گروهی دیگر از مسیحیان، بر این عقیده اند که قسمت‌های مختلف کتاب اعمال رسولان نشان می‌دهند که قدرت و عطایا را می‌توان در هر زمانی دریافت کرد؛ اما معمولا زمان دریافت آنها را مجزا از ایمان آوردن و تعمید آب می‌دانند (اعمال ۲: ۴، ۸: ۱۷؛ اول تیموتائوس ۱: ۶). ایشان معتقدند که اگر شخص از خدا بخواهد، قدرت روح‌القدس بر او نازل خواهد شد. آنان همچنین بر این عقیده اند که اگر ایماندارای از رهبران کلیسا بخواهد که بر او دست بگذارند و برایش دعا کنند، این کار به دریافت این قدرت کمک می‌کند (اعمال ۸: ۱۷، ۱۹: ۶). 
در اینجا سوال دیگری مطرح می‌شود. عطای زبانها در زندگی ما تا چه حد اهمیت دارد؟ هر سه گروهی که در سطور فوق به آنها اشاره شد، معتقدند که تکلم به زبانها، یکی از نشانه‌های دریافت روح‌القدس است. عطای زبانها، توانایی تکلم به زبانی است که روح‌القدس آنرا به شخص می‌بخشد، زبانی که شخص از قبل آن را نمی‌داند (اول قرنتیان ۱۲: ۱۰، ۱۴: ۱-۵). در عهد جدید، تقریبا تمام کسانی که تعمید روح‌القدس را دریافت کردند، خدا را به زبانی پرستش کردند (مرقس ۱۶: ۱۷؛ اعمال ۲: ۴، ۱۰: ۴۶، ۱۹: ۶؛ اول قرنتیان ۱۴: ۱۸) اما در مورد اینکه این عطا برای تمام ایمانداران است یا تنها به افراد معدودی محدود می‌شود، دیدگاههای مختلفی وجود دارد. 
برخی از مسیحیان بر این عقیده اند که خواست خدا این است که تنها تعداد اندکی از مسیحیان به زبانی خاص سخن بگویند. واقعیت انکار ناپذیر این است که مسیحیان بسیاری را می‌توان یافت که اشخاصی بسیار روحانی هستند، اما این عطا را دریافت نکرده اند. پولس رسول خود می‌گوید: (آیا) همه به زبانها متکلم هستند؟ (اول قرنتیان ۱۲: ۳۰) و منظور پولس این است که همه به زبانها تکلم نمی‌کنند. مسیحیانی که این دیدگاه را دارند، ممکن است ایمان داشته باشند که می‌توان از خدا خواست که این عطا را به ایمانداران ببخشد، زیرا توسط این عطا می‌توان از برکات زیادی برخوردار شد. اما آنان خاطر نشان می‌سازند که در کتاب مقدس، به روشنی گفته نشده است که از همه انتظار می‌رود که به زبانها سخن بگویند. 
اما گروهی دیگر از مسیحیان هستند که معتقندند نشانه اصلی یا دلیل تعمید روح‌القدس در یک شخص، توانایی تکلم به زبانی خاص است. آنان خاطر نشان می‌سازند که پولس نیز می‌نویسد که می‌خواهد تا همه قرنتیان به زبانی دیگر تکلم کنند (اول قرنتیان ۱۴: ۵). بنابراین، این گروه از مسیحیان ایمان دارند که دو نوع عطای تکلم به زبانها وجود دارد: نوع نخست، عطای بیان پیغام خدا به جمع ایمانداران است؛ این عطا تنها به اشخاصی اندک داده می‌شود و باید همراه با ترجمه باشد (اول قرنتیان ۱۴: ۱-۵، ۱۳، ۲۶-۲۷). نوع دوم، عطایی است مخصوص برای پرستش انفرادی که به همه ایمانداران داده می‌شود (اول قرنتیان ۱۴: ۲، ۱۵-۱۷). از دیدگاه آنان، اول قرنتیان ۱۲: ۳۰ تنها به نوع اول عطای زبانها که در خدمت «دادن پیغام» به جماعت است، اشاره دارد. به عبارت دیگر، در جلسات کلیسایی، تنها به تعداد معدودی این عطا داده می‌شود تا با تکلم به زبانی خاص، پیغامی خاص را به جماعت بدهند. با وجود این، مطابق نظر این مسیحیان، همه باید قادر باشند که با زبانی دیگر و بدون وجود ترجمه، خدا را بپرستند و خطاب به او دعا کنند. (اول قرنتیان ۱۴: ۲، ۲۸)، و توسط این عطای فردی، از برکات روحانی بهره مند شود. 
گروهی دیگر از مسیحیان نیز نظری متفاوت دارند. به نظر ایشان، اگر چه خدا در زمان تعمید روح‌القدس، توانایی تکلم به زبانی خاص را به جهت پرستش انفرادی به همه می‌بخشد، اما همه از آن استفاده نمی‌کنند. برخی ممکن است چیزی در مورد این عطا ندانند، برخی دیگر نیز ممکن است بخاطر دلایلی دیگر از این عطا استفاده نکنند. این مسیحیان اعتقاد ندارند که زبانها تنها نشانه تعمید روح‌القدس است. به نظر ایشان، هر عطای روح‌القدس می‌تواند نشانه این باشد که قدرت روح‌القدس وارد زندگی ما شده است. این دیدگاه سوم، با آن دیدگاه نخست همسو است که طبق آن، از همه انتظار نمی‌رود که به زبانها تکلم کنند. در ضمن، با آن دیدگاه نیز همسو است که طبق آن، خدا می‌خواهد تا هر کس از عطای شخصی زبانها برخوردار باشد و توسط آن دعا کند و خدا را بپرستد. 
خلاصه 
هنگامی که ما در مورد قدرت و عطایای روح‌القدس می‌اندیشیم، باید به یاد داشته باشیم که ۱) این قدرت و عطایا به جهت منفعت همگان (اول قرنتیان ۱۲: ۷، ۱۴: ۳) و برای قدرت یافتن به جهت شهادت دادن به دیگران، داده شده است (اعمال ۱: ۸)؛ و ۲) این قدرت و عطایا باید با محبت و به شکلی مهار شده مورد استفاده قرار گیرند، در غیر این صورت، هیچ ارزشی ندارند (اول قرنتیان ۱۳: ۱-۳، ۱۴: ۴۰)؛ و ۳) این عطایا باید طلبیده شوند و نباید منع گردند (اول قرنتیان ۱۲: ۳۱، ۱۴: ۱، ۳۹)؛ و ۴) این عطایا نباید ما را از هم جدا سازند (اول قرنتیان ۱۲: ۴-۶). علیرغم وجود باورهای متفاوت در مورد عطایای روح‌القدس، ما در مسیح خواهر و برادر یکدیگر هستیم. در مسیح ما یک هستیم (اول قرنتیان ۱۲: ۱۳، غلاطیان ۳: ۲۷).

آخرین وضعیت کشیش روبرت و ادامه فعالیت کلیسای جماعت ربانی در هاله ایی از ابهام



بازداشت کشیش روبرت آسریان که مقدمه ای برای تعطیلی کلیسای جماعت ربانی مرکز در تهران بود، وی پس از دستگیری طی روزهای گذشته اجازه یافت تا با خانواده خود تماس تلفنی داشته باشد.


، کشیش "روبرت آسریان" از رهبران شورای کلیسای جماعت ربانی تهران که سه شنبه 31 اردیبهشت (برابر با 21 می 2013) ، در حین اجرای مراسم دعا توسط نیروهای امنیتی و لباس شخصی رژیم جمهوری اسلامی بازداشت شد ه بود، روز شنبه توانست طی تماسی تلفنی خبر سلامتی اش را به خانواده خود اعلام کند .
در این تماس که به مدت محدودی صورت گرفت وی این امکان را داشت که بطور فشرده با اعضا ی خانواده خود گفتگو کند. در این راستا هنوز از محل نگهداری فعلی ایشان اطلاع دقیقی در دست نیست اما احتمال می رود که وی را برای بازجویی های بیشتر به بازداشتگاه اطلاعات سپاه منتقل کرده باشند.
تداوم بازداشت، بلاتکلیفی ، عدم دسترسی به وکیل و محروم از حق ملاقات برای این کشیش مسیحی که از جامعه ارامنه ایران نیز می باشد در حالی است که هنوز اتهام وی مشخص نشده و این موضوع نیز موجب نگرانی های شدید خانواده و جامعه مسیحیان ایرانی شده است.
" روبرت آسریان" روانشناس، مولف و مترجم از مسیحیان ارامنه ساکن تهران است ، وی یکی از رهبران شورای کلیسای جماعت ربانی و سالهاست که در تدریس و مدیریت آموزشگاه کتابمقدس در کلیسای فارسی زبان جماعت ربانی در تهران به خدمت مشغول است. از ایشان نیز تاکنون کتابهای ارزشمندی در حوزه الهیات مسیحی ترجمه و توسط ناشران داخلی چاپ و منتشر شده است .
بر اساس این گزارش بازداشت کشیش آسریان مقدمه و یا بهانه ایی برای تعطیلی کلیسای جماعت ربانی مرکز در تهران بود. این کلیسا در روز چهارشنبه اول خردادماه ( 22 می ) تحت فشار نیروهای امنیتی تعطیل اعلام شد و بر درب این کلیسا تابلویی مبنی بر تعطیلی موقت نصب شده است.
در حالیکه مقرر شده بود اعضای کلیسای جماعت ربانی در جلسه روز یکشنبه 5 خرداد ماه سال جاری (26 مه )، با حضور در مراسم کلیسایی از تصمیم نهایی شورای کلیساهای جماعت ربانی در خصوص احتمال تعطیلی کامل این مکان مطلع گردند، منابع خبری گزارش دادند؛ " گویا به دلیل تعطیلی کلیسا مراسم روز یکشنبه برگزار نشده و ادامه فعالیت کلیسای جماعت ربانی مرکز همچنان در هاله ای از ابهام قرار دارد."
تاکنون ایمانداران مسیحی چه در ایران و چه درخارج از کشور با صدور بیانیه هایی ضمن نگرانی از تعطیلی کلیسای جماعت ربانی مرکز در تهران، آن را آغازی دوباره مبنی بر فشارهای بیشتر بر کلیسا و بویژه نومسیحیان ایرانی دانسته و اعلام داشته اند که این موضوع حتی میتواند منجر به تعطیل کردن کلیه کلیساهای فارسی زبان در ایران شود .
طی ماه های اخیر تعداد زیادی از روحانیون بلندپایه جمهوری اسلامی و همینطور مراجع سرشناس داخل کشور حملات تندی را نسبت به ادیان و آئین های غیر اسلامی آغاز کردند . رسانه های جمهوری اسلامی نشان داده اند که به ویژه در چند ماه گذشته در یك اقدام برنامه ریزی شده و هماهنگ به انتشار مطالبی بویژه در مورد کلیسای جماعت ربانی مرکز اقدام نمودند و قصد دارند از این طریق چهره آئین مسیحیت در ایران را تخریب كنند. این رسانه ها با هدف زمینه سازی برای فشار به مسیحیان داخل کشور و سیاه نمایی از طریق اینگونه خبر رسانی ها به سیستم قضایی و امنیتی كشور القا می کنند تا برخوردهای خود با جریان مسیحیت در ایران را بیش از گذشته افزایش دهند که به نظر می رسد چندان هم بی نتیجه نبوده و اخبار مبنی بر تعطیلی احتمالی بزرگترین کلیسای فارسی زبان در تهران، افزایش دستگیری ها و همینطور برخورد و هجوم ماموران به منازل برخی مسیحیان كه از آنها به عنوان كلیساهای خانگی یاد می شود بیشتر شده است.

