حکومت شبه تزاری پوتین در روسیه و استبداد دینی آیت الله خامنهای در ایران هر روز به یکدیگر شبیه تر می شوند. این دو حکومت از حیث حمایت از رژیمهای دیکتاتور منطقه، رقابت جویی دن کیشوت وار با غرب، سرکوب اقلیتها، قومیتها، فعالان سیاسی و فعالان حقوق بشر، وابسته سازی هر چه بیشتر اداره کشور به درآمدهای نفت و گاز و سلطه نیروهای امنیتی بر اقتصاد کشور با یکدیگر قرابت زیادی دارند.
وجه تشابه دیگر این دو رژیم در هم آمیختن نهادهای دینی و دولت و حمایت مالی دولت از نهادهای دینی است.
ولادیمیر پوتین و سیاست کلیسا سازی
از هنگامی که ولادیمیر کبیر تصمیم گرفت روسهای کییِفی را از چندخداگرایی به جای مسیحیت رومی به مسیحیت بیزانسی تغییر دین دهد (۹۸۸ میلادی) کلیسای ارتدکس به بخشی از هویت روسی تبدیل شد.
این کلیسا رشد کرد تا اینکه در دوران کمونیستی یکباره و با از دست دادن ۴۱۰۰۰ کلیسا افول کرد. کلیسای ارتدکس ابزاری برای تزارهای روس جهت قد علم کردن در برابر شبکههای سیاسی اروپای غربی بود و ایدئولوژی کمونیسم بدان نیازی نمی دید.
دیگر
دو دهه بعد از سقوط اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی، رهبران کلیسای ارتدکس و دولت پوتین روابطی بسیار نزدیک و گرمی با یکدیگر برقرار کردند.
در سالهای گذشته صدها کلیسای سابق که توسط دولت مصادره شده بودند به کلیسای ارتدکس بازگردانده شده و میلیاردها روبل از بودجههای دولتی صرف بازسازی آنها شده است.
در یک مورد، کل یک بیمارستان به دلیل وجود یک نمازخانه در آن به کلیسا واگذار شد. در یک پروژه سه میلیارد دلاری قرار است ۲۰۰ کلیسا در مسکو ساخته شود و این تازه ابتدای ساختن ۶۰۰ کلیسا در مسکو و در زمینهای متعلق به شهرداری است.
رابطهای وثیق و نزدیک میان شرکتهای ساختمانی و پروژههای کلیسا سازی وجود دارد. حتی موسسات و نهادهای دولتی مثل دستگاه امنیتی به ساختن کلیسا اشتغال دارند. شرکتهای ساختمانی حتی برخی ازآنها که توسط مسلمانان اداره می شود به ازای دریافت قرارداد، به طور مجانی کلیسا می سازند.
حکومت همچنین امکانات و املاک و موسساتی را به کلیساها واگذار کرده که درآمد قابل توجهی دارند. این موسسات البته توسط نزدیکان به مقامات حکومتی اداره می شوند. همه این اتفاقات در کشوری رخ می دهد که دین رسمی ندارد و کلیسا و دولت بر اساس قانون اساسی جدا از یکدیگرند و نباید آنها را در هم آمیخت.
آیت الله خامنهای و سیاست مسجد سازی
حکومت آیت الله خامنهای و مدیران ذیل وی در سیاست مسجد سازی و اختصاص منابع دولتی و عمومی به این امر جدیت داشتهاند: "در ماه محرم تصمیم گیری شد تا ۷۲ قطعه زمین برای ساخت مساجد در نظر گرفته شود... تا پایان سال تمام مناطقی که مسجد ندارد با کمک دوستان صاحب مسجد خواهند شد البته در این مسیر زمین و صدور پروانه ساخت از شهرداری خواهد بود. مساجد پس از احداث به هیات امنا واگذار خواهد شد تا توسط نهادی که امور مساجد را اداره میکنند مدیریت شود. وی افزود: احداث مساجد با فاصله تقریبی هر ۵۰۰ متر یک مسجد مورد تاکید است و در نقاطی که به طور مثال در فاصله ۲ تا ۳ کیلومتری هم مسجد وجود ندارد ساخت مساجد در اولویت خواهد بود." (محمدباقر قالیباف، شهردار تهران، ایلنا ۲۷ آبان ۱۳۹۱)
وزیر راه و شهرسازی در تیرماه ۱۳۹۱ گزارش می دهد که ۵۰۰ مسجد توسط دولت در دست ساخت بوده است. (پایگاه اطلاع رسانی دولت، ۱۱ تیر ۱۳۹۱)
با توجیه نقش مثبت دین در جامعه و حیات کشور است که سالانه هزاران میلیارد تومان از بودجههای حکومتی (در اختیار دستگاه رهبری) و دولتی صرف امور دینی می شود: "برنامههای فرهنگی دولت مسجد محور است و بودجه حوزه دین از ۹۶ میلیارد تومان در سال ۸۳ به بیش از دو هزار میلیارد تومان در سال ۹۰ افزایش یافته است." (محمود احمدی نژاد در دیدار با خامنهای، ایسنا، ۱۷ مرداد ۱۳۹۰)
مقامات دولتی از کمبود حدود ۷۰ هزار مسجد در کشور (هر مسجد به ازای ۲۰۰ خانوار) سخن می گویند (معاون فرهنگی ستاد اقامه نماز، فارس، ۲۶ مهر ۱۳۹۱) و البته دولت و حکومت باید هزینهها را تقبل کنند.
