طریق نجات
شرایط انسان
تمامی انسانها، بنا بر طبیعت خود، گناهکارند (رومیان ۳: ۱۰-۱۲). نخستین زن و مرد مرتکب گناه شدند (پیدایش ۳: ۱-۶)، و از آن زمان تا کنون هر مرد، زن و کودکی مرتکب گناه شده است (رومیان ۳: ۲۳). نتیجه این وضعیت، مرگ جسمانی (رومیان ۵: ۱۲) و مرگ روحانی بوده است (رومیان ۷: ۱۱، افسسیان ۲: ۱). انسانهایی که نجات نیافته اند، اسیر گناه میباشند و از ارتکاب بدی گریزی ندارند (رومیان ۶: ۱۷-۲۱)، و دشمنان خدا هستند (رومیان ۸: ۷). بسیاری از انسانها با انجام اعمال نیکو، سعی میکنند به اشخاصی عادل تبدیل شوند. اما اشعیا میگوید که اعمال نیکوی ما مانند لته ملوث است (اشعیا ۶۴: ۶) و برای نجات ما هیچ سودی ندارند. برخی دیگر نیز سعی میکند با اطاعت از احکام الهی که در شریعت آمده، و در عهد عتیق ثبت شده، اشخاصی عادل گردند؛ اما این طریق نیز نتیجهای ندارد (به غلاطیان ۲: ۱۵-۱۶، ۳: ۱۱ و تفسیر آن مراجعه کنید).
انسانها با خواست و اعمال خود نمیتوانند نجات یابند (رومیان ۹: ۱۶). نجات ایشان تنها توسط فیض و رحمت الهی میسر است (به افسسیان ۲: ۸-۹، تیطس ۳: ۴-۷ و تفسیر آن مراجعه کنید).
عمل خدا
خدا هر آنچه را که برای نجات لازم بوده است، انجام داده است. پولس رسول در رومیان ۸: ۲۹-۳۰ کارهایی را که خدا برای نجات ما انجام داده است، به ترتیب ذکر کرده است. خدا پیش از آفرینش جهان، مطابق پیش دانی خود، مقدر کرد که شبیه پسرش شویم (رومیان ۸: ۲۹، اول پطرس ۲: ۲). او همچنین ما را میخواند، ما را عادل میگرداند و ما را جلال میدهد (رومیان ۸: ۳۰). تمامی این اصطلاحات و همچنین ااصطلاحات مشابه دیگر، بیان کنندۀ کاری است که خدا برای ما انجام داده؛ مجموع این کارها در واژه «نجات» خلاصه شده است.
خدا ما را خوانده است. کتاب مقدس به ما میگوید که هیچکس نمیتواند به سوی عیسی بیاید مگر اینکه پدر او را جذب کند (یوحنا ۶: ۴۴)؛ و ما نمیتوانیم پدر را بشناسیم مگر اینکه پسر او را بر ما مکشوف سازد (متی ۱۱: ۲۷). انسان در وضعیت گناه آلود خود، نمیتواند امور مربوط به روح خدا را درک کند (اول قرنتیان ۲: ۱۴). دعوت خدا از انسان بسیار اهمیت دارد، در غیر این صورت هیچکس قادر نخواهد بود به سوی او بازگردد (به مقالۀ عمومی: «نجات – جبر یا اختیار؟» مراجعه کنید).
خدا همچنین ما را «عادل» گردانیده است. این واژۀ بدین معنی نیست که خدا واقعا ما را عادل ساخته است، بلکه معنی آن این است که او «ما را عادل اعلام میکند» یا «عادل به حساب میآورد». این عمل خدا، عملی قضایی محسوب میشود که توسط آن به فیض او مجانا گناهان ما آمرزیده میشود؛ این امر بر اساس فدیه مسیح بر صلیب میسر میشود (رومیان ۳: ۲۴). خدا نمیتواند گناه را نادیده بگیرد و باید گناه را جزا دهد. در مسیح، خدا خودش برای گناهان انسان کفاره را پرداخت کرد. این عمل وی او را قادر میسازد که ما را بیامرزد و ما را «عادل محسوب نماید» (به رومیان ۳: ۲۵-۲۶ و تفسیر آن و نیز به مقالۀ عمومی: «عیسی مسیح» مراجعه کنید).
خدا نه تنها ما را عادل محسوب میکند، بلکه طبیعت نوینی نیز به ما میدهد که ما را قادر میسازد تا زندگی یی همانند فردی عادل داشته باشیم. این امر در واژه «تولد تازه» دیده میشود. ما در گناه مرده بودیم، اما میتوانیم در عیسی مسیح «زنده» باشیم (رومیان ۸: ۱۰-۱۱، افسسیان ۲: ۱-۵). عیسی فرمود که ما باید از سر نو مولود شویم (به یوحنا ۳: ۳، ۵-۷ و تفسیر آن مراجعه کنید).
ما توسط کلام خدا که زنده و تا ابدالاباد باقی است، تولد تازه یافته ایم (اول پطرس ۱: ۲۳). هنگامی که ما نجات مییابیم، طبیعت کهنه ما اصلاح نمیشود، بلکه طبیعت روحانی تازهای مییابیم که توانایی اطاعت از خدا را دارد (افسسیان ۴: ۲۲-۲۴) و ما خلقت تازه میشویم (دوم قرنتیان ۵: ۱۷). برخی مسیحیان بر این عقیده اند که این «تولد تازه» با تعمید آب مرتبط است (به تیطس ۳: ۵ و به مقالۀ عمومی: «تعمید آب» مراجعه کنید).