خودکشی یک پناهجوی ایرانی در مالزی


.روند زمانی بسیار طولانی برای انجام مصاحبه ، شرایط مالی نامناسب و ناامیدی از دریافت هرگونه کمک از سازمان‌های مختلف، دلیل خودکشی این پناهجوی ایرانی  اعلام شده است.
» به نقل از رادیو کوچه، «آراد غفوری»، یکی از پناهجویان ایرانی در مالزی،عصر ٢١ ماه مه، در سن ٢٧ سالگی با پرتاب خود از یک ساختمان هفده طبقه در منطقه «کوچینگ» کوالالامپور به زندگی خود خاتمه داد.
وی در سال گذشته به همراه همسر خود برای اخذ پناهندگی به دفتر کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل متحد درمالزی مراجعه کرده بود.
بنا بر گزارش‌های رسیده، «آراد غفوری» پس از مدتی طولانی به مصاحبه اول فراخوانده شد و طبق روال کمیساریای پناهندگان سازمان ملل در مالزی، زمانی بسیار طولانی برای وی در نظر گرفته شد.
طبق قوانین کشور مالزی پناهنده دارای اجازه کار نیست و به همین دلیل پناهندگان با مشکلات زیادی برای گذراندن زندگی خود دست و پنجه نرم می‌کنند. شرایط مالی نامناسب و ناامیدی از دریافت هرگونه کمک از سازمان‌های مختلف، دلیل خودکشی «آراد غفوری» اعلام شده است.
گفته‌ می‌شود که بلاتکلیفی پناهجویان ایرانی در مالزی، زمانی بین سه تا شش سال را در بر می‌گیرد. درحال حاضر، برای اولین بررسی پرونده پناهندگان ایرانی که از سازمان ملل در این کشور تقاضای پناهندگی می‌کنند، زمانی بیش از دو سال تعیین می‌شود.

Saturday, May 25, 2013

گزارش ۲۰۱۳ عفو بین‌الملل :رژیم جمهوری اسلامی یکی از بزرگترین ناقضان حقوق‌بشر


کارنامه جمهوری اسلامی در گزارش ۲۰۱۳ عفو بین‌الملل بیانگر موارد فراوانی از نقض منظم حقوق‌بشر در ایران است. عفو بین‌الملل در گزارش خود به “محدودیت آزادی بیان، تشکل و گردهمایی”، “دستگیری‌های خودسرانه”، “افزایش فشار بر مدافعان حقوق‌بشر”‌، “اعمال شکنجه و بدرفتاری با زندانیان”، “تبعیض علیه زنان و اقلیت‌های قومی و مذهبی” و “مجازات اعدام” در ایران پرداخته است.

عفو بین‌الملل: نقض گسترده حقوق بشر در ایران ادامه دارد

رادیو آلمان:عفو بین‌الملل در گزارش سالانه خود به وضعیت حقوق بشر در ۱۵۹ کشور جهان پرداخت. در این گزارش به بیش از صد کشور به خاطر نقض حقوق پایه‌ای شهروندان انتقاد شده است. ایران یکی از بزرگترین ناقضان حقوق‌بشر به شمار می‌آید.
سازمان عفو بین‌الملل در گزارش سالانه خود به بررسی وضعیت حقوق‌بشر در جهان در سال ۲۰۱۲ پرداخت. در این گزارش که در روز چهارشنبه (۲۲ مه/ ۱ خرداد) انتشار یافت، “دفاع از حقوق‌بشر” به عنوان ارزشی جهانی یکی از موضوعات محوری به شمار می‌آید.
سلیل شتی، دبیرکل عفو بین‌الملل در یک ارزیابی کلی گفت: «کوتاهی از توجه به درگیری‌ها در عمل یک زیر-طبقه جهانی را ایجاد می‌کند. از حقوق کسانی که از جنگ فرار می‌کنند حمایت نمی‌شود. بسیاری از دولت‌ها به نام کنترل مهاجرت از اقدامات کنترل مرز بسیار فراتر می‌روند و حقوق‌بشر را نقض می‌کنند.»
بنا به ارزیابی عفو بین‌‌الملل در سال ۲۰۱۲ محدودیت‌های مشخص پیرامون آزادی بیان در دست‌کم ۱۰۱ کشور و شکنجه و بدرفتاری در دست‌کم ۱۱۲ کشور برقرار بوده است. نیمی از بشریت هنوز “شهروند درجه دو” به شمار می‌روند، زیرا در بسیاری از کشورهای جهان نقض حقوق زنان بر پایه تفاوت‌های جنسیتی همچنان ادامه دارد.
افزایش آوارگی و مهاجرت یکی دیگر از پدیده‌‌های سال گذشته بود که به دلیل نبود امنیت جانی و اقتصادی و عدم تضمین حقوق پایه‌ای، شهروندان کشورهای مختلف را مجبور به ترک خانه و مناطق سکونت خود کرده است.
در بیانیه مطبوعاتی عفو بین‌الملل آمده است: «این بهانه که حقوق‌بشر “امور داخلی” است برای جلوگیری از اقدام بین‌المللی در مورد وضعیت‌های اضطراری حقوق بشری همچون سوریه مورد استفاده قرار گرفته است. شورای امنیت سازمان ملل – که عهده‌دار امنیت و رهبری جهانی است – هنوز از دست زدن به اقدام هماهنگ و متحد سیاسی کوتاهی می‌کند.»
وضعیت ایران در گزارش ۲۰۱۳ عفو بین‌الملل
کارنامه جمهوری اسلامی در گزارش ۲۰۱۳ عفو بین‌الملل بیانگر موارد فراوانی از نقض منظم حقوق‌بشر در ایران است. عفو بین‌الملل در گزارش خود به “محدودیت آزادی بیان، تشکل و گردهمایی”، “دستگیری‌های خودسرانه”، “افزایش فشار بر مدافعان حقوق‌بشر”‌، “اعمال شکنجه و بدرفتاری با زندانیان”، “تبعیض علیه زنان و اقلیت‌های قومی و مذهبی” و “مجازات اعدام” در ایران پرداخته است.
در این گزارش آمده است: « مسئولان ایجاد محدودیت‌های شدید برای آزادی بیان، تشکل و گردهمایی را ادامه دادند. مخالفان و مدافعان حقوق بشر، شامل مدافعان حقوق اقلیت‌ها و حقوق زنان، خودسرانه دستگیر شدند، در انزوای کامل در حبس ماندند، پس از محاکمه ناعادلانه زندانی و نیز از سفر به خارج منع شدند. تعداد زیادی زندانی عقیدتی و سیاسی در زندان به سر می برند. شکنجه و بدرفتاری‌های دیگر رایج و از مجازات معاف است. زنان، اقلیت‌های دینی و قومی، و دگرباشان جنسی در قانون و عمل مورد تبعیض قرار می‌گیرند. مجازات‌های قضایی ظالمانه شلاق و قطع عضو هنوز به کار می‌رود.»
عفو بین‌الملل پیرامون ادامه محدودیت در عرصه “آزادی بیان، تشکل و گردهمایی” به دستگیری روزنامه‌نگاران اشاره کرده و “کنترل اینترنت و شنود منظم گفت‌وگوهای تلفنی” را مصداق بارز این گونه محدودیت‌ها دانسته است.
دستگیری فعالان دانشجویی، زنان، کارگران و دیگر فعالان حقوق‌بشری و سیاسی به منظور مقابله با مخالفان همچنان در دستور کار نیروهای امنیتی ایران بوده است. به گفته عفو بین‌الملل ده‌ها نفر از مخالفان در ارتباط با اعتراض‌های ۲۰۰۹ تا ۲۰۱۱ همچنان در بازداشت به سر می‌برند. این گزارش تصریح می‌کند که در سال ۲۰۱۲ “رهبران مخالف، مهدی کروبی و میرحسین موسوی و همسر او زهرا رهنورد در حبس خانگی که بدون حکم در فوریه ۲۰۱۱ آغاز شده، باقی ماندند.”
عفو بین‌الملل در هر زمینه‌‌ای با ذکر نام افراد و نمونه‌های مشخص به مستندسازی تخلفات حقوق‌بشری در ایران دست زده است. از مرگ ستار بهشتی، وبلاگ‌نویس زندانی تا حبس وکلای دادگستری همچون نسرین ستوده، محمدعلی دادخواه، عبدالفتاح سلطانی و محمد سیف‌زاده، همگی از جمله موارد سرکوب مدافعان حقوق‌بشر نام برده شده است.
تبعیض نسبت به اقلیت‌های قومی و مذهبی
بنا به گزارش عفو بین‌الملل در سال ۲۰۱۲ «اقلیت های قومی، شامل عرب‌های اهوازی، آذربایجانی‌ها، بلوچ‌ها، کُردها و ترکمن‌ها، در قانون و عمل مورد تبعیض قرار گرفتند و از دسترسی به اشتغال، آموزش و دیگر حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی برابر با ایرانیان دیگر محروم ‌شدند. استفاده از زبان‌های اقلیت در ادارات دولتی و برای تدریس در مدارس ممنوع بود و فعالانی که برای حقوق اقلیت‌ها مبارزه می‌کردند با تهدید رسمی، دستگیری و زندان روبرو شدند.»
جمهوری اسلامی ایران در سال گذشته به اعمال “تبعیض علیه اقلیت‌های غیرشیعه، شامل گروه‌های مسلمان، روحانیون شیعه مخالف، اعضای سلسله‌های دراویش و اهل حق و بعضی اقلیت‌های دیگر دینی و انجمن‌های فلسفی شامل نوکیشانی که از اسلام به مسیحیت گرویده‌اند” ادامه داد.
بنا به ارزیابی عفو بین‌الملل “آزار و اذیت بهاییان در ایران تشدید شد و مسئولان و رسانه‌های دولتی به طور علنی بهاییان را شر و خبیث جلوه دادند.” در سال گذشته “حدود ۱۷۷ بهایی به خاطر اعتقادشان” بازداشت شدند.
“مجازات‌های ظالمانه، غیرانسانی یا تحقیرآمیز”
در گزارش عفو بین‌الملل آمده است که در سال گذشته در ایران صدها نفر اعدام شدند. منابع دولتی اجرای ۳۱۴ مورد اعدام را تایید کرده‌اند، اما منابع غیررسمی می‌گویند که حداقل ۲۳۰ اعدام دیگر به شکل پنهانی صورت گرفته است. عفو بین‌الملل تاکید می‌کند که “رقم واقعی ممکن است بسیار بیشتر و بالاتر از ۶۰۰ مورد باشد.”
در سال گذشته میلادی دست‌کم ۶۳ مورد اعدام در انظار عمومی انجام شد. از اعدام‌های رسمی تایید شده ۷۱ درصد به خاطر جرایم مواد مخدر و در پی “محاکمه‌های ناعادلانه” صورت گرفته است.
به گفته عفو بین‌الملل برخی از این افراد اعدامی یا محکوم به اعدام ماه‌ها بدون دسترسی به وکیل در سلول انفرادی به سر برده‌اند.
عفو بین‌الملل در گزارش خود تصریح کرد که جمهوری اسلامی از سال ۱۹۷۹ اجازه دیدار از ایران را به نمایندگان این سازمان نداده و دولتمردان این کشور به ندرت به نامه‌های عفو بین‌الملل واکنش نشان داده‌اند.