علت رونق بخشی به نهادهای دینی
چرا حکومت های روسیه و ایران تا این حد در نهادهای دینی سرمایه گذاری می کنند؟ آن ها چه انتظاری از کلیساها و مساجد دارند؟ دولتهای اقتدارگرا، فاسد و غیر کارآمدی که به مهندسی آرا می پردازند و انتخابات آنها آزاد، منصفانه و سالم نیست باید در جایی دیگر به دنبال مشروعیت بگردند چه نام حکومت دینی بر آنها باشد و چه نباشد. آن ها سه انتظار از نهادهای دینی دارند:
۱. در اعتراضات عمومی، سمت معترضان و مردم بی دفاع را نگیرند و اگر از حکومت دفاع نمی کنند حداقل سکوت کنند. این کاری بوده که کلیسای ارتدکس و روحانیت شیعه در سرکوبهای رهبران سیاسی و نقض حقوق بشر در روسیه و ایران انجام دادهاند.
۲. ایمان و معنویت را در خدمت حکومت قرار دهند. همچنین با تبلیغ نوعی ملی گرایی (اسلام شیعی، مسیحیت ارتدکس) کاری کنند که مردم دمکراسی و آزادی را فراموش کنند. در کشورهایی که بیش از سه چهارم جمعیت خود را عضوی از یک جامعه باورمندان می شمارند (مسیحی ارتدکس یا شیعه) هیچ حکومتی نمی تواند دین را فراموش کند و به دینداران یا نهادهای مدنی واگذار کند.
۳. پوتین در مسیحیت ارتدکسی، زمینه مناسبی برای برساختن یک ایدئولوژی روسی در خدمت حکومت می بیند به همان شکلی که روحانیت شیعه در دین شیعه چنین ظرفیتی را مشاهده کرد، نظریه ولایت فقیه را برساخت و حکومت را به دست گرفت.
استقبال نهادهای دینی
اما در این میان واکنش نهادهای دینی چه بوده است؟ آیا آنها تردیدی در دریافت این منابع از خود نشان دادهاند؟ آیا آنها تلاشی در جهت حفظ استقلال خود از حکومت انجام داده اند؟
در یک دهه اخیر نهادهای دینی در ایران و روسیه، پر رونق ترین دورانهای خود را تحت حکومتهای نفتی (با سالانه حدود ۱۰۰ میلیارد دلار درآمد ناشی از نفت و گاز و دیگر فراوردههای نفتی برای ایران و بیش از ۳۰۰ میلیارد دلار برای روسیه) گذراندهاند.
نهادهای دینی در دریافت این منابع کوچکترین تردیدی به خود راه نداده و کمتر به این موضوع توجه داشتهاند که پولی که دریافت می کنند از کجا می آید و چه هدفی را تامین می کند و در دراز مدت با اعتبار و مشروعیت نهادهای دینی چه خواهد کرد.
آنها فعلا شیفته ساختن ساختمانهای باشکوه مساجد و کلیساها، استخدام نیروی بیشتر در دیوانسالاری مذهبی و تلاش برای بسط حوزه نفوذ اجتماعی خود هستند و دیگر برایشان اهمیتی ندارد که مخالفان و منتقدان آنها چه می گویند یا چه بر سر استقلال آنها می آید.