با وجود این، خدا نه تنها ما را عادل محسوب میکند و طبیعت جدیدی به ما میدهد که ما را قادر میسازد که عادل باشیم، بلکه به ما کمک نیز میکند که واقعا عادل شویم. او ما را «تقدیس» میکند، یعنی از تقدس خود به ما عطا میکند. عیسی نه تنها انسان را از مجازات گناه آزاد میسازد، بلکه همچنین قوم خود را از گناهانشان پاک میسازد. (متی ۱: ۲۱، رومیان ۶: ۲۲). به یک معنی، ما توسط قربانی عیسی مسیح که یکبار انجام شد، قبلا مقدس شده ایم (عبرانیان ۱۰: ۱۰). ما قبلا مقدسین خوانده شده ایم (افسسیان ۱: ۱، فیلیپیان ۱: ۱). اما به معنی دیگر، ما اغلب در زندگی روزمره مان تقدس را تجربه نمیکنیم. بنابراین، کتاب مقدس در مورد عمل مداوم و مستمر روحالقدس در تقدس نمودن ما سخن میگوید (به رومیان ۷: ۲۴-۲۵، ۸: ۱۰-۱۱، غلاطیان ۳: ۳ و مقالۀ عمومی: «روحالقدس» مراجعه کنید).
خدا همچنین ما را «جلال» میدهد (رومیان۸: ۳۰). واژه جلال یافتن به قیام بدنهای ما و حیات ابدی ما اشاره دارد. عیسی دعا کرد که ما جلال او را همواره مشاهده کنیم (یوحنا ۱۷: ۳۴)؛ پولس نیز میفرماید که ما در این جلال سهیم خواهیم شد (رومیان ۸: ۱۷). بدنهای فعلی ما به بدنهای پر جلال مبدل خواهند شد (اول قرنتیان ۱۵: ۴۲-۴۴)، و مرگ مغلوب خواهد شد (اول قرنتیان ۱۵: ۵۴-۵۷). پولس خاطر نشان میسازد که نجات ما نه تنها به این جهان، بلکه به جهان آینده نیز مربوط میشود. قیام بدنهای ما، بخشی مرکزی از امید ما به آینده است (اول قرنتیان ۱۵: ۱۲-۲۰)؛ خدا حیات جاودانی را به وعده داده است (به یوحنا ۳: ۱۶ و ۱۰: ۲۸ مراجعه کنید).
در کتاب مقدس اصطلاحات دیگری نیز وجود دارد که نجات ما را تشریح میکند. برای مثال، ما در مسیح «فدیه» شده ایم (افسسیان ۱: ۷) . فدیه یا باز خرید به معنی «رهایی یافتن در اثر پرداخت بها» است. عیسی مسیح ما را از گناه (تیطس ۲: ۱۴) و لعنت شریعت (غلاطیان ۳: ۱۳) رهایی داد و ما را برای خدا بازخرید کرد (اعمال ۲۰: ۲۸، مکاشفه ۵: ۹). ما به قیمتی خریده شده ایم (اول قرنتیان ۶: ۲۰)، یعنی به قیمت خون او (اول پطرس ۱: ۱۸-۱۹).
واژۀ دیگری که نجات ما را تشریح میکند، واژه «فرزند خواندگی» است، که به معنی فرزند خدا شدن است. خدای پدر ما را از قبل تعیین نمود تا او را پسر خوانده شویم (افسسیان ۱: ۵). وی این کار را توسط کار عیسی مسیح و وارد شدن روحالقدس به زندگی مان تحقق میبخشد (رومیان ۸: ۱۴-۱۷، غلاطیان ۴: ۵-۷). در حال حاضر، ما تنها نوبر میراث خویش را یافته ایم. اما پولس رسول در مورد تجربهای در آینده سخن میگوید که پسر خواندگی است؛ این عمل در آینده به شکل کامل صورت خواهد پذیرفت، یعنی زمانی که بدنهای ما قیام کند، ما به عنوان دختران و پسران خدا، به شکل کامل از حقوق فرزند خواندگی خود بهره مند خواهیم شد (رومیان ۸: ۱۸-۲۵؛ افسسیان ۱: ۱۳-۱۴).
بنابراین، مشاهده میکنیم که نجات واژهای است که به سه زمان مربوط میشود، یعنی به گذشته، حال و آینده. ما قبلا نجات یافته ایم (افسسیان ۲: ۵، ۸، دوم تیموتائوس ۱: ۹). اکنون نیز در حال نجات یافتن میباشیم (اول قرنتیان ۱: ۱۸، دوم قرنتیان ۲: ۱۵، فیلیپیان ۲: ۱۲-۱۳)؛ و در آینده نیز نجات خواهیم یافت (رومیان ۱۳: ۱۱، اول تسالونیکیان ۵: ۹، اول پطرس ۱: ۵). یا به عبارتی دیگر، در گذشته ما «عادل شده"، «فدیه داده شده» و صاحب «طبیعتی تازه» شده ایم؛ در زمان حال «تقدیس» میشویم؛ و در آینده به شکل کامل «فرزند خواندگی» را تجربه خواهیم کرد و بدنهایمان «جلال» خواهد یافت.