Tuesday, May 21, 2013

نجات- جبر یا اختیار؟





نجات- جبر یا اختیار؟ 
آیات مهم: 
یوشع ۲۴: ۱۵- ... پس امروز برای خود اختیار کنید که را عبادت خواهید نمود. 
متی ۲۳: ۳۷- ... چند مرتبه خواستم ... و نخواستید. 
یوحنا ۷: ۱۷- اگر کسی بخواهد اراده او را به عمل آرد، درباره تعلیم خواهد دانست که از خدا است یا آنکه من از خود سخن می‌رانم. 
یوحنا ۱۵: ۱۶- شما مرا برنگزیدید بلکه من شما را برگزیدم. 
اعمال ۷: ۵۱- شما پیوسته با روح‌القدس مقاومت می‌کنید. 
اعمال ۱۳: ۴۶- لیکن چون آن (کلام خدا) را رد کردید .... همانا به سوی امتها توجه نماییم. 
رومیان ۸: ۲۹-۳۰- زیرا آنانی را که از قبل شناخت ایشان را نیز پیش معین فرمود ... و ایشان را خواند ... عادل گردانید ... جلال داد. 
رومیان ۹: ۱۰-۲۴- مطابق اراده اش، هر که را می‌خواهد رحم می‌کند و هر که را می‌خواهد سنگدل می‌سازد. 
رومیان ۱۱: ۳۲- زیرا خدا همه را در نافرمانی بسته است تا بر همه رحم فرماید. 
افسسیان ۱: ۴-۵- چنانکه ما را پیش از بنیاد عالم ... برگزید. 
اول تیموتائوس ۲: ۴- که (خدا) می‌خواهد جمیع مردم نجات یابند و به معرفت راستی گرایند. 
اول پطرس ۱: ۲- (مسیحیان) برگزیدگان بر حسب علم سابق خدای پدر (می باشند). 
دوم پطرس ۱: ۱۰- ... دعوت و برگزیدگی خود را ثابت نمایید. 
طرح مساله 
عیسی در یوحنا ۸: ۳۴ و پولس رسول در رومیان ۶: ۱۴-۱۸ به روشنی می‌گویند که بی ایمانان بردۀ گناه هستند. بی ایمانان، بدون کمک خدا، نمی‌توانند امور الهی را بفهمند (اول قرنتیان ۲: ۱۴). آنان نمی‌توانند با قدرت خودشان عدالت را انتخاب کنند. هیچکس نمی‌تواند نزد عیسی بیاید مگر اینکه پدر او را جذب کند (یوحنا ۶: ۴۴)، و هیچکس نمی‌تواند پدر را بشناسد مگر اینکه پسر او را مکشوف سازد (متی ۱۲: ۲۷-۲۸). 
ما در لوقا۲۴: ۴۵ و اعمال ۱۶: ۱۴ نمونه‌هایی را می‌بینیم که در آنها خدا قلب انسانها را می‌گشاید تا حقایق روحانی را ببینند و درک کنند. 
هم عیسی و هم پولس رسول می‌گویند که بی ایمانان می‌توانند از بردگی گناه آزاد شوند (یوحنا ۸: ۳۶، رومیان ۶: ۱۷-۱۸). پولس همچنین می‌گوید که ایمانداران به غلامان عدالت تبدیل می‌شوند. این نجات نتیجه اعمال انسانی نیست، بلکه عطای مجانی خدا است (به رومیان ۶: ۲۳؛ افسسیان ۲: ۸-۹ و تفسیر آنها مراجعه کنید). 
عیسی فرمود که شاگردان او را برنگزیدند، بلکه او آنان را برگزید تا رفته و میوه بیاورند (یوحنا ۱۵: ۱۶). پولس رسول می‌گوید که خدا ما را پیش از بنیاد عالم برگزید (افسسیان ۱: ۴)، و نیز می‌گوید که خدا ما را از قبل تعیین نمود تا او را پسر خوانده شویم (افسسیان ۱: ۵، ۱۱). انتخاب ما مطابق پیش دانی خدا است (رومیان ۸: ۲۹-۳۰؛ اول پطرس ۱: ۲). در رومیان ۹: ۱۶، پولس تاکید می‌کند که انتخاب خدا بر تلاش یا خواست انسان متکی نیست، بلکه مبتنی بر رحمت او است. 
همه مسیحیان اعتقاد دارند که نجات فقط بر اساس فیض و رحمت خدا ممکن می‌شود و اینکه ما برای کسب نجات خود نمی‌توانیم کاری انجام دهیم. اما در اینجا مساله‌ای مطرح می‌شود. آیا این سخن بدین معنی ست که ما در نجات خویش به هیچ وجه امکان انتخاب کردن نداریم؟ آیا توبه و ایمان تجاربی هستند که ما به خواست و انتخاب خود تجربه شان می‌کنیم؟ یا تجاربی هستند که خدا به خواست و انتخاب خود آنها را در ما پدید می‌آورد؟ آیا انسان این قدرت را دارد که در برابر فیض خدا مقاومت کند و به او «نه» بگوید؟ 
آیا انسان در نجات خود از حق انتخاب برخوردار است؟ 
فرقه‌های مختلف مسیحی پاسخهای متفاوتی برای این سوال دارند. برخی از مسیحیان بر این عقیده اند که این خدا است که انتخاب می‌کند چه کسی نجات پیدا خواهد کرد، و انسان در این مورد قدرت انتخاب ندارد، چون برده گناه است. این دسته از مسیحیان بر این عقیده اند که خدا برای نجات، فقط برخی از انسانها را انتخاب می‌کند و نه همه را؛ و بقیه را برای هلاک شدن بر می‌گزیند. این گروه از مسیحیان به این آیات استناد می‌کنند: متی ۲۲: ۱۴ (طلبیدگان بسیارند و برگزیدگان کم)، و رومیان ۹: ۲۲-۲۳ (خدا برخی ظروف را برای هلاکت و برخی ظروف را برای جلال معین کرد). در رومیان ۹: ۱۸ پولس می‌نویسد: «بنابراین هر که را می‌خواهد رحم می‌کند و هر که را می‌خواهد سنگدل می‌سازد.» در جایی دیگر از کتاب مقدس گفته می‌شود که برخی اشخاص برای حیات ابدی مقرر شده اند (اعمال ۱۳: ۴۸) و برخی دیگر برای لغزش و نا اطاعتی (اول پطرس ۲: ۸). این دسته از مسیحیان بر این عقیده اند که خدا هر که را باید نجات یابد، انتخاب می‌کند؛ آنگاه فقط کسانی را که برگزیده است، قادر می‌سازد تا توبه کنند (دوم تیموتائوس ۲: ۲۵)، و ایمان آورند (فیلپیان ۱: ۲۹). برگزیدگان خودشان هیچ حق انتخابی ندارند و نمی‌توانند نجات الهی را رد کنند. 
اما عدۀ دیگری از مسیحیان بر این عقیده اند که انتخاب خدا تنها عامل تعیین کننده در نجات ما نیست، و ما نیز در نجات خود سهمی داریم. طبق نظر این دسته از مسیحیان، مثلا قوم یهود در عهد عتیق، اگر چه هیچ شایستگی نداشتند که خدا انتخابشان کند، اما خدا ایشان را برگزید و سپس این انتخاب را پیش روی ایشان گذاشت تا از او پیروی کنند (تثنیه ۳۰: ۱۹؛ یوشع ۲۴: ۱۵). در عهد جدید، عیسی فرمود که اگر کسی بخواهد اراده او را به عمل آورد، تعلیم خدا را تشخیص خواهد داد (یوحنا ۷: ۱۷). به ما حکم شده است که توبه کنیم (اعمال ۲: ۳۸) و ایمان آوریم (رومیان ۱۰: ۹-۱۰) تا نجات بیابیم. طبق این نظر، خدا ابتدا ما را می‌خواند، اما ما می‌توانیم در برابر دعوت خدا و اراده او مقاومت کنیم. 
برحی از مسیحیان که پیرو دیدگاه دوم هستند، اعتقاد دارند که خدا شخص بی ایمانی را که برده گناه است، از اسارت گناه آزاد می‌سازد تا اینکه وی در شرایطی قرار گیرد که بتواند مجددا دست به انتخاب آزاد بزند. اگر شخص آزاد شده خدا را برگزیند، نجات یافته است؛ اما اگر شیطان را برگزیند، مجددا در بندگی گناه گرفتار شده، تحت لعنت قرار می‌گیرد. برخی نیز معتقدند که انسانها چنان در بند گناه گرفتارند که هرگز خدا را انتخاب نمی‌کنند. بنابراین، معتقدند در امر نجات، انتخاب با خدا است، و در امر هلاکت، انتخاب با انسان است. به عبارت دیگر، اگر خدا فردی را برای نجات برگزیند و او با خدا مقاومت نکند، نجات خواهد یافت؛ اما اگر مقاومت کند، خدا او را مجبور نمی‌سازد که نجات یابد و او با این انتخاب خود، قدم در طریق هلاکت می‌گذارد. 