آنها همچنین از نزدیک شدن به قدرت سیاسی ابایی ندارند بلکه از این امر استقبال می کنند چون قدرت سیاسی بسیاری از نیازهای آنان را تامین می کند.
روحانیت شیعه و رهبران کلیسای ارتدکس، کالایی برای فروش دارند و نیازهایی برای برآورده شدن. کالای آنها حمایت از حکومتهای اقتدارگراست که حدود هزار سال است که آن را انجام دادهاند.
از هنگامی که ولادیمیر کبیر تصمیم گرفت روسهای کییِفی را از چندخداگرایی به جای مسیحیت رومی به مسیحیت بیزانسی تغییر دین دهد (۹۸۸ میلادی) کلیسای ارتدکس به بخشی از هویت روسی تبدیل شد.
این کلیسا رشد کرد تا اینکه در دوران کمونیستی یکباره و با از دست دادن ۴۱۰۰۰ کلیسا افول کرد. کلیسای ارتدکس ابزاری برای تزارهای روس جهت قد علم کردن در برابر شبکههای سیاسی اروپای غربی بود و ایدئولوژی کمونیسم بدان نیازی نمی دید.
دیگر
دو دهه بعد از سقوط اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی، رهبران کلیسای ارتدکس و دولت پوتین روابطی بسیار نزدیک و گرمی با یکدیگر برقرار کردند.
در سالهای گذشته صدها کلیسای سابق که توسط دولت مصادره شده بودند به کلیسای ارتدکس بازگردانده شده و میلیاردها روبل از بودجههای دولتی صرف بازسازی آنها شده است.
در یک مورد، کل یک بیمارستان به دلیل وجود یک نمازخانه در آن به کلیسا واگذار شد. در یک پروژه سه میلیارد دلاری قرار است ۲۰۰ کلیسا در مسکو ساخته شود و این تازه ابتدای ساختن ۶۰۰ کلیسا در مسکو و در زمینهای متعلق به شهرداری است.
رابطهای وثیق و نزدیک میان شرکتهای ساختمانی و پروژههای کلیسا سازی وجود دارد. حتی موسسات و نهادهای دولتی مثل دستگاه امنیتی به ساختن کلیسا اشتغال دارند. شرکتهای ساختمانی حتی برخی ازآنها که توسط مسلمانان اداره می شود به ازای دریافت قرارداد، به طور مجانی کلیسا می سازند.
حکومت همچنین امکانات و املاک و موسساتی را به کلیساها واگذار کرده که درآمد قابل توجهی دارند. این موسسات البته توسط نزدیکان به مقامات حکومتی اداره می شوند. همه این اتفاقات در کشوری رخ می دهد که دین رسمی ندارد و کلیسا و دولت بر اساس قانون اساسی جدا از یکدیگرند و نباید آنها را در هم آمیخت.
آیت الله خامنهای و سیاست مسجد سازی
حکومت آیت الله خامنهای و مدیران ذیل وی در سیاست مسجد سازی و اختصاص منابع دولتی و عمومی به این امر جدیت داشتهاند: "در ماه محرم تصمیم گیری شد تا ۷۲ قطعه زمین برای ساخت مساجد در نظر گرفته شود... تا پایان سال تمام مناطقی که مسجد ندارد با کمک دوستان صاحب مسجد خواهند شد البته در این مسیر زمین و صدور پروانه ساخت از شهرداری خواهد بود. مساجد پس از احداث به هیات امنا واگذار خواهد شد تا توسط نهادی که امور مساجد را اداره میکنند مدیریت شود. وی افزود: احداث مساجد با فاصله تقریبی هر ۵۰۰ متر یک مسجد مورد تاکید است و در نقاطی که به طور مثال در فاصله ۲ تا ۳ کیلومتری هم مسجد وجود ندارد ساخت مساجد در اولویت خواهد بود." (محمدباقر قالیباف، شهردار تهران، ایلنا ۲۷ آبان ۱۳۹۱)
وزیر راه و شهرسازی در تیرماه ۱۳۹۱ گزارش می دهد که ۵۰۰ مسجد توسط دولت در دست ساخت بوده است. (پایگاه اطلاع رسانی دولت، ۱۱ تیر ۱۳۹۱)
با توجیه نقش مثبت دین در جامعه و حیات کشور است که سالانه هزاران میلیارد تومان از بودجههای حکومتی (در اختیار دستگاه رهبری) و دولتی صرف امور دینی می شود: "برنامههای فرهنگی دولت مسجد محور است و بودجه حوزه دین از ۹۶ میلیارد تومان در سال ۸۳ به بیش از دو هزار میلیارد تومان در سال ۹۰ افزایش یافته است." (محمود احمدی نژاد در دیدار با خامنهای، ایسنا، ۱۷ مرداد ۱۳۹۰)
مقامات دولتی از کمبود حدود ۷۰ هزار مسجد در کشور (هر مسجد به ازای ۲۰۰ خانوار) سخن می گویند (معاون فرهنگی ستاد اقامه نماز، فارس، ۲۶ مهر ۱۳۹۱) و البته دولت و حکومت باید هزینهها را تقبل کنند.