واکنش انسان
انسان نمیتواند خود را نجات دهد؛ نجات او تنها توسط فیض و رحمت خدا میسر است. اما این سخن بدین معنی نیست که انسان سهمی در نجات خویش ندارد و اگر چه عیسی بر صلیب گناهان تمام جهان را بر خود گرفت (یوحنا ۱: ۲۹)، اما همۀ انسانها این نجات را نمییابند. برای دریافت نجاتی که خدا ارزانی میفرماید، فقط یک قدم باید برداشت، و آن ایمان به مسیح است (یوحنا ۳: ۱۶-۱۸، اعمال ۱۶: ۳۱).
ایمان به مسیح نه تنها به معنی ایمان به این حقیقت است که عیسی همان مسیح موعود و پسر خدا است (یوحنا ۸: ۲۴)، بلکه به معنی پذیرش مسیح در قلب و توکل کامل به او است (دوم تیموتائوس ۱: ۱۲). ایمان فقط به معنی شناخت عیسی نیست، بلکه به معنی تعهد قلبی نسبت به او نیز میباشد. داشتن ایمان حقیقی بدین معنی نیست، بلکه به معنی تعهد نسبت به او نیز میباشد. داشتن ایمان حقیقی بدین معنی است که ما به گناهانمان اعتراف کرده (اول یوحنا ۱: ۹)، از آنها توبه کرده، ترکشان کنیم (لوقا ۱۳: ۳، ۵؛ اعمال ۲: ۳۸). اگر ما حقیقتا ایمان داشته باشیم، در حضور همگان با زبان خود، ایمان خود را به عیسی خداوند اعتراف کرده، مسیحی بودن خود را پنهان نخواهیم ساخت (متی ۱۰: ۳-۳۳؛ رومیان ۱۰: ۹-۱۰). ما همچنین حکم عیسی را برای تعمید یافتن، اطاعت خواهیم کرد (به متی ۲۸: ۱۹-۲۰؛ مرقس ۱۶: ۱۵-۱۶؛ اعمال ۲: ۳۸؛ و مقالۀ عمومی: «تعمید آب» مراجعه کنید).
گرچه نجات عملی است که خدا برای ما توسط مرگ عیسی مسیح بر صلیب انجام داد، اما لازم است که ما به این نجات ایمان داشته، به آن اتکا نماییم. اما باید به یاد بسپاریم که سر منشا و خاستگاه نجات، ما نیستیم بلکه خدا است، خدایی که آن را به فیض خود و مجانا به ما ارزانی میفرماید. ما نجات را با قدرت و تلاش خود و یا با اعمال نیکو به دست نمیآوریم (رومیان ۹: ۱۶)، بلکه توسط ایمان. ایمان به معنی انجام یک عمل یا وظیفه نیست که به جا آوردنش برای دریافت نجات ضروری باشد؛ ایمان یعنی فقط اعتماد و تکیه کردن به خدا و به فیض او (رومیان ۴: ۵).
به همین دلیل پولس رسول میفرماید که نجات و تمامی برکات آن، محض فیض و بوسیله ایمان حاصل میشود (افسسیان ۲: ۸). در آیات دیگر پولس واژۀ » بوسیله ایمان» را به جای «محض فیض بوسیله ایمان» به کار میبرد و بدین شکل آن را به صورت موجزتری بیان میکند. ما توسط ایمان عادل شمرده میشویم (رومیان ۳: ۲۷-۲۸؛ غلاطیان ۲: ۱۵-۱۶)؛ توسط ایمان مقدس میشویم (اعمال۲۶: ۱۸، غلاطیان ۳: ۱-۵)؛ توسط ایمان در خانواده خدا متولد میشویم (یوحنا ۱: ۱۲-۱۳). اما ایمان خود عطایی از سوی خدا است؛ ما به هیچ وجه نمیتوانیم به چیزی از خودمان افتخار کنیم (اعمال ۳: ۱۶؛ افسسیان ۲: ۹؛ فیلپیان ۱: ۲۹؛ دوم تیموتائوس ۲: ۲۵). ایمان را عیسی در ما به وجود میآورد و آن را تا به انتها حفظ نموده، کاملش میگرداند (عبرانیان ۲: ۱۲).
مثال پنجره میتواند به ما در درک رابطه بین فیض و ایمان کمک کند. توسط پنجره است که نور خورشید میتواند وارد اطاق ما شود، اما صرفا داشتن پنجره نمیتواند باعث شود که نور خورشید به درون اطاق ما بیاید. فیض به نور خورشید میماند و ایمان نیز به پنجره. ما فیض خدا را توسط ایمان مییابیم، اما صرف ایمان داشتن به خودی خود لزوما بدین معنی نیست که شایستگی دریافت فیض خدا را داریم. ما میتوانیم پنجره خود را به گونهای با پردۀ بی ایمانی بپوشانیم که فیض خدا نتواند وارد شود. ایمان و توکل به خدا شرایط ضروری برای نجات ما هستند، اما سرمنشا و خاستگاه نجات ما نیستند.