اما آیا می‌توانیم بدین شکل در برابر خدا مقاومت کنیم؟ بسیاری از مسیحیان اظهار می‌دارند که چون خدا قادر مطلق است، ما که هستیم که در برابر خالق مقاومت کنیم (رومیان ۹: ۱۹-۲۱)؟ اما برخی دیگر از مسیحیان معتقدند که علیرغم اینکه خدا قادر مطلق است. اما آزادی انتخاب کردن را به ما عطا فرموده است. آنان به آیاتی اشاره می‌کنند که در آنها انسانها در برابر خواست خدا مقاومت می‌کنند (متی ۲۳: ۳۷؛ اعمال ۷: ۵۱، ۱۳: ۴۶)؛ همچنین آیاتی را خاطر نشان می‌سازند که به ما هشدار می‌دهند در برابر خدا مقاومت نکنیم (دوم قرنتیان ۶: ۱؛ عبرانیان ۳: ۵، ۱۳، ۱۲: ۲۵). 
بنابراین، مشاهده می‌کنیم که مسیحیان به این مساله سه پاسخ مهم می‌دهند: ۱) انسان در نجات یا هلاکت خود از هیچ حق انتخابی برخوردار نیست؛ ۲) انسان در هر دو مورد از حق انتخاب برخوردار است؛ ۳) انسان نمی‌تواند نجات را انتخاب کند، اما پس از اینکه خد او را فرا خواند، آنگاه می‌تواند در برابر دعوت خدا مقاومت کند و هلاکت را بگزیند. 
این سه دیدگاه در مورد اینکه آیا ما در نجات خویش حق انتخاب داریم یا نه، توسط مثال زیر روشنتر می‌شود: پسری جوان در حالی که دست و پایش بسته است، در کنار جاده افتاده است. وضعیت وی بیانگر شخص بی ایمانی است که اسیر گناه است. در این حین، مردی سوار بر اسب از این جاده عبور می‌کند. او را می‌توان نمایانگر خدا دانست که می‌خواهد همه نجات یابند. مردی که سوار اسب است، می‌تواند سه کار انجام دهد. ۱) او می‌تواند دست و پای پسر را باز نکند، اما او را بر اسب گذاشته با خودببرد. این حالت شبیه دیدگاه کسانی است که معتقدند که ما در نجات خود هیچ انتخابی نداریم، و این قدرت را نیز نداریم که در برابر قدرت خدا مقاومت کنیم. ۲) این مرد می‌تواند دست و پای پسر جوان را باز کند و از او بپرسد که ایا می‌خواهد با او برود یا نه. اگر پسر جوان خواست که با او همراه شود، او را سوار اسب می‌کند و با هم به راه می‌افتند. این حالت معرف دیدگاه کسانی است که طبق آن، خدا ابتدا ما را آزاد می‌کند تا ما بتوانیم در مورد نجات یا هلاکت خود تصمیم بگیریم؛ ۳) این مرد می‌تواند پس از سوار کردن پسر جوان دست و پای او را باز کند. در این حالت، پسر جوان اگر بخواهد، می‌تواند از سوی اسب به بیرون بپرد؛ اما اگر هیچ کاری انجام نداد، اسب او را با خود حمل می‌کند. این حالت معرف دیدگاه کسانی است که معتقدند خدا ما را انتخاب کرده است و هر آنچه را که برای نجات لازم است، به عمل آورده؛ اما ما می‌توانیم در برابر خدا مقاومت کرده، عمل او را نپذیریم. 
خلاصه مطلب این است که مطابق دیدگاه نخست، خدا انتخاب لازم را دز مورد نجات یا هلاکت ما انجام داده است.مطابق دیدگاه دوم، خدا به انسان این آزادی را داده که نجات یا هلاکت را انتخاب کند. مطابق دیدگاه سوم، انتخاب خدا برای انسان، نجات است و او هر آنچه را که در این مورد لازم بوده، انجام داده است؛ اما انسان می‌تواند هلاکت را انتخاب کند. 
آیا خدا تمامی انسانها را خوانده است؟ 
آیا خدا می‌خواهد هر انسانی نجات یابد یا اینکه او فقط خواهان نجات برخی از انسانها است؟ در متی ۲۲: ۱۴ عیسی می‌فرماید: «طلبیدگان و برگزیدگان کم.» از کلام خدا به روشنی مشهود است که عیسی منجی جهان است (یوحنا ۴: ۴۲؛ اول یوحنا ۴: ۱۴)، و نیز اینکه او مرد تا گناهان جهان را بردارد (یوحنا ۱: ۲۹؛ اول یوحنا ۲: ۲). علاوه بر این، پولس رسول می‌گوید که خدا می‌خواهد تا جمیع مردم نجات یابند (رومیان ۱۱: ۳۲؛ اول تیموتائوس ۲: ۴-۶؛ دوم پطرس ۳: ۹). عبارت «جمیع مردم» به چه معنی است؟ 
برخی از مسیحیان بر این عقیده اند که عبارت «جمیع مردم»، به معنی «انسانهایی از هر گروه و قشر» است؛ یعنی خدا عدۀ مشخصی را از تمامی گروههای انسانی خوانده و انتخاب کرده است. آنان بر این عقیده اند که خدا می‌خواهد تا خبر خوش مسیح در تمامی جهان منتشر شود، اما او عطای ایمان را تنها به شماری اندک از هر گروه انسانی بخشیده است. اما مسیحیان دیگر بر این عقیده اند «جمیع مردم» به معنی «تک تک انسانها» است. بدین معنی، اگر چه خدا همه انسانها را خوانده است، اما این تنها ایمانداران هستند که می‌توان ایشان را «برگزیدگان» خواند (هر دو معنی را می‌توان از متن یونانی استنباط کرد). 
در مورد کسانی که در مورد عیسی چیزی نشنیده اند، چه باید گفت؟ آیا آنان می‌توانند نجات یابند؟ بسیاری از مسیحیان بر این عقیده اند که چنین اشخاصی نمی‌توانند نجات یابند. تمامی انسانها طبیعتا گناهکارند و همه سزاورا مرگند (رومیان ۳: ۱۰-۱۲). بجز خود مسیح، هیچ طریق دیگری برای نجات یافتن وجود ندارد (یو حنا ۱۴: ۶، اعمال ۴: ۱۲). بنابراین پولس رسول در رومیان ۱۰: ۱۳-۱۴ چنین می‌نویسد: «زیرا هر که نام خداوند را بخواند، نجات خواهد یافت. پس چگونه بخوانند کسی را که به او ایمان نیاورده اند؟ و چگونه ایمان آورند به کسی که خبر او را نشنیده اند؟ و چگونه بشنود بدون واعظ؟» این امکان وجود دارد که خدا نسبت به کسانی که هرگز درباره عیسی چیزی نشنیده اند، رحمت کند (لوقا ۱۲: ۴۷-۴۸؛ رومیان ۲: ۱۲)؛ اما این دیگر تصمیم خود خداست . کتاب مقدس به روشنی به ما نمی‌گوید که خدا در مورد کسانی که در مورد عیسی هرگز چیزی نشنیده اند، چه خواهد کرد. با وجود این، کتاب مقدس به روشنی بیان می‌دارد که این مسئولیت ما است که در مورد عیسی مسیح با دیگران سخن بگوییم. 
خلاصه 
در این مقاله، سوالاتی بغرنج و پیچیده مطرح شد. کتاب مقدس به این سوالات پاسخی قطعی نمی‌دهد. اراده خدا عمیق و غیر قابل درک است! حکمت و دانش او چه ژرف است (رومیان ۱۱: ۳۳-۳۶)! شاید این دیدگاهها در جای خود صحیح باشند. یوحنای رسول می‌نویسد: «ما او را محبت می‌نماییم زیرا که او اول ما را محبت نمود» (اول یوحنا ۴: ۱۹). شاید ما بتوانیم بگوییم: «ما خدا را بر می‌گزینیم، چون او ابتدا ما را برگزید.» نجات کار خدا است؛ اما به نظر می‌رسد که ما نیز در این میان سهمی داریم. پولس در آیات زیر به این دو امر اشاره می‌کند... «نجات خود را به ترس و لرز به عمل آورید. زیرا خداست که در شما برحسب رضامندی خود، هم اراده و هم فعل را به عمل ایجاد می‌کند» (فیلپیان ۲: ۱۲-۱۳).