علت رونق بخشی به نهادهای دینی
چرا حکومت های روسیه و ایران تا این حد در نهادهای دینی سرمایه گذاری می کنند؟ آن ها چه انتظاری از کلیساها و مساجد دارند؟ دولتهای اقتدارگرا، فاسد و غیر کارآمدی که به مهندسی آرا می پردازند و انتخابات آنها آزاد، منصفانه و سالم نیست باید در جایی دیگر به دنبال مشروعیت بگردند چه نام حکومت دینی بر آنها باشد و چه نباشد. آن ها سه انتظار از نهادهای دینی دارند:
۱. در اعتراضات عمومی، سمت معترضان و مردم بی دفاع را نگیرند و اگر از حکومت دفاع نمی کنند حداقل سکوت کنند. این کاری بوده که کلیسای ارتدکس و روحانیت شیعه در سرکوبهای رهبران سیاسی و نقض حقوق بشر در روسیه و ایران انجام دادهاند.
۲. ایمان و معنویت را در خدمت حکومت قرار دهند. همچنین با تبلیغ نوعی ملی گرایی (اسلام شیعی، مسیحیت ارتدکس) کاری کنند که مردم دمکراسی و آزادی را فراموش کنند. در کشورهایی که بیش از سه چهارم جمعیت خود را عضوی از یک جامعه باورمندان می شمارند (مسیحی ارتدکس یا شیعه) هیچ حکومتی نمی تواند دین را فراموش کند و به دینداران یا نهادهای مدنی واگذار کند.
۳. پوتین در مسیحیت ارتدکسی، زمینه مناسبی برای برساختن یک ایدئولوژی روسی در خدمت حکومت می بیند به همان شکلی که روحانیت شیعه در دین شیعه چنین ظرفیتی را مشاهده کرد، نظریه ولایت فقیه را برساخت و حکومت را به دست گرفت.
استقبال نهادهای دینی
اما در این میان واکنش نهادهای دینی چه بوده است؟ آیا آنها تردیدی در دریافت این منابع از خود نشان دادهاند؟ آیا آنها تلاشی در جهت حفظ استقلال خود از حکومت انجام داده اند؟
در یک دهه اخیر نهادهای دینی در ایران و روسیه، پر رونق ترین دورانهای خود را تحت حکومتهای نفتی (با سالانه حدود ۱۰۰ میلیارد دلار درآمد ناشی از نفت و گاز و دیگر فراوردههای نفتی برای ایران و بیش از ۳۰۰ میلیارد دلار برای روسیه) گذراندهاند.
نهادهای دینی در دریافت این منابع کوچکترین تردیدی به خود راه نداده و کمتر به این موضوع توجه داشتهاند که پولی که دریافت می کنند از کجا می آید و چه هدفی را تامین می کند و در دراز مدت با اعتبار و مشروعیت نهادهای دینی چه خواهد کرد.
آنها فعلا شیفته ساختن ساختمانهای باشکوه مساجد و کلیساها، استخدام نیروی بیشتر در دیوانسالاری مذهبی و تلاش برای بسط حوزه نفوذ اجتماعی خود هستند و دیگر برایشان اهمیتی ندارد که مخالفان و منتقدان آنها چه می گویند یا چه بر سر استقلال آنها می آید.
آنها همچنین از نزدیک شدن به قدرت سیاسی ابایی ندارند بلکه از این امر استقبال می کنند چون قدرت سیاسی بسیاری از نیازهای آنان را تامین می کند.
روحانیت شیعه و رهبران کلیسای ارتدکس، کالایی برای فروش دارند و نیازهایی برای برآورده شدن. کالای آنها حمایت از حکومتهای اقتدارگراست که حدود هزار سال است که آن را انجام دادهاند.
No comments:
Post a Comment