ایمان و اعمال
سایر مذاهب دنیا تعلیم میدهند که انسان با انجام اعمال نیکو میتواند رستگار گردد. پیروان مذاهب دیگر تصورشان این است که مسیحیان نیز برای کسب نجات و رستگاری، اعمال نیکو انجام میدهند، زیرا میبینند که ایشان چنین اعمالی انجام میدهند. از این رو، بسیاری را نظر بر آن است که بین مسیحیت و مذاهب دیگر تفاوتی نیست.
اما این نظر درست نیست. تفاوت بین مسیحیت و مذاهب دیگر بسیار زیاد است. مسیحیان ابتدا نجات را دریافت میدارند؛ آنگاه، پس از آن است که حقیقتا قادر میشوند تا اعمال نیکو انجام دهند. ما اعمال نیکو انجام نمیدهیم تا نجات را کسب کنیم، بلکه اعمال نیکو انجام میدهیم چون قبلا نجات یافته ایم.
اما در این مورد نیز بسیاری از مسیحیان مرتکب خطای بزرگی میشوند. آنان تصور میکنند که برای اینکه نجات را حفظ کنند و آ را از دست ندهند، باید اعمال نیکو انجام دهند. اما به همان شکل که انسان با تلاش و عمل خود، نمیتواند به نجات و رستگاری دست یابد، با تلاش و کارهای نیک خود نیز قادر به حفظ آن نیست (غلاطیان ۳: ۳). نجات ما از آغاز تا پایان، بر فیض خدا استوار است و توسط ایمان دریافت میشود.
اما با اینکه این نکات کاملا درست است، مسیحیان باید خدا را اطاعت کنند و اعمالی را انجام دهند که او را خشنود میسازد. اگر در زندگی ما اعمال نیکو یا رفتار نیکو دیده نمیشود، این امر بدین معنی است که ایمان ما اصیل و راستین نیست. اعمال نیکو همواره با ایمان حقیقی همراهند (به یعقوب ۲۶۱۷ و تفسیر آن مراجعه کنید).
با مثالی از درخت، میتوانیم رابطه بین ایمان و اعمال را درک کنیم. درخت برای آنکه میوه آورد، نخست باید زنده باشد؛ به همان شکل، یک فرد برای آنکه اعمال نیک به جا آورد، نخست باید از نظر روحانی و معنوی احیا گردد. اما کسانی که ایمان ندارند و از نجات بهره مند نیستند، هنوز مرده هستند! آنان قدرت انجام اعمال نیکویی را ندارند که خدا را خشنود میسازد. همانگونه که درختی مرده نمیتواند ثمر آورد، اشخاصی نیز که در گناه مرده اند و هنوز نجات نیافته اند، نمیتوانند اعمالی حقیقتا نیکو انجام دهند، یعنی اعمالی که انگیزه انجامشان، محبتی عاری از خودخواهی نسبت به خدا و دیگر انسانها است. چنین اشخاصی برای نجات یافتن هنوز به اعمال خویش متکی هستند، نه به عمل خدا (رومیان ۴: ۴-۵). اعمال نیکوی حقیقتی نه به خاطر منافع شخصی، بلکه به خاطر دیگران انجام میشود و نشان دهندۀ محبت ما به خدا میباشد (یوحنا ۱۴: ۲۱).
از سوی دیگر، درخت میوه که زنده است، باید ثمر بیاورد؛ اگر ثمری نیاورد، یا مرده است، یا در حال مرگ. اگر بگوییم ایمان داریم ولی اعمال نیکو در زندگی ما دیده نشود، ایمان ما نمیتواند اصیل و راستین باشد (متی ۷: ۲۱؛ یوحنا ۲: ۴). اعمال نیکو دلیلی است بر حقیقی بودن ایمان ما؛ ایمان حقیقی پیوسته اعمال نیکو را به ثمر میآورد.
با این توضیحات، اگر مذاهب دیگر از انسانهای مرده انتظار دارند که اعمال نیکو انجام دهند، مانند آن است که از درختی مرده انتظار برود که میوه بدهد؛ گویی درخت با میوه آوردن، زنده میشود. اما بر اساس دیدگاه مسیحیت، انسان ابتدا باید حیات بیابد، آنگاه قادر خواهد شد ثمر بیاورد.