Thursday, May 16, 2013

طریق نجات


طریق نجات
شرایط انسان
تمامی انسانها، بنا بر طبیعت خود، گناهکارند (رومیان ۳: ۱۰-۱۲). نخستین زن و مرد مرتکب گناه شدند (پیدایش ۳: ۱-۶)، و از آن زمان تا کنون هر مرد، زن و کودکی مرتکب گناه شده است (رومیان ۳: ۲۳). نتیجه این وضعیت، مرگ جسمانی (رومیان ۵: ۱۲) و مرگ روحانی بوده است (رومیان ۷: ۱۱، افسسیان ۲: ۱). انسانهایی که نجات نیافته اند، اسیر گناه می‌باشند و از ارتکاب بدی گریزی ندارند (رومیان ۶: ۱۷-۲۱)، و دشمنان خدا هستند (رومیان ۸: ۷). بسیاری از انسانها با انجام اعمال نیکو، سعی می‌کنند به اشخاصی عادل تبدیل شوند. اما اشعیا می‌گوید که اعمال نیکوی ما مانند لته ملوث است (اشعیا ۶۴: ۶) و برای نجات ما هیچ سودی ندارند. برخی دیگر نیز سعی می‌کند با اطاعت از احکام الهی که در شریعت آمده، و در عهد عتیق ثبت شده، اشخاصی عادل گردند؛ اما این طریق نیز نتیجه‌ای ندارد (به غلاطیان ۲: ۱۵-۱۶، ۳: ۱۱ و تفسیر آن مراجعه کنید).
انسانها با خواست و اعمال خود نمی‌توانند نجات یابند (رومیان ۹: ۱۶). نجات ایشان تنها توسط فیض و رحمت الهی میسر است (به افسسیان ۲: ۸-۹، تیطس ۳: ۴-۷ و تفسیر آن مراجعه کنید).
عمل خدا
خدا هر آنچه را که برای نجات لازم بوده است، انجام داده است. پولس رسول در رومیان ۸: ۲۹-۳۰ کارهایی را که خدا برای نجات ما انجام داده است، به ترتیب ذکر کرده است. خدا پیش از آفرینش جهان، مطابق پیش دانی خود، مقدر کرد که شبیه پسرش شویم (رومیان ۸: ۲۹، اول پطرس ۲: ۲). او همچنین ما را می‌خواند، ما را عادل می‌گرداند و ما را جلال می‌دهد (رومیان ۸: ۳۰). تمامی این اصطلاحات و همچنین ااصطلاحات مشابه دیگر، بیان کنندۀ کاری است که خدا برای ما انجام داده؛ مجموع این کارها در واژه «نجات» خلاصه شده است.
خدا ما را خوانده است. کتاب مقدس به ما می‌گوید که هیچکس نمی‌تواند به سوی عیسی بیاید مگر اینکه پدر او را جذب کند (یوحنا ۶: ۴۴)؛ و ما نمی‌توانیم پدر را بشناسیم مگر اینکه پسر او را بر ما مکشوف سازد (متی ۱۱: ۲۷). انسان در وضعیت گناه آلود خود، نمی‌تواند امور مربوط به روح خدا را درک کند (اول قرنتیان ۲: ۱۴). دعوت خدا از انسان بسیار اهمیت دارد، در غیر این صورت هیچکس قادر نخواهد بود به سوی او بازگردد (به مقالۀ عمومی: «نجات – جبر یا اختیار؟» مراجعه کنید).
خدا همچنین ما را «عادل» گردانیده است. این واژۀ بدین معنی نیست که خدا واقعا ما را عادل ساخته است، بلکه معنی آن این است که او «ما را عادل اعلام می‌کند» یا «عادل به حساب می‌آورد». این عمل خدا، عملی قضایی محسوب می‌شود که توسط آن به فیض او مجانا گناهان ما آمرزیده می‌شود؛ این امر بر اساس فدیه مسیح بر صلیب میسر می‌شود (رومیان ۳: ۲۴). خدا نمی‌تواند گناه را نادیده بگیرد و باید گناه را جزا دهد. در مسیح، خدا خودش برای گناهان انسان کفاره را پرداخت کرد. این عمل وی او را قادر می‌سازد که ما را بیامرزد و ما را «عادل محسوب نماید» (به رومیان ۳: ۲۵-۲۶ و تفسیر آن و نیز به مقالۀ عمومی: «عیسی مسیح» مراجعه کنید).
خدا نه تنها ما را عادل محسوب می‌کند، بلکه طبیعت نوینی نیز به ما می‌دهد که ما را قادر می‌سازد تا زندگی یی همانند فردی عادل داشته باشیم. این امر در واژه «تولد تازه» دیده می‌شود. ما در گناه مرده بودیم، اما می‌توانیم در عیسی مسیح «زنده» باشیم (رومیان ۸: ۱۰-۱۱، افسسیان ۲: ۱-۵). عیسی فرمود که ما باید از سر نو مولود شویم (به یوحنا ۳: ۳، ۵-۷ و تفسیر آن مراجعه کنید).
ما توسط کلام خدا که زنده و تا ابدالاباد باقی است، تولد تازه یافته ایم (اول پطرس ۱: ۲۳). هنگامی که ما نجات می‌یابیم، طبیعت کهنه ما اصلاح نمی‌شود، بلکه طبیعت روحانی تازه‌ای می‌یابیم که توانایی اطاعت از خدا را دارد (افسسیان ۴: ۲۲-۲۴) و ما خلقت تازه می‌شویم (دوم قرنتیان ۵: ۱۷). برخی مسیحیان بر این عقیده اند که این «تولد تازه» با تعمید آب مرتبط است (به تیطس ۳: ۵ و به مقالۀ عمومی: «تعمید آب» مراجعه کنید).
با وجود این، خدا نه تنها ما را عادل محسوب می‌کند و طبیعت جدیدی به ما می‌دهد که ما را قادر می‌سازد که عادل باشیم، بلکه به ما کمک نیز می‌کند که واقعا عادل شویم. او ما را «تقدیس» می‌کند، یعنی از تقدس خود به ما عطا می‌کند. عیسی نه تنها انسان را از مجازات گناه آزاد می‌سازد، بلکه همچنین قوم خود را از گناهانشان پاک می‌سازد. (متی ۱: ۲۱، رومیان ۶: ۲۲). به یک معنی، ما توسط قربانی عیسی مسیح که یکبار انجام شد، قبلا مقدس شده ایم (عبرانیان ۱۰: ۱۰). ما قبلا مقدسین خوانده شده ایم (افسسیان ۱: ۱، فیلیپیان ۱: ۱). اما به معنی دیگر، ما اغلب در زندگی روزمره مان تقدس را تجربه نمی‌کنیم. بنابراین، کتاب مقدس در مورد عمل مداوم و مستمر روح‌القدس در تقدس نمودن ما سخن می‌گوید (به رومیان ۷: ۲۴-۲۵، ۸: ۱۰-۱۱، غلاطیان ۳: ۳ و مقالۀ عمومی: «روح‌القدس» مراجعه کنید).
خدا همچنین ما را «جلال» می‌دهد (رومیان۸: ۳۰). واژه جلال یافتن به قیام بدنهای ما و حیات ابدی ما اشاره دارد. عیسی دعا کرد که ما جلال او را همواره مشاهده کنیم (یوحنا ۱۷: ۳۴)؛ پولس نیز می‌فرماید که ما در این جلال سهیم خواهیم شد (رومیان ۸: ۱۷). بدنهای فعلی ما به بدنهای پر جلال مبدل خواهند شد (اول قرنتیان ۱۵: ۴۲-۴۴)، و مرگ مغلوب خواهد شد (اول قرنتیان ۱۵: ۵۴-۵۷). پولس خاطر نشان می‌سازد که نجات ما نه تنها به این جهان، بلکه به جهان آینده نیز مربوط می‌شود. قیام بدنهای ما، بخشی مرکزی از امید ما به آینده است (اول قرنتیان ۱۵: ۱۲-۲۰)؛ خدا حیات جاودانی را به وعده داده است (به یوحنا ۳: ۱۶ و ۱۰: ۲۸ مراجعه کنید).
در کتاب مقدس اصطلاحات دیگری نیز وجود دارد که نجات ما را تشریح می‌کند. برای مثال، ما در مسیح «فدیه» شده ایم (افسسیان ۱: ۷) . فدیه یا باز خرید به معنی «رهایی یافتن در اثر پرداخت بها» است. عیسی مسیح ما را از گناه (تیطس ۲: ۱۴) و لعنت شریعت (غلاطیان ۳: ۱۳) رهایی داد و ما را برای خدا بازخرید کرد (اعمال ۲۰: ۲۸، مکاشفه ۵: ۹). ما به قیمتی خریده شده ایم (اول قرنتیان ۶: ۲۰)، یعنی به قیمت خون او (اول پطرس ۱: ۱۸-۱۹).
واژۀ دیگری که نجات ما را تشریح می‌کند، واژه «فرزند خواندگی» است، که به معنی فرزند خدا شدن است. خدای پدر ما را از قبل تعیین نمود تا او را پسر خوانده شویم (افسسیان ۱: ۵). وی این کار را توسط کار عیسی مسیح و وارد شدن روح‌القدس به زندگی مان تحقق می‌بخشد (رومیان ۸: ۱۴-۱۷، غلاطیان ۴: ۵-۷). در حال حاضر، ما تنها نوبر میراث خویش را یافته ایم. اما پولس رسول در مورد تجربه‌ای در آینده سخن می‌گوید که پسر خواندگی است؛ این عمل در آینده به شکل کامل صورت خواهد پذیرفت، یعنی زمانی که بدنهای ما قیام کند، ما به عنوان دختران و پسران خدا، به شکل کامل از حقوق فرزند خواندگی خود بهره مند خواهیم شد (رومیان ۸: ۱۸-۲۵؛ افسسیان ۱: ۱۳-۱۴).
بنابراین، مشاهده می‌کنیم که نجات واژه‌ای است که به سه زمان مربوط می‌شود، یعنی به گذشته، حال و آینده. ما قبلا نجات یافته ایم (افسسیان ۲: ۵، ۸، دوم تیموتائوس ۱: ۹). اکنون نیز در حال نجات یافتن می‌باشیم (اول قرنتیان ۱: ۱۸، دوم قرنتیان ۲: ۱۵، فیلیپیان ۲: ۱۲-۱۳)؛ و در آینده نیز نجات خواهیم یافت (رومیان ۱۳: ۱۱، اول تسالونیکیان ۵: ۹، اول پطرس ۱: ۵). یا به عبارتی دیگر، در گذشته ما «عادل شده"، «فدیه داده شده» و صاحب «طبیعتی تازه» شده ایم؛ در زمان حال «تقدیس» می‌شویم؛ و در آینده به شکل کامل «فرزند خواندگی» را تجربه خواهیم کرد و بدنهایمان «جلال» خواهد یافت.