بنابراین، آنچه که «ما» موظف به انجامش هستیم، این است که ایمان خود را «به کار گیریم» و این کار را باید با ترک گناهان خود و اطاعت از خدا انجام دهیم. اگر از ایمانی حقیقی برخوردار باشیم، رفتاری کاملا متفاوت خواهیم داشت (رومیان ۸: ۱۳؛ اول قرنتیان ۶: ۹-۱۱؛ غلاطیان ۵: ۱۹-۲۶). اما انجام این اعمال تنها به این دلیل برای ما میسر است که خدا از پیش این قدرت را به ما داده است تا این اعمال را انجام دهیم. او حیاتی نوین، فکری نوین و طبیعتی نوین به ما داده است؛ به این علت ما قادر میگردیم زندگی خدا پسندانهای در پیش گیریم. «پسای عزیزان من ... نجات خود را به ترس و لرز بعمل آورید. زیرا خداست که در شما برحسب رضامندی خود، هم اراده و هم فعل را بعمل ایجاد میکند»
شرایط انسان
تمامی انسانها، بنا بر طبیعت خود، گناهکارند (رومیان ۳: ۱۰-۱۲). نخستین زن و مرد مرتکب گناه شدند (پیدایش ۳: ۱-۶)، و از آن زمان تا کنون هر مرد، زن و کودکی مرتکب گناه شده است (رومیان ۳: ۲۳). نتیجه این وضعیت، مرگ جسمانی (رومیان ۵: ۱۲) و مرگ روحانی بوده است (رومیان ۷: ۱۱، افسسیان ۲: ۱). انسانهایی که نجات نیافته اند، اسیر گناه میباشند و از ارتکاب بدی گریزی ندارند (رومیان ۶: ۱۷-۲۱)، و دشمنان خدا هستند (رومیان ۸: ۷). بسیاری از انسانها با انجام اعمال نیکو، سعی میکنند به اشخاصی عادل تبدیل شوند. اما اشعیا میگوید که اعمال نیکوی ما مانند لته ملوث است (اشعیا ۶۴: ۶) و برای نجات ما هیچ سودی ندارند. برخی دیگر نیز سعی میکند با اطاعت از احکام الهی که در شریعت آمده، و در عهد عتیق ثبت شده، اشخاصی عادل گردند؛ اما این طریق نیز نتیجهای ندارد (به غلاطیان ۲: ۱۵-۱۶، ۳: ۱۱ و تفسیر آن مراجعه کنید).
انسانها با خواست و اعمال خود نمیتوانند نجات یابند (رومیان ۹: ۱۶). نجات ایشان تنها توسط فیض و رحمت الهی میسر است (به افسسیان ۲: ۸-۹، تیطس ۳: ۴-۷ و تفسیر آن مراجعه کنید).
عمل خدا
خدا هر آنچه را که برای نجات لازم بوده است، انجام داده است. پولس رسول در رومیان ۸: ۲۹-۳۰ کارهایی را که خدا برای نجات ما انجام داده است، به ترتیب ذکر کرده است. خدا پیش از آفرینش جهان، مطابق پیش دانی خود، مقدر کرد که شبیه پسرش شویم (رومیان ۸: ۲۹، اول پطرس ۲: ۲). او همچنین ما را میخواند، ما را عادل میگرداند و ما را جلال میدهد (رومیان ۸: ۳۰). تمامی این اصطلاحات و همچنین ااصطلاحات مشابه دیگر، بیان کنندۀ کاری است که خدا برای ما انجام داده؛ مجموع این کارها در واژه «نجات» خلاصه شده است.
خدا ما را خوانده است. کتاب مقدس به ما میگوید که هیچکس نمیتواند به سوی عیسی بیاید مگر اینکه پدر او را جذب کند (یوحنا ۶: ۴۴)؛ و ما نمیتوانیم پدر را بشناسیم مگر اینکه پسر او را بر ما مکشوف سازد (متی ۱۱: ۲۷). انسان در وضعیت گناه آلود خود، نمیتواند امور مربوط به روح خدا را درک کند (اول قرنتیان ۲: ۱۴). دعوت خدا از انسان بسیار اهمیت دارد، در غیر این صورت هیچکس قادر نخواهد بود به سوی او بازگردد (به مقالۀ عمومی: «نجات – جبر یا اختیار؟» مراجعه کنید).
خدا همچنین ما را «عادل» گردانیده است. این واژۀ بدین معنی نیست که خدا واقعا ما را عادل ساخته است، بلکه معنی آن این است که او «ما را عادل اعلام میکند» یا «عادل به حساب میآورد». این عمل خدا، عملی قضایی محسوب میشود که توسط آن به فیض او مجانا گناهان ما آمرزیده میشود؛ این امر بر اساس فدیه مسیح بر صلیب میسر میشود (رومیان ۳: ۲۴). خدا نمیتواند گناه را نادیده بگیرد و باید گناه را جزا دهد. در مسیح، خدا خودش برای گناهان انسان کفاره را پرداخت کرد. این عمل وی او را قادر میسازد که ما را بیامرزد و ما را «عادل محسوب نماید» (به رومیان ۳: ۲۵-۲۶ و تفسیر آن و نیز به مقالۀ عمومی: «عیسی مسیح» مراجعه کنید).
خدا نه تنها ما را عادل محسوب میکند، بلکه طبیعت نوینی نیز به ما میدهد که ما را قادر میسازد تا زندگی یی همانند فردی عادل داشته باشیم. این امر در واژه «تولد تازه» دیده میشود. ما در گناه مرده بودیم، اما میتوانیم در عیسی مسیح «زنده» باشیم (رومیان ۸: ۱۰-۱۱، افسسیان ۲: ۱-۵). عیسی فرمود که ما باید از سر نو مولود شویم (به یوحنا ۳: ۳، ۵-۷ و تفسیر آن مراجعه کنید).
ما توسط کلام خدا که زنده و تا ابدالاباد باقی است، تولد تازه یافته ایم (اول پطرس ۱: ۲۳). هنگامی که ما نجات مییابیم، طبیعت کهنه ما اصلاح نمیشود، بلکه طبیعت روحانی تازهای مییابیم که توانایی اطاعت از خدا را دارد (افسسیان ۴: ۲۲-۲۴) و ما خلقت تازه میشویم (دوم قرنتیان ۵: ۱۷). برخی مسیحیان بر این عقیده اند که این «تولد تازه» با تعمید آب مرتبط است (به تیطس ۳: ۵ و به مقالۀ عمومی: «تعمید آب» مراجعه کنید).
با وجود این، خدا نه تنها ما را عادل محسوب میکند و طبیعت جدیدی به ما میدهد که ما را قادر میسازد که عادل باشیم، بلکه به ما کمک نیز میکند که واقعا عادل شویم. او ما را «تقدیس» میکند، یعنی از تقدس خود به ما عطا میکند. عیسی نه تنها انسان را از مجازات گناه آزاد میسازد، بلکه همچنین قوم خود را از گناهانشان پاک میسازد. (متی ۱: ۲۱، رومیان ۶: ۲۲). به یک معنی، ما توسط قربانی عیسی مسیح که یکبار انجام شد، قبلا مقدس شده ایم (عبرانیان ۱۰: ۱۰). ما قبلا مقدسین خوانده شده ایم (افسسیان ۱: ۱، فیلیپیان ۱: ۱). اما به معنی دیگر، ما اغلب در زندگی روزمره مان تقدس را تجربه نمیکنیم. بنابراین، کتاب مقدس در مورد عمل مداوم و مستمر روحالقدس در تقدس نمودن ما سخن میگوید (به رومیان ۷: ۲۴-۲۵، ۸: ۱۰-۱۱، غلاطیان ۳: ۳ و مقالۀ عمومی: «روحالقدس» مراجعه کنید).
خدا همچنین ما را «جلال» میدهد (رومیان۸: ۳۰). واژه جلال یافتن به قیام بدنهای ما و حیات ابدی ما اشاره دارد. عیسی دعا کرد که ما جلال او را همواره مشاهده کنیم (یوحنا ۱۷: ۳۴)؛ پولس نیز میفرماید که ما در این جلال سهیم خواهیم شد (رومیان ۸: ۱۷). بدنهای فعلی ما به بدنهای پر جلال مبدل خواهند شد (اول قرنتیان ۱۵: ۴۲-۴۴)، و مرگ مغلوب خواهد شد (اول قرنتیان ۱۵: ۵۴-۵۷). پولس خاطر نشان میسازد که نجات ما نه تنها به این جهان، بلکه به جهان آینده نیز مربوط میشود. قیام بدنهای ما، بخشی مرکزی از امید ما به آینده است (اول قرنتیان ۱۵: ۱۲-۲۰)؛ خدا حیات جاودانی را به وعده داده است (به یوحنا ۳: ۱۶ و ۱۰: ۲۸ مراجعه کنید).
در کتاب مقدس اصطلاحات دیگری نیز وجود دارد که نجات ما را تشریح میکند. برای مثال، ما در مسیح «فدیه» شده ایم (افسسیان ۱: ۷) . فدیه یا باز خرید به معنی «رهایی یافتن در اثر پرداخت بها» است. عیسی مسیح ما را از گناه (تیطس ۲: ۱۴) و لعنت شریعت (غلاطیان ۳: ۱۳) رهایی داد و ما را برای خدا بازخرید کرد (اعمال ۲۰: ۲۸، مکاشفه ۵: ۹). ما به قیمتی خریده شده ایم (اول قرنتیان ۶: ۲۰)، یعنی به قیمت خون او (اول پطرس ۱: ۱۸-۱۹).
واژۀ دیگری که نجات ما را تشریح میکند، واژه «فرزند خواندگی» است، که به معنی فرزند خدا شدن است. خدای پدر ما را از قبل تعیین نمود تا او را پسر خوانده شویم (افسسیان ۱: ۵). وی این کار را توسط کار عیسی مسیح و وارد شدن روحالقدس به زندگی مان تحقق میبخشد (رومیان ۸: ۱۴-۱۷، غلاطیان ۴: ۵-۷). در حال حاضر، ما تنها نوبر میراث خویش را یافته ایم. اما پولس رسول در مورد تجربهای در آینده سخن میگوید که پسر خواندگی است؛ این عمل در آینده به شکل کامل صورت خواهد پذیرفت، یعنی زمانی که بدنهای ما قیام کند، ما به عنوان دختران و پسران خدا، به شکل کامل از حقوق فرزند خواندگی خود بهره مند خواهیم شد (رومیان ۸: ۱۸-۲۵؛ افسسیان ۱: ۱۳-۱۴).
بنابراین، مشاهده میکنیم که نجات واژهای است که به سه زمان مربوط میشود، یعنی به گذشته، حال و آینده. ما قبلا نجات یافته ایم (افسسیان ۲: ۵، ۸، دوم تیموتائوس ۱: ۹). اکنون نیز در حال نجات یافتن میباشیم (اول قرنتیان ۱: ۱۸، دوم قرنتیان ۲: ۱۵، فیلیپیان ۲: ۱۲-۱۳)؛ و در آینده نیز نجات خواهیم یافت (رومیان ۱۳: ۱۱، اول تسالونیکیان ۵: ۹، اول پطرس ۱: ۵). یا به عبارتی دیگر، در گذشته ما «عادل شده"، «فدیه داده شده» و صاحب «طبیعتی تازه» شده ایم؛ در زمان حال «تقدیس» میشویم؛ و در آینده به شکل کامل «فرزند خواندگی» را تجربه خواهیم کرد و بدنهایمان «جلال» خواهد یافت.