واکنش انسان
انسان نمی‌تواند خود را نجات دهد؛ نجات او تنها توسط فیض و رحمت خدا میسر است. اما این سخن بدین معنی نیست که انسان سهمی در نجات خویش ندارد و اگر چه عیسی بر صلیب گناهان تمام جهان را بر خود گرفت (یوحنا ۱: ۲۹)، اما همۀ انسانها این نجات را نمی‌یابند. برای دریافت نجاتی که خدا ارزانی می‌فرماید، فقط یک قدم باید برداشت، و آن ایمان به مسیح است (یوحنا ۳: ۱۶-۱۸، اعمال ۱۶: ۳۱).
ایمان به مسیح نه تنها به معنی ایمان به این حقیقت است که عیسی همان مسیح موعود و پسر خدا است (یوحنا ۸: ۲۴)، بلکه به معنی پذیرش مسیح در قلب و توکل کامل به او است (دوم تیموتائوس ۱: ۱۲). ایمان فقط به معنی شناخت عیسی نیست، بلکه به معنی تعهد قلبی نسبت به او نیز می‌باشد. داشتن ایمان حقیقی بدین معنی نیست، بلکه به معنی تعهد نسبت به او نیز می‌باشد. داشتن ایمان حقیقی بدین معنی است که ما به گناهانمان اعتراف کرده (اول یوحنا ۱: ۹)، از آنها توبه کرده، ترکشان کنیم (لوقا ۱۳: ۳، ۵؛ اعمال ۲: ۳۸). اگر ما حقیقتا ایمان داشته باشیم، در حضور همگان با زبان خود، ایمان خود را به عیسی خداوند اعتراف کرده، مسیحی بودن خود را پنهان نخواهیم ساخت (متی ۱۰: ۳-۳۳؛ رومیان ۱۰: ۹-۱۰). ما همچنین حکم عیسی را برای تعمید یافتن، اطاعت خواهیم کرد (به متی ۲۸: ۱۹-۲۰؛ مرقس ۱۶: ۱۵-۱۶؛ اعمال ۲: ۳۸؛ و مقالۀ عمومی: «تعمید آب» مراجعه کنید).
گرچه نجات عملی است که خدا برای ما توسط مرگ عیسی مسیح بر صلیب انجام داد، اما لازم است که ما به این نجات ایمان داشته، به آن اتکا نماییم. اما باید به یاد بسپاریم که سر منشا و خاستگاه نجات، ما نیستیم بلکه خدا است، خدایی که آن را به فیض خود و مجانا به ما ارزانی می‌فرماید. ما نجات را با قدرت و تلاش خود و یا با اعمال نیکو به دست نمی‌آوریم (رومیان ۹: ۱۶)، بلکه توسط ایمان. ایمان به معنی انجام یک عمل یا وظیفه نیست که به جا آوردنش برای دریافت نجات ضروری باشد؛ ایمان یعنی فقط اعتماد و تکیه کردن به خدا و به فیض او (رومیان ۴: ۵).
به همین دلیل پولس رسول می‌فرماید که نجات و تمامی برکات آن، محض فیض و بوسیله ایمان حاصل می‌شود (افسسیان ۲: ۸). در آیات دیگر پولس واژۀ » بوسیله ایمان» را به جای «محض فیض بوسیله ایمان» به کار می‌برد و بدین شکل آن را به صورت موجزتری بیان می‌کند. ما توسط ایمان عادل شمرده می‌شویم (رومیان ۳: ۲۷-۲۸؛ غلاطیان ۲: ۱۵-۱۶)؛ توسط ایمان مقدس می‌شویم (اعمال۲۶: ۱۸، غلاطیان ۳: ۱-۵)؛ توسط ایمان در خانواده خدا متولد می‌شویم (یوحنا ۱: ۱۲-۱۳). اما ایمان خود عطایی از سوی خدا است؛ ما به هیچ وجه نمی‌توانیم به چیزی از خودمان افتخار کنیم (اعمال ۳: ۱۶؛ افسسیان ۲: ۹؛ فیلپیان ۱: ۲۹؛ دوم تیموتائوس ۲: ۲۵). ایمان را عیسی در ما به وجود می‌آورد و آن را تا به انتها حفظ نموده، کاملش می‌گرداند (عبرانیان ۲: ۱۲).
مثال پنجره می‌تواند به ما در درک رابطه بین فیض و ایمان کمک کند. توسط پنجره است که نور خورشید می‌تواند وارد اطاق ما شود، اما صرفا داشتن پنجره نمی‌تواند باعث شود که نور خورشید به درون اطاق ما بیاید. فیض به نور خورشید می‌ماند و ایمان نیز به پنجره. ما فیض خدا را توسط ایمان می‌یابیم، اما صرف ایمان داشتن به خودی خود لزوما بدین معنی نیست که شایستگی دریافت فیض خدا را داریم. ما می‌توانیم پنجره خود را به گونه‌ای با پردۀ بی ایمانی بپوشانیم که فیض خدا نتواند وارد شود. ایمان و توکل به خدا شرایط ضروری برای نجات ما هستند، اما سرمنشا و خاستگاه نجات ما نیستند.
ایمان و اعمال
سایر مذاهب دنیا تعلیم می‌دهند که انسان با انجام اعمال نیکو می‌تواند رستگار گردد. پیروان مذاهب دیگر تصورشان این است که مسیحیان نیز برای کسب نجات و رستگاری، اعمال نیکو انجام می‌دهند، زیرا می‌بینند که ایشان چنین اعمالی انجام می‌دهند. از این رو، بسیاری را نظر بر آن است که بین مسیحیت و مذاهب دیگر تفاوتی نیست.
اما این نظر درست نیست. تفاوت بین مسیحیت و مذاهب دیگر بسیار زیاد است. مسیحیان ابتدا نجات را دریافت می‌دارند؛ آنگاه، پس از آن است که حقیقتا قادر می‌شوند تا اعمال نیکو انجام دهند. ما اعمال نیکو انجام نمی‌دهیم تا نجات را کسب کنیم، بلکه اعمال نیکو انجام می‌دهیم چون قبلا نجات یافته ایم.
اما در این مورد نیز بسیاری از مسیحیان مرتکب خطای بزرگی می‌شوند. آنان تصور می‌کنند که برای اینکه نجات را حفظ کنند و آ را از دست ندهند، باید اعمال نیکو انجام دهند. اما به همان شکل که انسان با تلاش و عمل خود، نمی‌تواند به نجات و رستگاری دست یابد، با تلاش و کارهای نیک خود نیز قادر به حفظ آن نیست (غلاطیان ۳: ۳). نجات ما از آغاز تا پایان، بر فیض خدا استوار است و توسط ایمان دریافت می‌شود.
اما با اینکه این نکات کاملا درست است، مسیحیان باید خدا را اطاعت کنند و اعمالی را انجام دهند که او را خشنود می‌سازد. اگر در زندگی ما اعمال نیکو یا رفتار نیکو دیده نمی‌شود، این امر بدین معنی است که ایمان ما اصیل و راستین نیست. اعمال نیکو همواره با ایمان حقیقی همراهند (به یعقوب ۲۶۱۷ و تفسیر آن مراجعه کنید).
با مثالی از درخت، می‌توانیم رابطه بین ایمان و اعمال را درک کنیم. درخت برای آنکه میوه آورد، نخست باید زنده باشد؛ به همان شکل، یک فرد برای آنکه اعمال نیک به جا آورد، نخست باید از نظر روحانی و معنوی احیا گردد. اما کسانی که ایمان ندارند و از نجات بهره مند نیستند، هنوز مرده هستند! آنان قدرت انجام اعمال نیکویی را ندارند که خدا را خشنود می‌سازد. همانگونه که درختی مرده نمی‌تواند ثمر آورد، اشخاصی نیز که در گناه مرده اند و هنوز نجات نیافته اند، نمی‌توانند اعمالی حقیقتا نیکو انجام دهند، یعنی اعمالی که انگیزه انجامشان، محبتی عاری از خودخواهی نسبت به خدا و دیگر انسانها است. چنین اشخاصی برای نجات یافتن هنوز به اعمال خویش متکی هستند، نه به عمل خدا (رومیان ۴: ۴-۵). اعمال نیکوی حقیقتی نه به خاطر منافع شخصی، بلکه به خاطر دیگران انجام می‌شود و نشان دهندۀ محبت ما به خدا می‌باشد (یوحنا ۱۴: ۲۱).
از سوی دیگر، درخت میوه که زنده است، باید ثمر بیاورد؛ اگر ثمری نیاورد، یا مرده است، یا در حال مرگ. اگر بگوییم ایمان داریم ولی اعمال نیکو در زندگی ما دیده نشود، ایمان ما نمی‌تواند اصیل و راستین باشد (متی ۷: ۲۱؛ یوحنا ۲: ۴). اعمال نیکو دلیلی است بر حقیقی بودن ایمان ما؛ ایمان حقیقی پیوسته اعمال نیکو را به ثمر می‌آورد.
با این توضیحات، اگر مذاهب دیگر از انسانهای مرده انتظار دارند که اعمال نیکو انجام دهند، مانند آن است که از درختی مرده انتظار برود که میوه بدهد؛ گویی درخت با میوه آوردن، زنده می‌شود. اما بر اساس دیدگاه مسیحیت، انسان ابتدا باید حیات بیابد، آنگاه قادر خواهد شد ثمر بیاورد.
بنابراین، آنچه که «ما» موظف به انجامش هستیم، این است که ایمان خود را «به کار گیریم» و این کار را باید با ترک گناهان خود و اطاعت از خدا انجام دهیم. اگر از ایمانی حقیقی برخوردار باشیم، رفتاری کاملا متفاوت خواهیم داشت (رومیان ۸: ۱۳؛ اول قرنتیان ۶: ۹-۱۱؛ غلاطیان ۵: ۱۹-۲۶). اما انجام این اعمال تنها به این دلیل برای ما میسر است که خدا از پیش این قدرت را به ما داده است تا این اعمال را انجام دهیم. او حیاتی نوین، فکری نوین و طبیعتی نوین به ما داده است؛ به این علت ما قادر می‌گردیم زندگی خدا پسندانه‌ای در پیش گیریم. «پس‌ای عزیزان من ... نجات خود را به ترس و لرز بعمل آورید. زیرا خداست که در شما برحسب رضامندی خود، هم اراده و هم فعل را بعمل ایجاد می‌کند»