واکنش انسان
انسان نمیتواند خود را نجات دهد؛ نجات او تنها توسط فیض و رحمت خدا میسر است. اما این سخن بدین معنی نیست که انسان سهمی در نجات خویش ندارد و اگر چه عیسی بر صلیب گناهان تمام جهان را بر خود گرفت (یوحنا ۱: ۲۹)، اما همۀ انسانها این نجات را نمییابند. برای دریافت نجاتی که خدا ارزانی میفرماید، فقط یک قدم باید برداشت، و آن ایمان به مسیح است (یوحنا ۳: ۱۶-۱۸، اعمال ۱۶: ۳۱).
ایمان به مسیح نه تنها به معنی ایمان به این حقیقت است که عیسی همان مسیح موعود و پسر خدا است (یوحنا ۸: ۲۴)، بلکه به معنی پذیرش مسیح در قلب و توکل کامل به او است (دوم تیموتائوس ۱: ۱۲). ایمان فقط به معنی شناخت عیسی نیست، بلکه به معنی تعهد قلبی نسبت به او نیز میباشد. داشتن ایمان حقیقی بدین معنی نیست، بلکه به معنی تعهد نسبت به او نیز میباشد. داشتن ایمان حقیقی بدین معنی است که ما به گناهانمان اعتراف کرده (اول یوحنا ۱: ۹)، از آنها توبه کرده، ترکشان کنیم (لوقا ۱۳: ۳، ۵؛ اعمال ۲: ۳۸). اگر ما حقیقتا ایمان داشته باشیم، در حضور همگان با زبان خود، ایمان خود را به عیسی خداوند اعتراف کرده، مسیحی بودن خود را پنهان نخواهیم ساخت (متی ۱۰: ۳-۳۳؛ رومیان ۱۰: ۹-۱۰). ما همچنین حکم عیسی را برای تعمید یافتن، اطاعت خواهیم کرد (به متی ۲۸: ۱۹-۲۰؛ مرقس ۱۶: ۱۵-۱۶؛ اعمال ۲: ۳۸؛ و مقالۀ عمومی: «تعمید آب» مراجعه کنید).
گرچه نجات عملی است که خدا برای ما توسط مرگ عیسی مسیح بر صلیب انجام داد، اما لازم است که ما به این نجات ایمان داشته، به آن اتکا نماییم. اما باید به یاد بسپاریم که سر منشا و خاستگاه نجات، ما نیستیم بلکه خدا است، خدایی که آن را به فیض خود و مجانا به ما ارزانی میفرماید. ما نجات را با قدرت و تلاش خود و یا با اعمال نیکو به دست نمیآوریم (رومیان ۹: ۱۶)، بلکه توسط ایمان. ایمان به معنی انجام یک عمل یا وظیفه نیست که به جا آوردنش برای دریافت نجات ضروری باشد؛ ایمان یعنی فقط اعتماد و تکیه کردن به خدا و به فیض او (رومیان ۴: ۵).
به همین دلیل پولس رسول میفرماید که نجات و تمامی برکات آن، محض فیض و بوسیله ایمان حاصل میشود (افسسیان ۲: ۸). در آیات دیگر پولس واژۀ » بوسیله ایمان» را به جای «محض فیض بوسیله ایمان» به کار میبرد و بدین شکل آن را به صورت موجزتری بیان میکند. ما توسط ایمان عادل شمرده میشویم (رومیان ۳: ۲۷-۲۸؛ غلاطیان ۲: ۱۵-۱۶)؛ توسط ایمان مقدس میشویم (اعمال۲۶: ۱۸، غلاطیان ۳: ۱-۵)؛ توسط ایمان در خانواده خدا متولد میشویم (یوحنا ۱: ۱۲-۱۳). اما ایمان خود عطایی از سوی خدا است؛ ما به هیچ وجه نمیتوانیم به چیزی از خودمان افتخار کنیم (اعمال ۳: ۱۶؛ افسسیان ۲: ۹؛ فیلپیان ۱: ۲۹؛ دوم تیموتائوس ۲: ۲۵). ایمان را عیسی در ما به وجود میآورد و آن را تا به انتها حفظ نموده، کاملش میگرداند (عبرانیان ۲: ۱۲).
مثال پنجره میتواند به ما در درک رابطه بین فیض و ایمان کمک کند. توسط پنجره است که نور خورشید میتواند وارد اطاق ما شود، اما صرفا داشتن پنجره نمیتواند باعث شود که نور خورشید به درون اطاق ما بیاید. فیض به نور خورشید میماند و ایمان نیز به پنجره. ما فیض خدا را توسط ایمان مییابیم، اما صرف ایمان داشتن به خودی خود لزوما بدین معنی نیست که شایستگی دریافت فیض خدا را داریم. ما میتوانیم پنجره خود را به گونهای با پردۀ بی ایمانی بپوشانیم که فیض خدا نتواند وارد شود. ایمان و توکل به خدا شرایط ضروری برای نجات ما هستند، اما سرمنشا و خاستگاه نجات ما نیستند.
ایمان و اعمال
سایر مذاهب دنیا تعلیم میدهند که انسان با انجام اعمال نیکو میتواند رستگار گردد. پیروان مذاهب دیگر تصورشان این است که مسیحیان نیز برای کسب نجات و رستگاری، اعمال نیکو انجام میدهند، زیرا میبینند که ایشان چنین اعمالی انجام میدهند. از این رو، بسیاری را نظر بر آن است که بین مسیحیت و مذاهب دیگر تفاوتی نیست.
اما این نظر درست نیست. تفاوت بین مسیحیت و مذاهب دیگر بسیار زیاد است. مسیحیان ابتدا نجات را دریافت میدارند؛ آنگاه، پس از آن است که حقیقتا قادر میشوند تا اعمال نیکو انجام دهند. ما اعمال نیکو انجام نمیدهیم تا نجات را کسب کنیم، بلکه اعمال نیکو انجام میدهیم چون قبلا نجات یافته ایم.
اما در این مورد نیز بسیاری از مسیحیان مرتکب خطای بزرگی میشوند. آنان تصور میکنند که برای اینکه نجات را حفظ کنند و آ را از دست ندهند، باید اعمال نیکو انجام دهند. اما به همان شکل که انسان با تلاش و عمل خود، نمیتواند به نجات و رستگاری دست یابد، با تلاش و کارهای نیک خود نیز قادر به حفظ آن نیست (غلاطیان ۳: ۳). نجات ما از آغاز تا پایان، بر فیض خدا استوار است و توسط ایمان دریافت میشود.
اما با اینکه این نکات کاملا درست است، مسیحیان باید خدا را اطاعت کنند و اعمالی را انجام دهند که او را خشنود میسازد. اگر در زندگی ما اعمال نیکو یا رفتار نیکو دیده نمیشود، این امر بدین معنی است که ایمان ما اصیل و راستین نیست. اعمال نیکو همواره با ایمان حقیقی همراهند (به یعقوب ۲۶۱۷ و تفسیر آن مراجعه کنید).
با مثالی از درخت، میتوانیم رابطه بین ایمان و اعمال را درک کنیم. درخت برای آنکه میوه آورد، نخست باید زنده باشد؛ به همان شکل، یک فرد برای آنکه اعمال نیک به جا آورد، نخست باید از نظر روحانی و معنوی احیا گردد. اما کسانی که ایمان ندارند و از نجات بهره مند نیستند، هنوز مرده هستند! آنان قدرت انجام اعمال نیکویی را ندارند که خدا را خشنود میسازد. همانگونه که درختی مرده نمیتواند ثمر آورد، اشخاصی نیز که در گناه مرده اند و هنوز نجات نیافته اند، نمیتوانند اعمالی حقیقتا نیکو انجام دهند، یعنی اعمالی که انگیزه انجامشان، محبتی عاری از خودخواهی نسبت به خدا و دیگر انسانها است. چنین اشخاصی برای نجات یافتن هنوز به اعمال خویش متکی هستند، نه به عمل خدا (رومیان ۴: ۴-۵). اعمال نیکوی حقیقتی نه به خاطر منافع شخصی، بلکه به خاطر دیگران انجام میشود و نشان دهندۀ محبت ما به خدا میباشد (یوحنا ۱۴: ۲۱).
از سوی دیگر، درخت میوه که زنده است، باید ثمر بیاورد؛ اگر ثمری نیاورد، یا مرده است، یا در حال مرگ. اگر بگوییم ایمان داریم ولی اعمال نیکو در زندگی ما دیده نشود، ایمان ما نمیتواند اصیل و راستین باشد (متی ۷: ۲۱؛ یوحنا ۲: ۴). اعمال نیکو دلیلی است بر حقیقی بودن ایمان ما؛ ایمان حقیقی پیوسته اعمال نیکو را به ثمر میآورد.
با این توضیحات، اگر مذاهب دیگر از انسانهای مرده انتظار دارند که اعمال نیکو انجام دهند، مانند آن است که از درختی مرده انتظار برود که میوه بدهد؛ گویی درخت با میوه آوردن، زنده میشود. اما بر اساس دیدگاه مسیحیت، انسان ابتدا باید حیات بیابد، آنگاه قادر خواهد شد ثمر بیاورد.
بنابراین، آنچه که «ما» موظف به انجامش هستیم، این است که ایمان خود را «به کار گیریم» و این کار را باید با ترک گناهان خود و اطاعت از خدا انجام دهیم. اگر از ایمانی حقیقی برخوردار باشیم، رفتاری کاملا متفاوت خواهیم داشت (رومیان ۸: ۱۳؛ اول قرنتیان ۶: ۹-۱۱؛ غلاطیان ۵: ۱۹-۲۶). اما انجام این اعمال تنها به این دلیل برای ما میسر است که خدا از پیش این قدرت را به ما داده است تا این اعمال را انجام دهیم. او حیاتی نوین، فکری نوین و طبیعتی نوین به ما داده است؛ به این علت ما قادر میگردیم زندگی خدا پسندانهای در پیش گیریم. «پسای عزیزان من ... نجات خود را به ترس و لرز بعمل آورید. زیرا خداست که در شما برحسب رضامندی خود، هم اراده و هم فعل را بعمل ایجاد میکند»
No comments:
Post a Comment