Monday, May 13, 2013

بیداری روحانی

بیداری روحانی 
بسیاری از آنانی که برای نخستین بار نزد مسیح می‌آیند و به او ایمان می‌آورند، عمیقا احساس خوشی، محبت و آزادی می‌کنند. آنان خود را به عیسی نزدیک احساس می‌کنند. قلب آنان در اشتیاق به خدمت او می‌سوزد. اما با گذشت زمان، شور و شوق ابتدایی آنان به تدریج کاهش یافته، اغلب دیگر اثری از آن دیده نمی‌شود. چرا چنین می‌شود؟ چه اتفاقی می‌افتد؟ ما چگونه می‌توانیم تجارب اولیه روحانی خود را مجددا تجربه کنیم؟ 
در زندگی مسیحی ما، مشکلی بزرگتر از این نیست که شور وشوق و محبتمان نسبت به عیسی کم شود. عیسی این سخنان هراس آور را خطاب به کلیسای افسس بر زبان آورد: «لکن‌ بحثی‌ بر تو دارم‌ که‌ محبت‌ نخستین‌ خود را ترک‌ کرده‌ای. پس‌ بخاطر آر که‌ از کجا افتاده‌ای‌ و توبه‌ کن‌ و اعمال‌ نخست‌ را بعمل‌ آور والا بزودی‌ نزد تو می‌آیم‌ و چراغدانت‌ را ازمکانش‌ نقل‌ می‌کنم‌» (مکاشفه ۲: ۴-۵). 
هرگاه شخصی ملکوت ظلمت شیطان را ترک می‌کند و توسط ایمان به مسیح وارد ملکوت خدا می‌شود، شیطان بسیار خشمگین می‌گردد. بنابراین، از لحظه‌ای که شخصی مسیحی می‌شود، شیطان با هر سلاحی که در اختیار دارد، او را مورد حمله قرار می‌دهد. هدف اصلی شیطان این است که محبت ایماندار را نسبت به عیسی از بین ببرد. او می‌داند که نمی‌تواند یک ایماندار را از دستان عیسی برباید (یوحنا ۱۰: ۲۸)، اما می‌تواند او را به ایمانداری غیر موثر تبدیل کند و او را به شخصی عاری از محبت و نشاط تبدیل سازد. و او اغلب موفق به انجام این کار می‌شود. 
به همین جهت، ما اغلب نیاز داریم تا از نظر روحانی بیدار شویم. و این امر نه تنها نیاز اشخاص است، بلکه کلیساها نیز به چنین بیداریی نیاز دارند. ما باید پیوسته خود را تفتیش نماییم. آیا ما عیسی را بیش از هر چیز دیگر در جهان دوست داریم (مرقس ۱۲: ۳۰)؟ آیا ملکوت خدا را قبل از هر چیز دیگری می‌طلبیم (متی ۶: ۳۳)؟ آیا ما با دیگر خواهران و برادران مسیحی خود در محبت و مشارکت کامل به سر می‌بریم (اول یوحنا ۱: ۷، ۴: ۲۰)؟ آیا هر روزه ثمره روح‌القدس را در زندگی خود تجربه می‌کنیم (غلاطیان ۵: ۲۲-۲۳)؟ آیا در زندگی ما قدرت روحانی وجود دارد؟ در کلیسای ما چطور (لوقا ۲۴: ۴۹؛ اعمال ۱: ۸)؟ اگر پاسخ هر یک از این سوالات منفی باشد، پیدا است که به بیداری روحانی و تجدید حیات نیاز داریم. 
یکی از دلایل اصلی مطالعه کلام خدا این است که تجدید حیات و بیداری روحانی را تجربه کنیم. یکی از دلایل نوشته شدن این کتاب تفسیر نیز همین است. هنگامی که این تفسیر را مطالعه می‌کنید، دعای شما این باشد که کلام خدا برای شما معنی و قدرت جدیدی بیابد و مانند چشمه حیات در قلبتان جاری شود. هنگامی که این کتاب تفسیر را مطالعه می‌کنید، برای بیداری در قلبتان و کلیسایتان دعا کنید. 
اکنون بیایید به موضوع بیداری روحانی نگاهی بیندازیم. قبل از هر چیز، ببینیم بیداری روحانی چیست؟ بیداری روحانی احیا شدن محبت نخستینمان نسبت به مسیح است. بیداری روحانی به معنی سلوک کردن در نور همراه با عیسی است و نیز به این معنی است که به او اجازه بدهیم که در ما زندگی کند. بیداری روحانی به معنی بازگشت به حالت سلامت روحانی پس از یک دوران ضعف و رکود است. بیداری روحانی به معنی تصدیق گناهانمان و درخواست از عیسی به جهت آمرزش و پاک شدن است. بیداری روحانی به معنی سپردن عنان بخشهای مختلف زندگی مان به دستهای عیسی است. 
بیداری روحانی زمان جد و جهد عمیق روحانی است. با وجود این، بیداری روحانی به معنی غرق شدن در عواطف افسار گسیخته نیست؛ بلکه زمان دعا، تعمق و ارزیابی عمیق وضعیت روحانی خویشتن می‌باشد؛ و نیز زمان نزدیک شدن به عیسی است. بیداری روحانی همچنین زمان عیان شدن دو رویی و خود فریبی ما است. بیداری روحانی زمان آشکار شدن نزاع، روحیه عیب جویی و تلخی در کلیسا و نیز زمان توبه کردن از آنها است. بیداری روحانی زمان وقوع تغیرات عمیق در ما است به گونه‌ای که دیگران تحت تاثیر قرار گیرند و جذب مسیح شوند. علاوه بر همه اینها، بیداری روحانی زمان نازل شدن قدرتمندانه روح‌القدس بر ما است تا هم در ما و هم در کلیسا عمل کند. بیداری روحانی چگونه آغاز می‌شود؟ بیداری روحانی تقریبا همیشه با آگاهی از گناهان و اعتراف به آنها آغاز می‌شود. وجود گناه یکی از دلایلی است که وقوع بیداری روحانی را اجتناب ناپذیر می‌سازد. روش اصلی شیطان، وسوسه ما به گناه کردن است. هنگامی که ما گناه می‌کنیم، از خدا جدا می‌شویم و روح قدوس خدا را در درون خود محزون می‌سازیم. در این حالت، مشارکت ما با عیسی قطع می‌شود و ما خوشی، آرامش و قدرت خود را از دست می‌دهیم. اگر گناهی در ما نباشد، نیازی به بیداری روحانی نخواهیم داشت. بنابراین، بیداری روحانی با تصدیق گناهان و اعتراف به آنها آغاز می‌شود. 
ما دوست نداریم خود را گناهکار به حساب بیاوریم. ما گناهان خود را تقلیل می‌دهیم و حتی گاهی وجود آنها را هم انکار می‌کنیم. گاه وضعیت ما به وضعیت آن جوان ثروتمند می‌ماند که به عیسی گفت از دوران کودکی همه احکام را حفظ کرده است (مرقس ۱۰: ۱۷-۲۱). او اطمینان داشت که هیچ گناهی در زندگی‌اش نیست! 
اما حتی اگر ما گناه خود را نبینیم، خدا همه چیز را می‌بیند. گناه صرفا زیر پا گذاشتن یک حکم الهی نیست. هر آنچه که با اراده مکشوف شده خدا در کتاب مقدس تضاد داشته باشد، گناه محسوب می‌شود. به این ترتیب، گناه شامل برخوردها و نگرشهای نادرست نیز می‌شود، یعنی شامل خود پرستی، غرور، حسادت، طمع، رنجش و تلخی، اضطراب و بی وفایی. گناه تنها به معنی انجام عمل نادرست نیست، بلکه به معنی انجام ندادن عمل صحیح نیز می‌باشد (یعقوب ۴: ۱۷). گناه به معنی دوست نداشتن خدا با تمامی دل و تمامی جان و تمامی فکر و تمامی قوت است (مرقس ۱۲: ۳۰). گناه به معنی دوست نداشتن همسایه مان همچون نفس خودمان می‌باشد (مرقس ۱۲: ۳۱). گناه به معنی عدم مقاومت تا آخر است (مرقس ۱۳: ۱۳). گناه به معنی نرساندن پیام انجیل به دیگران است، در شرایطی که فرصت انجامش را داریم (اول پطرس ۳: ۱۵). گناه به معنی عدم رسیدگی به نیاز برادرمان است (متی ۲۵: ۴۱-۴۵). با این اوصاف، چه کسی از میان ما می‌تواند بگوید که گناهی در زندگی‌اش نیست (اول یوحنا ۱: ۸)؟ 
بنابراین، نخستین گام در بیداری روحانی، اعتراف کردن به گناهانمان است. بیایید بهایی را که عیسی برای پاک کردن ما از گناهانمان پرداخت، به یاد آوریم و از روح‌القدس بخواهیم تا گناهان مخفی مان را بر ما مکشوف سازد. اکنون سوالاتی را مطرح خواهیم ساخت. این سوالات را از خودتان بپرسید. جوابی که به هر یک از آنها می‌دهید، مشخص می‌سازد که کدام قسمتها از زندگی تان را هنوز به حاکمیت عیسی تسلیم نکرده اید. 
آیا چیزی هست که من آن را بیشتر از خدا دوست داشته باشم، مانند خانواده ام، کارم، لذت و خوشی و خودم (متی ۶: ۳۳؛ مرقس ۱۲: ۳۰)؟ 
آیا در مورد شرایط خاصی در زندگی ام علیه خدا گله و شکایت کرده ام (اول قرنتیان ۱۰: ۱۰؛ فیلیپیان ۲: ۱۴؛ اول تسالونیکیان ۵: ۱۸)؟ 
آیا دوست دارم مورد تحسین دیگران واقع شوم؟ آیا دوست دارم به خاطر کار نیکویی که انجام داده ام، تحسین شوم؟ آیا دوست دارم که در مرکز توجه دیگران باشم (متی ۶: ۱-۵؛ یوحنا ۱۲: ۴۳)؟ 
آیا نسبت به دیگران ناشکیبا هستم؟ آیا روحیه عیب جویی دارم؟ آیا هنگامی که دیگران از من انتقاد می‌کنند، نسبت به این موضوع حساسیت دارم و از کوره در می‌روم؟ آیا در ارتباط با دیگران زود رنج هستم؟ آیا تلخی و آزردگی خاصی در قلبم وجود دارد (عبرانیان ۱۲: ۱۵)؟ 
آیا شخصی لجباز هستم؟ آیا شخصی متعصب و اهل نزاع و مجادله هستم؟ آیا همیشه مطمئنم که حق با من است؟ آیا سخنان گزنده و طعنه آمیز به دیگران می‌زنم (فیلیپیان ۲: ۳؛ افسسیان ۵: ۲۱)؟ 
آیا از سخنان دیگران می‌ترسم؟ آیا از زیر بار مسئولیت شانه خالی می‌کنم؟ آیا استعدادهایی را که خدا به من بخشیده است، پنهان می‌کنم (متی ۲۵: ۲۴-۲۸)؟ 
آیا نسبت به کسی حسودم؟ آیا هنگامی که کسی شکست می‌خورد، در عمق قلبم خوشحال می‌شوم؟ آیا هنگامی که کسی به موفقیت دست می‌یابد، در عمق قلبم غمگین می‌شوم (متی ۲۵: ۲۴-۲۸)؟ 
آیا موضوعی هست که در مورد آن با صداقت کامل رفتار نکرده ام؟ آیا حقیقتی هست که آن را پنهان ساخته ام؟ آیا تلاش می‌کنم ضعف‌های خود را بپوشانم؟ آیا سعی می‌کنم تصویری غیر واقعی از خود به دیگران بدهم که با تصویر واقعی خودم منطبق نیست؟ آیا در مورد مسائل مختلف اغراق می‌کنم (متی ۲۳: ۲۷-۲۸؛ یعقوب ۵: ۱۶)؟ 
آیا شخصی دلسرد و افسرده هستم؟ از توکل کردن کامل به خدا سر باز می‌زنم؟ آیا ایمان و اتکایم به خدا ضعیف شده است (رومیان ۱: ۱۷، ۱۴: ۲۳؛ عبرانیان ۱۱: ۶)؟ 
آیا زندگی روحانی من شکلی ظاهری دارد و نشاط روحانی ام را از دست داده ام؟ آیا نگرانی خود را نسبت به کسانی که مسیح را نمی‌شناسند، از دست داده ام؟ آیا از نظر روحانی ضعیف شده ام؟ آیا زندگی روحانی ام نه سرد و نه گرم هست؟ آیا زندگی مبتنی بر شاگردی را ترک کرده ام (مرقس ۸: ۳۴؛ مکاشفه ۲: ۴-۵، ۳: ۱۵-۱۶)؟ 
آیا با دنیا همنوا شده ام؟ آیا همانند بی ایمانان فکر می‌کنم؟ آیا شروع به دوست داشتن دنیا و لذت‌های آن کرده ام (رومیان ۱۲: ۲؛ اول یوحنا ۲: ۱۵-۱۷)؟ 
اگر پاسخ هر یک از این سوالات مثبت باشد، یعنی اینکه در آن زمینه گناه می‌کنیم؛ این گناه را باید نزد خدا اعتراف کنیم. اگر چنین کنیم، راه را برای خدا باز کرده ایم تا ما را بیدار سازد. اما اگر چنین نکنیم، روز به روز ضعیف تر شده، از خدا بیشتر دور می‌شویم. 
گام دوم در بیداری روحانی توبه کردن از تمامی گناهانی است که روح‌القدس بر ما مکشوف می‌سازد. توبه به معنی تاسف عمیق از گناهانمان و سپس ترک کردن کامل آنها است. هنگامی که چنین می‌کنیم، خدا ما را می‌بخشد و ما را پاک می‌سازد (اول یوحنا ۱: ۹). اگر این بخشش و پاک شدن از گناهان را تجربه نکنیم، تنها یک دلیل برای این امر می‌تواند وجود داشته باشد و آن این است که به شکل کامل از گناهانمان بازگشت نکرده ایم. 
گام سوم در بیداری روحانی، جبران خطایی است که نسبت به کسی مرتکب شده ایم (متی ۵: ۲۳-۲۴؛ لوقا ۱۹: ۸). شاید نیاز باشد که از کسی عذر خواهی کنیم، شاید نیاز باشد تا اموال کسی را که تصاحب کرده ایم، به او باز گردانیم. شاید نیاز باشد برای اعادده حیثیت کسی که از او بدگویی کرده ایم، کاری انجام دهیم. و مهم تر از همه، شاید لازم باشد تا کسی را ببخشیم زیرا رنجش و تلخی نسبت به شخصی دیگر، گناهی بزرگ است (متی ۶: ۱۲، ۱۴-۱۵). 
گام چهارم در بیداری روحانی، وقف مجدد زندگی مان به مسیح است. ما باید تمامی بخشهای زندگی خود را به او تسلیم کنیم و نباید از تسلیم کردن چیزی ابا کنیم. ما باید با تمام وجود آماده اطاعت کردن از او باشیم و آنچه را که او از ما می‌خواهد، انجام دهیم (یوحنا ۱۴: ۱۵). ما متعلق به خود نیستیم، بلکه به او تعلق داریم (اول قرنتیان ۶: ۱۹-۲۰). 
گام پنجم در بیداری روحانی، اعلام کردن آن وعده‌هایی است که خدا به کسانی که با قلبی قروتن و توبه کار به نزد او باز می‌گردند، وعده داده است. ما باید قلب خود را باز کنیم تا روح‌القدس آن را پُر سازد. خدا به ما حکم کرده که از روح‌القدس پُر شویم (افسسیان ۵: ۸). بنابراین، ما باید مشتاق پُر شدن از روح‌القدس باشیم؛ باید خود را تقدیم خدا کنیم تا پُر شویم (رومیان ۱۲: ۱). ما باید از خدا بخواهیم تا ما را پُر سازد (متی ۷: ۷-۸؛ لوقا ۱۱: ۱۳). 
گام ششم در بیداری روحانی، اطاعت از روح‌القدس در زندگی است. کسی که زندگی‌اش تحت تسلط روح‌القدس نیست، نمی‌تواند از روح‌القدس پُر شود. پولس رسول می‌نویسد: «اما می‌گویم‌ به‌ روح‌ رفتار کنید، پس‌ شهوات‌ جسم‌ را به‌جا نخواهید آورد» (غلاطیان ۵: ۱۶). این امر کلید اصلی موفقیت و پیروزی در زندگی مسیحی است. داشتن یک زندگی پیروزمندانه بدین معنی است که مسیح خودش در ما زندگی کند (غلاطیان ۲: ۲۰). بنابراین، هدف ما این است که به شباهت مسیح درآییم (رومیان ۸: ۲۱). هدفی عالی تر از این نمی‌توان متصور شد. 
بنابراین، برای تجربه کردن بیداری روحانی، باید این گامها را برداریم. اما این موضوع را به یاد داشته باشید که خود عمل بیدار شدن، تماما توسط روح‌القدس تحقق می‌یابد، به طریقی که او می‌خواهد و در زمانی که او معین می‌کند. پس از برداشتن همه این گامها، باید با انتظار به او بنگریم. 
«و قوم‌ من‌ كه‌ به‌ اسم‌ من‌ نامیده‌ شده‌اند متواضع‌ شوند، و دعا كرده‌، طالب‌ حضور من‌ باشند، و از راههای‌ بد خویش‌ بازگشت‌ نمایند، آنگاه‌ من‌ از آسمان‌ اجابت‌ خواهم‌ فرمود، و گناهان‌ ایشان‌ را خواهم‌ آمرزید و زمین‌ ایشان‌ را شفا خواهم‌ داد» (دوم تواریخ ۷: ۱۴).